واضح آرشیو وب فارسی:فرهنگ امروز: مریم فیضی: نخستین چیزی که مخاطب در آثار دورنمات با آن روبرو می شود صحنه ها و شخصیت ها و رویدادهایی است که واقعی به نظر می رسند اما این واقع گرایی فریبنده و سطحی است.به گزارش فرهنگ امروز به نقل از هنرآنلاین؛ دورنمات نیز مانند هر نویسندۀ جدی دیگر در جستجوی دست یافتن به کلیت است و این کیفیت همواره در زیر لایه نازک متونش پنهان و در کمین است و در مواقع بسیاری سطح واقع نمایی را می شکافد و سر برمی آورد و کهن الگو ها و صورت های کلی نهفته در پس پشت متن را نمایان می کند. از خصوصیات آثار این نویسنده، تمرد و سر باز زدن از نگارش در قالب های سنتی و تعریف شدۀ آکادمیک است. بن مایه و موضوع نمایشنامه ها و داستان های او، غالباً تراژیک است ولی به لحاظ لحن و چینش صحنه ها، صورتی کمیک دارد. نگاه تراژیک دورنمات به وضعیت بشر امروز تفاوت بسیاری با تراژدی کهن و کلاسیک دارد. تراژدی کهن وابسته به عناصر اخلاقی بوده است که باعث پالایش و تزکیه روح در مخاطب می شده و در راستای همین پالایش، اخلاق به شکلی مانوس در جوامع زمان خود حضوری فایده مند می یافته است. اما امروزه بدلیل تشتت آراء در مفهوم اخلاق و تاثیر مستقیم عملکرد تئوری های مکاتب فکری، سیاسی و بنیادگرایی که هر کدام در نفی دیگری و گاه با نقض خود، تعاریف جدید از اخلاق ارائه می کنند، دیگر نمی توان مدعی شد که تراژدی سنتی کارکردی داشته باشد. در واقع بشر خود در وضعیتی تراژیک سیر می کند و دورنمات هم انگشت اشاره اش را بر همین موضع استوار می کند. مخاطبِ تراژدی قدیم همیشه بیرون از تراژدی شاهد آن بوده است. فرجام برای شخصیت های اثر اتفاق می افتاده و به همین دلیل مخاطب دچار پالایش روح می شده، اما مخاطب تراژدی امروز در تراژدی غرق است. فرجام بر شخص مخاطب روی می دهد و آنچه اثر با وی در میان گذاشته، وضعیت اوست و این گونه است که مخاطب خود را در این عالم تنها می بیند و در این تنهایی، "ترس" و "دلهره" به سراغش می آید؛ ترسی که ناگهان او را به خنده وامی دارد. این خنده ها او را به وضعیت وحشتناک و بغرنجش رهنمون می کند. در آثار دورنمات، چرخش نگاه تراژدی سنتی به تراژدی معاصری که بشر در آن قرار دارد، او را به وضعیتی کمیک می کشاند. نوعی از کمدی که توام با "ترس" و "وحشت" است و آن را تعبیر به گروتسک می کنند؛ خنده ای با طعم تلخی و گسی. این وضعیت بشری، آرمان خواهی را محکوم به نیستی می داند؛ وضعیتی که درونمات در آثارش به دفعات آن را گوشزد می کند؛ وضعیتی که بی شباهت با مفهوم اصل "وانهادگی و پرتاب شدگی بشر به جهان" در مکتب فلسفی "اگزیستانس" نیست. شاید به تعبیری بهتر باید گفت که "اگزیستانسیالیسم" ضد تقدیری در آثار وی، نا خواسته تقدیری را ترسیم می کند که در آن هر فرد با آزادی، وجود خود را انتخاب می کند. زیرا مسالة آزادی برای او مسئولیت می آورد و این مسئولیت پذیری فرع بر آزادی انسان است. شخصیت ها به مثابه انسان آزاد، حق انتخاب دارند و می توانند آنچه می خواهند انتخاب کنند و در برابر آنچه که انتخاب کرده اند نیز مسئولند. در نمایشنامۀ "ازدواج آقای می سی سی پی" همۀ شخصیت ها به جهان درام پرتاب شده اند و بواسطه این پرتاب شدگی و درک تنهایی، حق انتخاب آزاد دارند. این همان شعاری است که اگزیستانسیالیسم را با آن می شناسیم؛ ماهیتِ ما محصول انتخاب های آزاد ماست. از این رو انسان مدام در وضعیت های گوناگون قرار می گیرد. "پرتاب شدن به دنیا" یک وضعیت بنیادین است و این وضعیت را وجود گرایان به "وانهادگی" نامیده اند. سار تر در کتاب "ﺍﮔﺰﻳﺴﺘﺎﻧﺴﻴﺎﻟﻴﺴﻢ ﻭ ﺍﺻﺎﻟﺖ ﺑﺸﺮ" به ترجمه مصطفی رحیمی در این باره بیان می کند که "انسان وانهاده صرفا برخوردار از امکان هایی در محدوده مشخص است و این وانهادگی چیزی جز مواجهه اختیار انسان در برابر امکان هایی است که انتخاب هر یک از آن ها، پیش از آنکه بر اهمیت آزادی انسان تأکید کند، بیانگر