واضح آرشیو وب فارسی:9 صبح: به گزارش سایت خبری 9صبح به نقل از روزنامه آرمان، فساد می تواند در عرصه نهادهای گوناگون اجتماعی، رخ دهد، به عنوان مثال فساد اقتصادی، فساد علمی و فساد اداری. در سازمان ها و نهادها، یک مجموعه از قواعد عملی علی الاصول تعیین کننده رفتار و کنش هاست؛ اما می توان آن قواعد را نادیده گرفت یا حالتی پیش می آید که این قواعد دیگر نمی توانند تعیین کننده رفتار و عمل افراد باشند و به این دلیل رفتارهای افراد هنجارمند نخواهند بود و خارج از قاعده و احتمالا ضد هنجار هستند. در اینجا گفته می شود که فساد رخ داده است، مثلا در عرصه سازمان و بوروکراسی، قوانین مبتنی بر شایسته سالاری است به این معنی که بوروکراسی نهادی است که بر مبنای تخصص و یک سری قواعد غیرشخصی و قواعد عام گرایانه باید اداره شود؛ یعنی بوروکراسی کاری به شاخص های شخصی ارباب رجوع ندارد و نسبت به آن حالت خنثی دارد و بر اساس قواعد خودش عمل می کند. هر فردی که وارد سازمان می شود باید بر مبنای شرح وظایف خود و بدون در نظرگرفتن نسبت ها یا اصطلاحا روابط و با توجه به ضوابط کارهای ارباب رجوع را راه بیندازد. ولی وقتی فردی وارد سازمان می شود مشاهده می کند که فامیلیزیم، نپوتیزم و پارتیکولاریزم که به معنای خانواده گرایی، خویشاوندگرایی و خاص گرایی است بر آن سازمان حاکم است. خاص گرایی یعنی اگر نسبت مخصوصی با اعضای سازمان داشته باشید کارتان راه می افتد یا اگر در بانکی نسبت فامیلی دارید به سرعت وام به شما تعلق می گیرد و مسائل را حل می کند. در این حالت قواعد بوروکراتیک عمل نمی کند و قواعد مربوط به غریبه و خودی، تعیین کننده رفتار یک بوروکرات می شود. در این شرایط گفته می شود که بوروکراسی دچار فساد شده است و بر مبنای قواعد و چارچوب نهادی خود عمل نمی کند. برای مثال وقتی استخدام اداری با توجه به نسبت قوم و خویشی یا روابط خاص صورت می گیرد و نه براساس شایسته سالاری، فساد اداری رخ می دهد؛ بنابراین به طورکلی ناکارآمد شدن قواعد عمل درباره هر نهاد اجتماعی به ایجاد فساد در آن نهاد می انجامد. این موضوع را می توان به دو مشکل مرتبط دانست: یکی مشکل فرهنگی که از جانب مردم است و دیگری مشکلی که به دولت ارتباط دارد. از نظر فرهنگی وقتی فساد دیوانی رخ می دهد به خاطر این است که فرهنگ دیوانی یا فرهنگ بوروکراسی وجود ندارد و در واقع فرهنگ بوروکراسی شکل پیدا نکرده به این معنی که فردی که تا دیروز در یک محدوده کوچک زندگی می کرد چون هنوز روحیه زیست در آن منطقه در او وجود دارد و تجربه مناسبات عام گرایانه اساسا در زندگی اش نداشته و همچنین پرورش و آموزش عام گرایانه را نداشته است، امروز به عنوان رئیس یا کارمند یک سازمان شروع به کار می کند؛ فرهنگ خاص گرایانه جز عادت واره و خصلت رفتاری و منش اش شده است. بنابراین آن را به سازمان منتقل می کند و وقتی همشهری خود را می بیند ناخواسته فکر می کند که باید کارش را تسریع کند و حتی به ضرر و زیان دیگران قوانین را دور بزند که کار دوست و فامیلش راه بیفتد؛ از این حیث فرهنگی است و باید به این موضوع هم توجه شود که فرهنگ بوروکراسی نیاز دارد به یک آموزش و پرورش خاص که باید کارکنان نهادها در بخش دولتی و غیردولتی آن را تجربه کنند.
دوشنبه ، ۲۰مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: 9 صبح]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20]