واضح آرشیو وب فارسی:خبر ورزشی: فوتبال ایران > لیگ برتر - اولین روزی که پرسپولیس بدون هادی نوروزی تمرین کرد، عکاس روزنامه خبرورزشی که در تمرین سرخپوشان حضور داشت، صحنه ای را به تصویر کشید و شکار کرد که برانکو در حال اشک ریختن بود و تلاش می کرد از ریزش اشک های خود جلوگیری کند، تلاشی که فایده ای نداشت... از همان روز دنبال فرصتی بودیم تا با برانکو درباره آن روز و این تصویر حرف بزنیم. ظهر دیروز این فرصت در هتل المپیک به دست آمد و دقایقی با سرمربی پرسپولیس گفت وگو کردیم.در اینکه شما مثل ایرانی ها خیلی زود احساساتی می شوید، شکی نیست اما حتی با اینکه می دانیم مردم کرواسی مثل ایرانی ها احساسی هستند، باز هم اشک ریختن شما در اولین تمرین بدون نوروزی جالب بود... (با تعجب) مگر شما در تمرین بودید؟ نه، ولی عکاس روزنامه بود و عکسی از شما گرفت که وسط تمرین کششی و نرمش سرخپوشان اشک تان درآمده... می توانم عکس را ببینم... عکس همراه مصاحبه منتشر می شود و می بینید... البته در عکس هم معلوم است که خیلی تلاش کرده اید جلوی گریه خودتان را بگیرید... نه، نمی خواستم جلوی گریه ام را بگیرم، دستمال کاغذی همراهم نبود که اشکم را پاک کنم. شما که از لحظه شنیدن خبر کنار خانواده نوروزی بودید، در مراسم وداع در آزادی و تشییع جنازه بابل و خاکسپاری در کپورچال حضور داشتید و به نظر می رسید گریه هایتان را کرده اید. بله، صبح پنج شنبه ای که هادی درگذشت، خبر شوکه کننده فوت نوروزی مثل آوار روی سر من خراب شد. انگار پای کوهی ایستاده بودم و آن کوه روی سرم ریخته است. خیلی به هم ریختم... از درون فروریختم. حس آدمی را داشتید که عزیزی را از دست می دهد؟ حس؟ چرا حس؟ من دقیقاً آن روز آدمی بودم که یک عزیزش را از دست داده است. هادی واقعاً برای من عزیز بود. سر تمرین یاد هادی افتادید و... ببینید... می خواهم اعتراف کنم تا لحظه ای که سوت به دست نگرفتم و پرسپولیس را بدون هادی تمرین ندادم، نبود او را درک نکرده بودم. ما روزهای قبلش در مراسم بودیم. به هر کسی می رسیدیم یا به ما تسلیت می گفت یا ما به او تسلیت می گفتیم... همه به هم دلداری می دادیم، همدردی می کردیم و همین باعث تسکین دردمان می شد اما آن روز به زندگی عادی برگشتیم. به عکس هادی ادای احترام کردیم و وارد زمین شدیم. سوت را که دستم گرفتم و تمرین شروع شد، یک دفعه نگاه کردم و دیدم در صف اول جای هادی خالی است. رضا (نورمحمدی) بود، محسن (بنگر) بود ولی هادی نبود. نتوانستم خودم را کنترل کنم. با خودم گفتم یعنی چی تا تمرین قبل هادی با ما بود، او کنار من حضور داشت، حالا قرار نیست باشد؟ حال بدی داشتم، سوت را به همکارم دادم و اندکی از جمع فاصله گرفتم. که گریه هایتان را کسی نبیند؟! که کمی آرام شوم. دقایقی قبل خودم به بچه ها گفتم با غمی که در دل داریم، کنار بیاییم و به زمین برویم تا برای شادی روح کاپیتان بهترین نمایش را ارائه بدهیم اما حالا خودم نمی توانستم با این غم کنار بیایم. اگر آن لحظه در جمع می ماندم، می زدم زیر گریه و بچه ها هم تمرین را تعطیل می کردند و گریه می کردند. همین شد که کمی فاصله گرفتم. شما را درک می کنیم، ما هم هنوز باورمان نمی شود دیگر هادی را نبینیم و صدای او را نشنویم. واقعاً سخت است. جای خالی هادی احساس می شود... فقدان او غم بزرگی است ولی چاره ای نیست و باید کنار بیاییم و باید سرنوشت را بپذیریم. هادی بازیکن بااخلاقی بود و درگذشت او هم یک اتفاق اخلاقی جالب را رقم زد و باعث اتحاد هواداران دو تیم شد... کم و بیش در جریان این اتحاد هستم. شنیدم در فضای مجازی هواداران دو تیم با احترام از هم یاد می کردند و هواداران استقلال با هواداران تیم ما همدردی می کردند. البته حرف های بازیکنان پرسپولیس هم تأثیر داشت. مثلاً محسن بنگر که گفت معرفتی مقابل استقلالی ها کم آوردیم. این حرف را یک ورزشکار حرفه ای می زند. یک ورزشکار حرفه ای برای رقیب احترام قائل است. اصلاً زیباترین بخش فوتبال همین است... رقابت داخل زمین و رفاقت بیرون زمین. الان خوشبختانه این شرایط ایجاد شده؟ خیلی عالی است و امیدوارم پایدار باشد. فوتبال دوستان باید به این نکته توجه کنند که بازیکنان استقلال و پرسپولیس با هم دوست هستند. آنها در زمین تلاش می کنند دوستان خود که پیراهن تیم حریف را پوشیده اند، شکست بدهند ولی وقتی به تیم ملی می روند، دست در دست هم برای سربلندی کشورشان تلاش می کنند.من در روزهایی که همه عزادار هادی بودیم صحنه های جالبی دیدم. عاشقان فوتبال فقدان هادی را احساس می کردند، آنها بدون توجه به رنگ ها در مراسم یک کاپیتان خوش اخلاق شرکت می کردند. هر کس هادی را می شناخت، چه استقلالی بود و چه پرسپولیسی دلش به درد می آمد... من امیدوارم خانواده اش در آرامش باشند. ما هم امیدواریم پرسپولیسی ها شرایطی را به وجود بیاورند که پسرش هانی جای هادی را بگیرد... قطعاً باشگاه شرایطی را به وجود می آورد که خانواده اش اذیت نشوند. باید از همسر و اعضای خانواده نوروزی حمایت شود، دوست دارم پسرش بزرگ شود و آرزوهای نیمه تمام هادی را به سرانجام برساند اما دلم برای دختر هادی هم می سوزد، او خیلی کوچک است (رضا چلنگر به ما توضیح می دهد برانکو خودش هم یک دختر و یک پسر دارد و...) در مراسم، هانا روی تابوت پدرش نشسته بود و اصلاً نمی دانست چه اتفاقی افتاده، شما اگر دنیا را از زاویه دید یک بچه چند ماهه نگاه کنید، متوجه می شوید این کودک فکر می کرده همه مردم در حال انجام یک بازی هستند. او بزرگ می شود و این هم غم انگیزترین بخش ماجراست. (برانکو تمایلی به ادامه این بحث ندارد. ابتدای مصاحبه قبراق به نظر می رسید اما حرف زدن درباره هادی داغش را تازه کرده و ناچار می شویم بحث را عوض کنیم.) بازی تیم ملی را دیدید؟ بله و حتماً سه شنبه هم بازی ایران و ژاپن را از نزدیک می بینم. بازی ایران- عمان چطور بود؟ از من نخواهید درباره تیم های دیگر حرف بزنم. این جزو وظایف من نیست. اگر مفسر یا روزنامه نگار بودم، نظرم را حتماً بی پرده می گفتم اما الان مربی تیم دیگری هستم و حق ندارم درباره تیم ملی حرف بزنم. خواهش می کنم از این بخش عبور کنید. اتفاقاً در کلاس های مربیگری هم توصیه می شود هیچ وقت درباره همکار خود حرف نزنید، مگر اینکه از او تعریف یا حمایت کنید... من به این قاعده وفادارم. همیشه بهتر است شما درباره تیم خودتان حرف بزنید. ولی به هر حال مردم دوست دارند نظر شما را درباره تیم ملی بدانند. تنها حرفی که می توانم بزنم چند جمله است، صبور باشید و اجازه بدهید این تیم چهره واقعی اش را به نمایش بگذارد. این تیم تغییراتی داشته و در حال شکل گیری است و زمان می برد شکل واقعی اش را پیدا کند... بهترین تایم هم برای تغییر شکل همین بازی های مرحله مقدماتی انتخابی جام جهانی و جام ملت هاست. شما نمی توانید در بازی های حساس، نیروی جدید و شیوه جدید محک بزنید. وقتش همین مقطع است. حرف تان درست اما خیلی ها معتقدند باید عمان را می بردیم؟ من هم مثل سایرین انتظار برد داشتم اما چون شرایط داخلی تیم را نمی دانم، نمی توانم حرف بزنم. من نمی دانم سرمربی و همکارانش چه نقشه ای را ترسیم کرده اند و بهتر است از بیرون تماشاگر باشم تا مفسر... احساس می شود چون خودتان سرمربی تیم ملی بوده اید، کروش را درک می کنید؟ من همه مربیان را درک می کنم چون همه مثل هم هستیم. سرنوشت ما به یک سانتی متر بالا و پایین یا چپ و راست بستگی دارد. اگر توپ برود داخل دروازه، ما معجزه گر و قهرمان ملی می شویم و اگر توپ گل نشود، ما به دردنخور هستیم و باید برکنار شویم. به هر حال این هم شغل ماست و باید با آن کنار بیاییم.
دوشنبه ، ۲۰مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر ورزشی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 34]