میزان وسعت سلطۀ ساختاری است که قادر است اراده انسانی را در محدودل خود تقلیل یا تشدید بخشد." فردریش دورنمات هم به عنوان یک نویسنده نوگرایی که خود در این وضعیت "وانهادگی" و "دلهره" قرار دارد به جای اینکه به شرایط اجتماعی خاص و انسان های معینی بپردازد، خود را به تعمق درباره "زوال تمدن"، "بحران بشریت"، "سرنوشت انسان"، نقد گزنده "بنیادگرایی" "مکاتب فکری" _ که خود را به عنوان مصلحین بشر معرفی می کنند- و امثال این عناوین کلی و عمومی مشغول می دارد و همین مفاهیم را به سخره می گیرد و با شکست قالب های نمایشی و تغییر روند شخصیت ها بطور ناگهانی مخاطب را با جهانی روبرو می کند که بشر با وجود پیشرفت های فناورنه اش، با تنهایی و آزادی های بی حد و حصرش در جهان مواجه می سازد و این تنهایی خنده دار، دلهره آور و ترسناک است. در آثار او انسان در کشمکش حیات یکه تاز و بی سلاح می جنگند و در این "تنهایی" و "پرتاب شدگی به جهان" و "سرگشتگی معنایی" کسی نیست که او را یاری دهد، نه عوامل وراثتی و محیطی "طبیعت گرایان" کار او را تسهیل می کند، نه تجربیات گذشتگان و وسایل تولیدی و تکنولوژی به کار می آید، و نه انسان دیگری سوای خود او می تواند با او همدرد و همرزم باشد. حال چه تفاوت می کند که شخص حاکم باشد یا محکوم، جلاد باشد یا قاضی. زیرا در هر حال اصل تنهایی و بی کسی اوست. دنیای نمایش "ازدواج آقای می سی سی پی" جهانی مملو از ارادۀ انسان هایی است که وجه تاریک روح شان بر آنان چیره شده است. دنیایی پر از جرم و جنایت و تاریکی و آراسته به اشرافی گری با طعم مکاتب بینادگرایانه پیش چشم مخاطب رشد می کند. دنیایی که عشق در آن مفهومی ندارد و تنها از عشق، کالبدی تو خالی و ابزاری باقی مانده است که آن هم خیانت را پیشۀ خود می کند. نظم اجتماعی حاکم بر جامعۀ جهان درام "آقای می سی سی پی" به ظاهر دارای فاصلۀ طبقاتی بسیاری است. اما در لحظۀ برون ریزی شخصیت ها در مواجهه با یکدیگر، مخاطب در می یابد آن ها خرده بورژاهایی اند که از سیر حوادث نا بهنگام اجتماعی که محصول مکاتب بنیادگرایی و تغییرات اجتماعی است، وارد طبقۀ سرمایه دارای و حاکم شده اند. آدم هایی بی ریشه و آرمان خواه که محصول همین وضعیت هایی اجتماعی و گسست های معنایی اندیشه های مصلح نگر قرن بیستم هستند. دورنمات در واقع به جهانی مملو از شیاطین و شر در کنار ما اشاره می کند و با نگاهی انسان گرایانه، به نمایندگان نیروهای شر و مصداق های شر در این جهان _که در قالب های انسانی با دریافت ها و قضاوت های شخصی اشان دست به جرم و جنایت می زنند_ می پردازد. جرم و جنایتی که محصول "تاریکی" فضاست و مسبب این تاریکی بشر نیست. او این وضعیت سرگردانی و به گناه آلوده بودن بشر امروز را به گردن "تاریخ" و "زمانه" نمی اندازد بلکه این وضعیت را محصول همان مفاهیم "اگزیستانس" می داند و قضاوت را به عهدۀ مخاطب می گذارد. نمایش "آقای می سی سی پی" به کارگردانی احسان فلاحت پیشه این روز ها در سالن ایرانشهر اجرا می رود. اجرایی با گروهی جوان اما با تجربه که تلاش کرده اند تا آنچه را که دورنمات در میانه قرن بیستم بر آن صحه گذاشته، با موضعیت و وضعیت کنونی ما مطابقت داده و همسان و موازی پیش ببرد. وضعیتی تراژدی کمدی که محصول ساخت و بر ساخت قالب ها و گونه های نمایشی است و به محض ساختن و پردازش آن، همان دم آن را نقض می کند و مخاطب را به زهرخنده ای تلخ وامی دارد. زهر خنده ای که محصول همین "وانهادگی" و "تنهایی بشر" امروز است. احسان فلاحت پیشه و گروهش، با تکیه بر شیوه اجرایی "اکسپرسیونیستی" تلاش می کند تا همچنان با مفاهیم ازلی و ابدی، "وضعیت بشری" و حضورش در این "نابهنگامی زمانه" را به چالش بکشد و همچون دورنمات قضاوت را به عهده مخاطب می گذارد.
شنبه ، ۲۵مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فرهنگ امروز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 43]