تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 27 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر گاه بنده‏اى هنگام خوابش، بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم بگويد، خداوند به فرشتگان م...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830383197




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

اوکراین و سوریه، قربانی همصدایی نومحافظه کاران و لیبرال های آمریکا / یادداشتی از «جان پالرمو» در هافینگتون پست


واضح آرشیو وب فارسی:شفقنا: عکس: Getty Images شفقنا- «جان پالرمو» مورخ آمریکایی و استاد دانشگاه «سکرمنتو» است. او در یادداشتی که وبسایت «هافینگتون پست» منتشر کرده است به استدلال مشترک نومحافظه کاران و مداخله گرایان لیبرال در آمریکا برای مقابله با روسیه پرداخته است. به گزارش سرویس ترجمه شفقنا در این یادداشت آمده است: در حال حاضر، سیاست ایالات متحده در قبال سوریه بر رفتن «بشار الاسد» اصرار دارد. حال چنانچه آمریکا موفق شود و دولت «اسد» را به باد فنا بدهد، این سوال پیش می آید که: چه کسی از اقلیت های قومی و مذهبی سوریه در مقابل داعش، جبهه النصره، و تمام دیگر گروه های جانی و دیوانه و مسلحی که همین الان هم نصف کشور را در دست دارند محافظت خواهد کرد؟ اگر بتوان قدرت را در سوریه با نظم و برنامه ریزی منتقل کرد عالی خواهد بود. اما فعلا و با ملاحظه ی آنچه در واقعیت جنگ داخلی سوریه در جریان است، ابدا نمی توان کوچکترین احتمالی را برای چنین سرانجامی متصور شد. تعداد اندک عناصر [اصطلاحا] «میانه رو» در میان شورشیان گویا مانع از یک انتقال سیاسی ملایم و مسالمت آمیز می شود. سیاستی که آمریکا برای «تغییر رژیم» در عراق و لیبی پی گرفت به ایجاد فجایع انسانی بلندمدت ختم شد. دولت «اسد» تنها گزینه ی قابل اتکاست و اگر نابهنگام ساقط شود، سوریه احتمالا به عاقبتی همچون عاقبت لیبی دچار خواهد شد. رسانه ها و سیاستمداران آمریکایی اقدامات روسیه در سوریه را به عنوان «تعرض» و «مداخله» معرفی می کنند، بی اینکه به سیاستهای آمریکا طی ۱۲ سال گذشته و پیامدهای بسیار بزرگتر آن در ایجاد بحران فعلی اشاره ای کنند، و مردم آمریکا هم یکبار دیگر فریب می خورند و از واقعیت اهداف و پیامدهای مداخله نظامی آمریکا در خاورمیانه آگاه نمی شوند. «نو محافظه کاری» و «مداخله گرایی لیبرال» دو شاخه ی جعلی از یک جهان بینی دو بخشی هستند که راه را بر تفکر هوشیارانه در بین نخبگان سیاست خارجه ی آمریکا می بندد. علیرغم سیاست های ورشکسته و کابوس واری که زندگی هزاران انسان بیگناه را در عراق، افغانستان، لیبی، و اوکراین تباه کرده است، نو محافظه کاران (همچون «ویکتوریا نولاد» معاون وزیر خارجه آمریکا) و مداخله گرایان لیبرال (همچون «سامانتا پاور» سفیر آمریکا در سازمان ملل) همچنان سیاست «تغییر رژیم» را سیاستی مناسب و عملی می دانند و بر آن اصرار می ورزند. پیروان هر دوی این مکاتب فکری باور دارند می توانند با زشت کردن چهره ی «ولادیمیر پوتین» و اشاره به «بمب های بشکه ای» و جنایات حقوق بشری «بشار الاسد»، اعتبار آسیب دیده ی آمریکا در خاورمیانه را ترمیم کنند. هر دوی این گروه ها همیشه ژست کسانی را می گیرند که از نظر اخلاقی در موضع برتر هستند. با این حال فقط وقتی چشمشان «فجایع انسانی» را