تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 20 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):نگاه مؤمن عبرت آميز و نگاه منافق سرگرمى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1814704135




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

فیلمنامه‌ای که مرادی کرمانی برای کفش‌های نوش‌آفرین انصاری نوشت


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: مهر منتشر کرد؛
فیلمنامه‌ای که مرادی کرمانی برای کفش‌های نوش‌آفرین انصاری نوشت

هوشنگ مرادی کرمانی


شناسهٔ خبر: 2937914 - یکشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۴ - ۱۳:۵۸
فرهنگ > شعر و ادب

نویسنده «قصه‌های مجید» در مراسم بزرگداشت نوش‌آفرین انصاری دبیر شورای کتاب کودک گفت: من آدم بااستعدادی هستم اما نوشین خانم در موفقیت من سهم داشته است. مرادی‌کرمانی سپس فیلمنامه‌ای را برای انصاری خواند. به گزارش خبرنگار مهر، هوشنگ مرادی کرمانی، نویسنده کودک و نوجوان، در مراسم بزرگداشت نوش‌آفرین انصاری که به همت موسسه خانه کتاب برگزار شد، گفت: تصویری که از آدم‌ها در ذهنم دارم، شبیه مجسمه‌ای است بالابلند از خوبی‌ها. وقتی از آنها تجلیل می‌شود، آن مجسمه آنقدر بزرگ است که به راحتی نمی‌توانم همه ابعاد آن را تشبیه کنم. بگذریم از این‌که همه این مجسمه‌ها، دنیای درونی خاصی دارند که با هیچ دوربینی‌ قابل انعکاس نیست و کاش می‌شد مجسمه‌ای هم از درون انسان‌ها ساخت. نویسنده مجموعه «قصه‌های مجید» اظهار کرد: اگر کتاب‌های من در سطح جهان شناخته و ترجمه شده است و موفقیتی به‌دست آورده‌ام، آن را مدیون شورای کتاب کودک و تلاش‌های خانم انصاری می‌دانم. البته من هم آدم با استعدادی بوده و هستم و نمی‌خواهم خودم را کوچک نشان دهم. من نه پارتی داشتم و نه جزو گروه و دسته خاصی بودم و شورای کتاب کودک من را فقط براساس آثارم انتخاب کرد. مردای کرمانی در ادامه به روایتی از نوش‌آفرین انصاری اشاره و بیان کرد: یک روز از نوشین خانم شنیدم که جایی درباره شورای کتاب کودک صحبت می‌کرده و از جلسه که بیرون آمده، دیده همه کفش‌ها مردانه است و تنها زن جمع، او بوده است. از آنجا که ذهن من تصویری است و عاشق سینما هستم، بر اساس همین روایت و در قالب فیلم‌نامه درباره کفش‌های نوش‌آفرین انصاری نوشته‌ام: ۱. یک جفت کفش معمولی زنانه که پاشنه و تخت‌اش ساییده؛ یک لنگه‌ای به پهلو افتاده در میان کفش‌ها و نعلین‌های مردانه. کفش‌های زن در میان آن همه کفش مردانه تنهاست و تضادی ایجاد کرده. از پشت در، صداها را می‌شنویم. نوشین حرف می‌زند. ۲. در میان همهمه مردها، نوشین از بچه‌ها از تربیت فرهنگی بچه‌ها از موقعیت کتاب و کتابخوانی کودکان و نوجوانان از شورای کتاب کودک می‌گوید. صدای زنانه نوشین توی سالن می‌پیچد. تصویر درشت از لنگه‌ای که به پهلو افتاده. فقط پاها، پاهای زن‌هایی که به شورا می‌آیند. کفش‌های معمولی و گاهی کتانی دخترهای اهل ادبیات کودکان. از در شورا وارد می‌شوند. در میان آنها کفش‌های نوشین را می‌بینم. صدای همهمه زن‌ها که از داستان‌ها و شعرها می‌گویند و از فرهنگنامه کودکان و نوجوانان. فقط کفش‌ها را می‌بینم و پاها و صدای زنانی که حرف می‌زنند و بحث می‌کنند. صدای نوشین در میان آنها که از تنگناها می‌گوید اما مایوس نیست. صدای آرام و پخته و شیرین توران خانم در جمع پیداست و گهگاه صدای مردی که در میان همهمه خانم هاست و از مقاله‌های فرهنگنامه حرفی می‌زند که در میان صدای خانم‌ها، چندان شنیده نمی‌شود. ۳. در خانه‌ای را می‌بینم. صدای چرخیدن کلید در قفل در. کفش‌ها را می‌شناسم. کفش نوشین در میان کفش‌های مردانه و زنانه و بچه‌گانه است. از توی خانه صدا می‌آید. مشکلات خانوادگی و حرف از کتاب و مهمانی که پیش آمده و درخواست حضور او در دانشگاه را دارند. ۴. فقط کفش‌های جوان‌ها را می‌بینم که صاحبانشان روی صندلی نشسته‌اند. و پاهای نوشین که جلوی کلاس قدم می‌زند و از کتاب و کتابداری می‌گوید و صدای دخترها و پسرهای دانشجو... همهمه کلاس. ۵. کفش‌های نوشین در قفسه‌ای تنها هستند. صدای بیمارستان. چند نفر دارند روپوش کفش‌های بیمارستانی را به کفش‌هاشان می‌کشند. گل‌ها، توی راهرو و اتاق بیمارستان سرگردان‌اند. ورود گل به اتاق ممنوع است. ۶. نمایی درشت از دمپایی که جلوی تخت است... نمایی از کفش‌های زنانه و مردانه روپوش‌دار بیمارستان که صاحبانشان با هم سلام و علیک می‌کنند و از کتاب کودک می‌گویند و از فرهنگنامه کودکان و نوجوانان. ۷. کفش‌ها و نعلین‌ها جلوی دری بزرگ و نیمه باز جمع شده‌اند. در میان آنها چند جفت کفش زنانه و دخترانه دیده می‌شود. کفش‌های ساده و معمولی نوشین بین آنهاست. از پشت در صدا و همهمه می‌آید. صدای نوشین است. از اهمیت کتاب برای بچه‌ ها می‌گوید. ۸. دوربین در میان عروسک‌های موزه عروسک‌ها می‌چرخد و روی عکس نوشین خانم می‌ایستد. صدای کف زدن می‌آید. صدای شلوغ پلوغی بچه‌ها. چهره‌شان پیداست. از موزه بازدید می‌کنند.









این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن