واضح آرشیو وب فارسی:اندیمشک جوان: اندیمشک جوان : پای یک افسر پلیس متخصص در پیدا کردن آدم های ربوده شده به یک پرونده عظیم قاچاق مواد مخدر باز و از آن پس دنیا برای او جهنم می شود رواج مواد مخدر در امریکای شمالی و لزوم برچیدن آن دستمایه صدها فیلم سینمایی در غرب طی دهه های اخیر بوده و گاهی قاچاقچیان «تونی […]اندیمشک جوان : پای یک افسر پلیس متخصص در پیدا کردن آدم های ربوده شده به یک پرونده عظیم قاچاق مواد مخدر باز و از آن پس دنیا برای او جهنم می شود رواج مواد مخدر در امریکای شمالی و لزوم برچیدن آن دستمایه صدها فیلم سینمایی در غرب طی دهه های اخیر بوده و گاهی قاچاقچیان «تونی مونتانا»وار (اشاره به کاراکتر اول «صورت زخمی»، فیلم درخشان سال ۱۹۸۳ برایان دی پالما) مأموران قانون را در ایالت مهاجرزده فلوریدای امریکا عاصی کرده اند اما اگر نسخه جدیدتری را بخواهید که به همان اندازه فیلم خوبی باشد و حقیقت را با همه تلخی هایش بگوید، آن فیلم «سیکاریو» است. «سیکاریو» در نخستین هفته اکران وسیعش در امریکا و کانادا ۱۲ میلیون دلار فروخت و تا این لحظه و در پی چهار هفته اکران محدود و سپس گسترده ۳۳ میلیون دلار در امریکای شمالی و ۷۲ میلیون دلار در سطح جهان درآمدسازی کرده اما این توفیق مالی و همچنین موفقیت های هنری «سیکاریو» نه مختص و محصول صرف تمرکز آن بر مسائل قاچاق بلکه رعایت و اجرای کم نقص اصول ژانر پلیسی – حادثه است. واقع گرایی، سلاح کارساز دیگر دنیس ویله نوو کارگردان امریکایی این فیلم است که به بهانه تقابل نیروهای فدرال امریکا با قاچاقچیان مستقر در مرز این کشور با مکزیک یک اثر قابل تحسین سینمایی را در ژانر جنایی می آفریند و زبان بی تعارف سینمایی وی سبب شده او به وضوح بگوید که پلیس های تقابل کننده با تبهکاران چندان بهتر از خود آنها نیستند و آنها نیز فاسد و آماده معامله با هر کس و هر چیز به قصد سودجویی هر چه بیشتر هستند. یک نفر متفاوت حساب کاراکتر اصلی را البته از این روند جدا کنید. در سرزمینی که در آن هیچ کس خوب نیست و هر کسی، اشخاص دیگر را با دلیل و بی دلیل می کشد، کارآگاه کیت میسی (با بازی امیلی بلانت) یکی از معدود آدم های «کم مشکل و قدری سالم» است. تخصص او پیدا کردن آدم های ربوده شده است و در نتیجه وقتی وی را به محل شکل گیری پرونده جدیدش فرامی خوانند، اصلاً تصور نمی کند که پایش را به یکی از هولناک ترین پرونده های قاچاق در سطح جهان باز کرده اند. نخستین سناریوی بلند عمر هنری تیلور شریدان که به لطف تجربه و کارایی ویله نوو تبدیل به یک فیلم تأثیرگذار ژانر پلیسی- جنایی شده، کارآگاه میسی را به خانه ای می کشاند که در آن ده ها جسد پوشیده شده در پلاستیک های ضخیم پشت دیوارهای خانه به حالت ایستاده دفن شده اند. میسی چشم بازمی کند و می بیند خانواده دیاز که مالکان این خانه اند، سال هاست به قاچاق و فروش گسترده مواد مخدر در امریکای شمالی مشغولند و همه جا بذر ترس و مرگ پاشیده اند. چه باید کرد؟ برای بازگشت دیر شده است. این افسر پلیس ایالت لجام گسیخته فلوریدای امریکا باید با اشراری بستیزد که صدها پلیس دیگر همچون او را یا خریده و تطمیع و تبدیل به یکی از نفرات خود کرده یا حوصله این کار را نداشته و پلیس را با شلیک گلوله ای به مغزش از نعمت ها و محنت های زندگی در چنین محیط هایی آسوده کرده اند! روبه روی عفریت کیت میسی چنان در کارش جدی و خوش سابقه است که او را به عنوان فرمانده عملیات به دام اندازی خاندان فاسد دیاز برمی گزینند و او را روبه روی عفریت مرگ می نشانند. سناریوی هوشمندانه شریدان و کارگردانی متبحرانه