می بیند که به نفع اهداف ژئو استراتژیک آمریکا باشد. ما زیر ضربه ی روایتی هستیم که دم از قدرت و نفوذ آمریکا می زند اما کوچکترین مسئولیتی را در قبال پیامدهای اقدامات آمریکا و متحدانش نمی پذیرد. عربستان سعودی نه تنها به انتقال پول و سلاح به دست شورشیان سنی در سوریه و عراق مشغول است، بلکه در حال حاضر از آخرین فناوری های نظامی آمریکا برای بمباران حوثی ها و دیگر عناصر شیعی در یمن بهره می جوید. ایالات متحده اخیرا مزد دست عربستان سعودی را با یک قرار داد چند میلیارد دلاری دیگر برای فروش تسلیحات داد. ضمن آنکه از اقدامات ضد حقوق بشری دولت بحرین که طرفدار آمریکاست (و میزبان پنجمین ناوگان دریایی آمریکا) حرف چندانی نمی شنویم، دولتی که شهروندان شیعه ی خود را سرکوب می کند. روس ها تزویر و دورویی آمریکا را به رویش آورده اند که و واکنش به این اقدام روس ها سخت و خشم آگین بوده است. سیاستمداران، مقامات دولتی، و کارشناسان رسانه ای آمریکا مثل نقل و نبات از محکومیت «آدم سابق سرویس جاسوسی شوروی» و «دروغ های شرم آور» و «تعرض»ش دم می زنند. برخی اعضای کنگره و نامزدهای جمهوری خواه انتخابات ریاست جمهوری، ایران را به «بی ثبات سازی» خاورمیانه متهم می کنند. آنها این واقعیت را نادیده می گیرند که این ایالات متحده بود که پیش از آن منطقه را به آتش کشید. «گور ویدال» [مورخ آمریکایی] عادت داشت «جورج و. بوش» را به پسربچه ای مانند کند که سرخوشانه به اطراف جهان می دود و کبریت می زند و آتش می سوزاند، بی اینکه پروای چیزی در دل داشته باشد. تنها نتیجه ی دیرپای جنگ عراق این بود که موضع ایران در منطقه تقویت شد و متحدان سنی مذهب آمریکا در منطقه را چنان به هراس انداخت که دست به کار مسلح کردن خون آشام ترین افراد کره ی زمین شدند. حتی طبق محاسبات ژئوپلیتیک خود آمریکا هم جنگ عراق یک شکست شوم بود. «بوش»، «چنی»، «کاندولیزا رایس»، «کالین پاول»، و هرکس دیگری که پشت تجاوز به عراق در سال ۲۰۰۳ بوده است بایستی بخشی از مسئولیت تولد داعش را بر عهده بگیرد. فیلم های با کیفیت داعش، که سراسر پر است از هر نوع کلیشه ی قابل تصور از تروریسم اسلام گرا، در کنار تسلط داعش بر شبکه های اجتماعی، موفق شده است فناوری قرن ۲۱ را با ایدئولوژی و سنت قرن ۷ ترکیب کند. نظام اعتقادی داعش به شکل مخوفی منسوخ و از رده خارج است، اما جهان بینی نخبگان سیاستگذار آمریکا هم چنین است. سیاست سازان آمریکایی که گرفتار در تفکر دو قطبی جنگ سرد هستند، همچنان بر «توسعه ی ناتو» تا خود مرزهای فدراسیون روسیه اصرار می ورزند، حال آنکه پوتین را متهم می سازند که سعی دارد اتحاد شوروی را از نو بسازد. در اوکراین، واکنشی که روسیه به سیاست آمریکا برای «تغییر رژیم» و توسعه ی ناتو بروز داده است مطابق با همان چیزی است که «رئالیست ها» (از جمله «هنری کیسینجر) رفتار طبیعی یک قدرت بزرگ به هنگام مواجه شدن با خطر در مرزهایش می دانند. دانشمندانی که این استدلال رئالیستی را مطرح کرده اند مورد انتقاد شدید قرار گرفته اند. مقامات و رسانه هایی آمریکای به ندرت حرفی از جنایات حزب اوکراینی «جناح راست» به میان می آورند، حزبی که پر است از نئو نازی هایی که صلاحیت های فوق ناسیونالیستی شان به نفوذ سیاسی در دولت «کیف» تبدیل می شود. اما در پارادایم رسمی سیاست خارجه ی آمریکا، «جناح راست» اوکراین از جلوی چشم محو می شود و «میانه روها» ی سوریه از هپروت ظاهر می شوند. مثل یک رقص و پایکوبی از سنخ داستان های «جورج اورول» که در آن صاحبان قدرت تاریخ را پاک می کنند و جایش دروغ های سودمند می گذارند. «خود ویژه انگاری آمریکایی» و این تصور که آمریکا بعد از ماجرای عراق و لیبی می تواند به روسیه درس رفتار درست در امور بین الملل را بدهد، بخشی از این جهان تخیلی است. گویی مسئولان وزارت امور خارجه آمریکا قادر نیستند جهان را بیرون از هیچ منفذی غیر از منافذ چشمان خود ببینند. هم «پوتین» رییس جمهور روسیه و هم «اشتون کارتر» وزیر دفاع آمریکا از تاریخ جنگ جهانی دوم یاد کرده اند تا امکان ایجاد یک اتحاد بین آمریکا و روسیه را برای مقابله با داعش خاطرنشان کنند (به همان طریقی که آمریکا و روسیه برای شکست آلمان نازی متحد شدند). پس واقعا «تاریخ» هم گاهی اوقات سر و کله اش در بحث پیدا می شود. «سوزان باتلر» در کتابش با عنوان «روزولت و استالین: تصویری از یک شراکت» نشان می دهد که هیچ عشق و علاقه ای بین «ژوزف استالین» و «فرانکلین روزولت» جریان نداشت، اما هر دوی این رهبران دریافتند که «رئالیسم» (واقع گرایی) مستلزم یک اتحاد علیه آلمان است. چرا امروز و در قبال مسائل خاورمیانه و اوکراین، یک روحیه ی «رئالیستی» مشابه نمی تواند بر روابط آمریکا و روسیه سایه افکند؟ «سامانتا پاور» سفیر آمریکا در سازمان ملل در یک ناهار مطبوعاتی که اخیرا برگزار شد، به سوال «مایکل گوردون» خبرنگار «نیویورک تایمز» پاسخ داد، و تقصیر رشد داعش در سوریه را به گردن «اسد» و «بمب های بشکه ای» اش انداخت، و افزود که تنها با سرنگونی «اسد» می توان داعش را سربه راه کرد. (صد البته) زبان «گوردون» از پرسیدن آن سوال بدیهی بعدی واماند: به نظرتان پس از «اسد» چه کسی خلأ قدرت را پر خواهد کرد؟ انتقاد و اعتراض به «پوتین» و مطالبه برای «به پا خواستن» آمریکا در مقابل روسیه، نیاز به بصیرت، هوش، یا مهارت خاصی ندارد، آنچنان که کارشناسان شبکه MSNBC اخیرا چنین کردند. نگارش یادداشت های توهین آمیز درباره «پوتین» و «اسد» به کار و کسبی رایج بدل شده است و آسان ترین کار در جهان است. تمام کاری که باید بکنید این است که یکی از سخنرانی های قدیمی «دیک چنی» یا «جورج و. بوش» در محکومیت «صدام حسین» را جستجو کنید و هرجا اسم «صدام» آمده است با اسامی «پوتین» یا «اسد» جایگزین کنید. این عینا همان ادبیات پر طمطراق کارشناسان آمریکایی است که هنوز نمی فهمند آمریکا دیگر امکان قضاوت اخلاقی درباره مسائل بین المللی را ندارد. کاری که زحمت بیشتری نیاز دارد، طراحی مسیری معقول به سمت یک راه حل سیاسی در سوریه است که ضمنا به آوارگی یک میلیون پناهجوی سوری دیگر در اروپا ختم نشود. روسیه سعی می کند به آمریکا توضیح بدهد که چنانچه آمریکا موفق شود اسد را پیش از خنثی سازی گروه های تروریستی سنی مذهب حذف کند، محتمل ترین سناریوی بعد از آن این خواهد بود که سوریه به یک لیبی دیگر تبدیل می شود. و با توجه به موقعیت جغرافیایی سوریه، ممکن است این کشور به معضل درازمدت بسیار خطرناک تری تبدیل شود، چرا که بحران سوریه استعداد ایجاد یک جنگ وسیع تر بین قدرت های بزرگتر را دارد که از نیابت هم فراتر رود و به درگیری مستقیم ختم شود. اینکه سازمان «سی آی ای» گروه های شوروشی «الف» و «ب» را تعلیم داده است و تجهیز کرده است به خودی خود باعث نمی شود که آن گروه ها را «آدم های خوب»ی بدانیم؛ شاید فکر می کردید قرار است ما از دهه ۱۹۸۰ عبرت بگیریم که در آن زمان سازمان «سی آی ای» مجاهدین افغانستان را علیه شوروی ها مسلح کرد و تخم لق القاعده را کاشت. این روس های کثیف چطور جرات می کنند آدمکش ها و تروریست های سنی مذهبی را بمباران کنند که از قضا این هفته در لیست مواجب بگیران سازمان سیا هستند! پنتاگون تصدیق می کند که برنامه ی ۵۰۰ میلیون دلاری اش برای تعلیم شورشیان «میانه رو» در سوریه، یک فاجعه ی ناخوشایند از آب درامده است، و فقط حدود ۴ یا ۵ نفر را توانسته به عنوان رزمنده ضد «اسد» تعلیم دهد که بدین ترتیب هر شورشی حدود ۱۰۰ میلیون دلار آب خورده است. این میزان بازده به نظر بازده خوبی برای یک سرمایه گذاری با پول مالیات مردم نیست. «فیلیپ هاموند» وزیر امور خارجه بریتانیا معتقد است دفاع از «اسد» باعث تقویت اپوزوسیون سوریه خواهد شد: «روس ها باید بفهمند که نتیجه ی دفاعشان از رژیم سوریه برای حمله به داعش، این است که یک جبهه ی واحد و متحد ذیل رهبری داعش و علیه رژیم اسد شکل خواهد گرفت». اما همه خوب می دانند که النصره، داعش و دیگر گروه های تروریستی در سوریه (در کنار هزاران سرباز خارجی شان) هرگاه اهداف تاکتیکی کوتاه مدتشان اقتضا کند اتحادهای خود را به هم می زنند و زود اتحاد جدیدی شکل می دهند. هیچ این احتمال وجود ندارد که سرنگونی «اسد» باعث بشود این گروه ها سلاح خود را بر زمین بگذارند، دست از انفجار آثار باستانی و بریدن سرها بردارند، و بر سر میز مذاکره بیایند. گزارش تاریخ گریز از درگیری های سوریه و اوکراین را می توان به صورت چکیده در پاراگراف پایانی یکی از مقالات «نیویورک تایمز» ملاحظه کرد: «آقای پوتین برای مداخله در سوریه هم دلایل بین المللی دارد و هم دلایل داخلی. در جبهه ی بین المللی، او می خواهد نفوذ روسیه را به عنوان یک قدرت جهانی باز گرداند و به دنبال نقطه ی پایانی است بر انزوای دیپلماتیک و مالی ای که غرب پس از تسخیر کریمه از سوی مسکو و حمایت این کشور از جدایی طلبان جنوب شرق اوکراین تحمیل کرد. او ضمنا به دنبال حفظ کنترل خود بر پایگاه دریایی روسیه در «طرطوس» سوریه است، که تنها پایگاه نظامی برون مرزی روسیه خارج از اتحاد شوروی سابق است». از قلم انداختگی ها در این متن خیره کننده است. هیچ اشاره ای به تجاوز آمریکا به عراق نمی شود که در وهله اول این خرتوخر را به راه انداخت، جرقه ی خونبارترین جنگ فرقه ای طی قرن های اخیر را زد، طبقه ی تکنوکرات سنی مذهب بغداد را از کار برکنار کرد، و زمینه را برای رشد داعش مهیا ساخت. برچسب زنی به انگیزه های روسیه باعث نادیده انگاری سیاست جدی آمریکا برای «توسعه ی ناتو» در شرق اروپا و نقش آمریکا در کودتای فوریه ۲۰۱۴ می شود که «ویکتور یانوکوویچ» رییس جمهور منتخب اوکراین را سرنگون کرد. حقایق دردسرزایی را که با روایت آمریکا جور در نمی آید از بحث و گفتگو حذف می کنند. کسانی که هنوز در تعجبند چگونه می توان مردم آمریکا را آنچنان فریب داد که فکر کنند جنگ عراق کار خوبی بود، برای یافتن پاسخشان باید نحوه گزارش اخبار سوریه و اوکراین را این روزها دنبال کنند. «مایکل گوردون» در سرمقاله ای در روز ۲۷ سپتامبر ۲۰۱۵ (که خواندنش ضرورت دارد تا