ویله نوو و بازی حرفه ای بلانت، بینندگان را همراه با آن ها به ناکجاآباد و به جهنمی می برد که در آن زنده ماندن سخت ترین کار و فاسد نشدن و معامله نکردن بر سر موادمخدر دشوارترین گزینه است. کلمه سیکاریو اینجا برای بینندگان اهمیت بیشتری پیدا می کند، زیرا در محاوره روزمره مردمان عادی و بویژه مردم کوچه و خیابان در امریکا سیکاریو را فردی می شناسند که گماشته و آدمکش اجیر شده تبهکاران است. شاید تصور کنید کارآگاه میسی باید سیکاریوهای روبه رویش را که همان مکزیکی های قاچاقچی و شرکای امریکایی آن ها هستند، از پای دربیاورد اما ماجرا به این سادگی نیست و میسی خود را در دریایی سرشار از کوسه های متعدد می بیند و آنهایی که خودی ترند، قاتل تر هستند. سرزمین محل زندگی و کار او جای آدم های سالم نیست و اینجا همه پول گرفته و نگرفته، آدم می کشند. میسی می فهمد مأموریت اول او نیز از این پس نه لزوماً منهدم کردن تشکیلات ضدانسانی دیاز بلکه حفظ جانش در قبال خطرات همه آدم های دور و بر خود است و در میان آن ها پلیس ها و همکارانش از همه خطرناک ترند زیرا دیاز آن ها را خریده و تبدیل به «آدم»های خودش کرده است. «او» کاندیدای اسکار می شود؟ کارشناسان معتقدند امیلی بلانت به خاطر ایفای چشمگیر نقش این زن به جان آمده و مواجه با خطرات چندسویه، اواخر دی ماه که کاندیداهای اسکار امسال معرفی می شوند، نامش در میان نامزدهای بهترین بازیگر زن نقش اول سال می آید اما اگر چنین نیز نشود، قصه پردازی هنرمندانه و بی رحمانه ویله نوو و همکارانش، هنر فیلمبرداری راجر دیکینز که از استادان این حرفه در نیم قرن اخیر است و بازی موفقیت آمیز سایر هنرپیشه های فیلم به سرکردگی بنی چیو دل تورو پورتوریکویی و جاش برولین امریکایی سایر فاکتورهایی به شمار می آیند که سیکاریو را به پروازی قابل توجه در سینمای پاییز امسال نایل می سازند و به تبع آن بر جلوه گری امیلی بلانت در موفق ترین حضور سینمایی وی در یک عمر هنری ۱۵ ساله می افزایند. برو و پشت سرت را نگاه نکن! کیت میسی نمی تواند به سرهنگ مت (جاش برولین) در قوای پلیس اعتماد کند، زیرا از بدو قرار گرفتن در گروه عملیاتی وی هیچ توضیحی درباره خطرات عظیم پیش رویش به او نداده و میسی به او شک می کند و از خود می پرسد آیا این سرهنگ نیز زرخرید خاندان دیاز نیست؟ فیلمسازان جواب این سؤال را به اواخر فیلم ارجاع می دهند اما وقتی عبور کاروان پلیس را از ال پاسوی امریکا به سیوداد خوارز در آن سوی مرز امریکا – مکزیک به نمایش می گذارند، مشخص می شود مرگ می تواند زیباترین و بهترین سرنوشت برای آنها باشد، زیرا خود را در محاصره یک لشکر تا بن دندان مسلح می یابند که کارشان عبور دادن موادمخدر از این منطقه و پاک کردن اطراف از هرنیروی جنبنده غیرخودی است. اینجا است که فکر ویله نووو دوربین دیکینز در به تصویر کشیدن این صحرای ناامنی غوغا می کنند و همه تنهایی کاراکتر میسی در تقابل با اهریمنان شناخته و ناشناخته چهره می نمایاند. وقتی اله خاندرو (دل تورو) که یک کلمبیایی متخصص در امور قاچاق است و پیشتر در مکزیک دادستانی می کرده، به کاراکتر بلانت می گوید از منطقه دورشو و پشت سرت را هم نگاه نکن، تماشاگران فیلم کاملاً با بلانت همذات پنداری می کنند؛ این بازی ای است که بردی در آن وجود ندارد و تلخ ترین درس «سیکاریو» به بینندگانش و ماندگارترین میراث این فیلم برای ژانر جنایی و حادثه همین مسأله است. منبع: Time
یکشنبه ، ۲۶مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اندیمشک جوان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 43]