بفهمیم سازمان سیا هر روز مشخصا به دنبال ترویج چه استدلالی است)، از تصمیم روسیه برای همکاری اطلاعاتی با دولت های عراق، ایران، و سوریه در مبارزه با داعش انتقاد کرد. با توجه به گزارش هایی که از حرکت صدها رزمنده داعشی جدید از روسیه به مقصد سوریه حکایت دارد، به نظر اقدامی محتاطانه می رسد که سعی کنند اصل و نسب این افراد را بدست آورند. با این وجود، مختصرنویسی «گوردون» باعث می شود یک اقدام عملگرایانه (یعنی ردگیری تروریست های داعش) به امری مشکوک تبدیل شود. سالهاست که به صدا درآوردن آژیر هشدار نسبت به خطر تروریستها، سکه ی رایج اشخاصی همچون «گوردون» است، با این وجود منابع خبری رسمی اش حالا باعث می شوند او چشمش را به منافع مشترکی ببندد که جنگ با داعش برای آمریکا و روسیه دارد. چه بسا هدف سیاست های آمریکا از آغاز این بوده است که رژیم های عربی متولد دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ (صدام، قذافی، اسد) که «وزارت نفت» و موانعی از این دست برای ممانعت از دسترسی آزاد به منابعشان ایجاد کردند، درب و داغان کند؟ چه بسا سیاست خارجه ی آمریکا به دنبال حذف هرگونه مانعی است که مزاحم ساخت یک اتوپیای نئولیبرال می شود؟ و چه بسا این تلخ زبانی هایی که روسیه را نشانه رفته است به خاطر این است که «پوتین» در حال رو کردن دست آمریکاست؟ حتی در کوران جنگ سرد، دیپلمات های آمریکایی همچون «جورج کنان» می توانستند از تخیل خود بهره بگیرند تا خود را به جای دشمنانشان بگذارند و دنیا را از زاویه دید روس ها ببینند. یکی از برجسته ترین مثال ها از این توانایی برای درک جهان از زاویه دید دشمن، مربوط به رییس جمهوری می شود که «باراک اوباما»، «سامانتا پاور»، و «جان کری» برایش احترام زیادی قائلند: «جان ف. کندی» رییس جمهور اسبق آمریکا. در جریان بحران موشکی کوبا، «کندی» دائما سعی داشت این بحران را از منظر «نیکیتا خروشچف» بنگرد. او موفق به درک چشم انداز روس ها، نیاز روس ها به «حفظ آبرو»، و فشارهای تندروهای درون دولت شوروی شد. او نهایت تلاش خود را مبذول کرد تا در عین اتخاذ اقدام نظامی برای انسداد مسیر دشمنش، با او همدلانه برخورد کند. او ترسی هم از مصالحه و امتیازدهی نداشت. به یک معنا، این رئالیسم «کندی» بود که کره زمین را از خطر نابودی نجات داد. گویا از دوره «بوش-چنی» به این طرف، توانایی دیپلمات های آمریکایی برای اینکه خود را در جایگاه «دیگری» بگذارند تحلیل رفته است. این روزها می شنویم که کارشناسان و مقامات آمریکایی، به خاطر کنترل پوتین بر رسانه های حکومتی روسیه اظهار تاسف می کنند. با این حال خودشان حاضر به تصدیق چشم بندهای ایدئولوژیکی نیستند که یک نظام رسانه ای «آزاد» بر چشمانشان نهاده است، و به تبع آن بسیاری از همان اشخاصی که جنگ عراق را برای ما به ارمغان آوردند (نو محافظه کاران و مداخله گرایان لیبرال) هم اکنون به ایجاد یک «وفاق» معیوب و خطرناک درباره این هستند که در سوریه و اوکراین چه باید کرد. منبع: Huffington Post / Joseph A. Palermo ترجمه: شفقنا www.fa.shafaqna.com


جمعه ، ۲۴مهر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: شفقنا]
[مشاهده در: www.fa.shafaqna.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 25]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن