واضح آرشیو وب فارسی:پارسینه: بهداشت روان مثل بهداشت دهان و دندان یا راه های پیشگیری از سرماخوردگی نیست که با اندکی تفاوت در همه آدم ها با راهکارهای مشابهی تامین شود. سن، نسل، روند اجتماعی شدن، طبقه اجتماعی، تیپ فرهنگی و مسیری که منجر به شکل گیری یک شخصیت شده باعث می شود یک نفر برای آن که شخصیتی سالم داشته باشد و بتواند به نیازهای جسم و روحش به خوبی پاسخ دهد با چالش های متنوعی مواجه باشد که هر کدام از آن ها می تواند سلامت روان یک نفر را با مشکلاتی مواجه کند.وقتی صحبت از امنیت روانی، سلامت روان یا واژه های مشابه می شود بلافاصله ذهن ما می رود سمت یکسری راهکار از پیش تعیین شده برای آن که بتوانیم بهداشت روان خودمان و اطرافیان مان را تامین کنیم و از مواردی که موجب به مخاطره انداختن آن ها می شود اجتناب کنیم. اما ماجرا به این راحتی نیست چون با پدیده ای به نام انسان با همه پیچیدگی هایش مواجه هستیم و روان و ذهنی که در هر کسی مکانیزم خاص خود را دارد. بهداشت روان مثل بهداشت دهان و دندان یا راه های پیشگیری از سرماخوردگی نیست که با اندکی تفاوت در همه آدم ها با راهکارهای مشابهی تامین شود. سن، نسل، روند اجتماعی شدن، طبقه اجتماعی، تیپ فرهنگی و مسیری که منجر به شکل گیری یک شخصیت شده باعث می شود یک نفر برای آن که شخصیتی سالم داشته باشد و بتواند به نیازهای جسم و روحش به خوبی پاسخ دهد با چالش های متنوعی مواجه باشد که هر کدام از آن ها می تواند سلامت روان یک نفر را با مشکلاتی مواجه کند. نهادهایی مثل خانواده، رسانه، آموزش و پرورش، اقتصاد، فرهنگ و... هر کدام در مسیری که یک نفر از کودکی و ورودش به جامعه در زندگی فردی و اجتماعی طی می کند تاثیرگذار هستند و هر کدام از این نهادها در روند زندگی یک نفر، تاثیرات متفاوتی دارند و برای همین انسان ها با هم متفاوت هستند. شاید یک نفر با دو ساعت مطالعه روزانه احساس مفیدبودن داشته باشد اما در مقابل به خاطر دوری از فعالیت سالم جسمی و ورزش، با چالش های فیزیکی و ذهنی مواجه باشد چون تصور می کند به نیازهای جسمش بی تفاوت بوده و از مسیر همین دغدغه هم احساسات منفی بر مثبت در ذهنش فائق شود و چون به شکلی همه بُعدی مثل یک شخصیت سالم نتوانسته خود را ارتقاء دهد، بهداشت روانش به خطر بیفتد. شاید یک مادر از صبح تا شب در خدمت خانواده باشد و از این که برای همسر و فرزندانش مسیر پیشرفت را فراهم کند خوشحال باشد اما همین مادر گهگاهی بابت این که فرصتی برای خودش ندارد دچار ناراحتی شود. شاید یک پدر سالمند که فرزندان موفقی را تربیت کرده و خودش هم موفق بوده در ظاهر کمبودی نداشته باشد اما با اندک ترشرویی یکی از فرزندان، جرقه احساس بد سربار دیگران بودن در ذهنش زده شود و با سرخوردگی ناشی از آن زندگی کند. شاید یک مرد جوان با درآمد خوب و برخورداری از پایگاه خوب اجتماعی، فقط به خاطر مقایسه های همسرش یا با چالش مواجه شدن اقتدار و غرور مردانه اش توسط همسر دچار جراحت های عمیقی شود که همه آن اتفاق های خوب، نعمت های زیاد و موقعیت های شیرین نتواند جبران کننده آن فقدان برایش باشد. توجه به بهداشت روان برای همه ما بدیهی است اما نکته مهم ماجرا این است که بدانیم تامین آن با مطالعه چند جمله حکیمانه از لابه لای سخن بزرگان و چند داستان روانشناسی در گروه های تلگرامی تامین نمی شود. باید اول خودشناسی داشته باشیم، خودمان، توانایی های مان، نعمت هایی که داریم را خوب بشناسیم و ببینیم در مسیری که در زندگی انتخاب کرده ایم به کدام یک از اهداف میان مدت و بلند مدت خود رسیده ایم؟ آیا لازم است در انتخاب مجدد مسیر یا مقصد انعطافی به برنامه زندگی مان بدهیم تا واقع بینانه تر باشد یا نه؟ کوتاهی ما در زندگی متوجه چه جنبه هایی بوده؟ آیا تقصیر داشتیم یا هر چه در توان داشتیم رو کرده ایم اما چون اهداف مان از ابتدا دور از دسترس و غیرواقعی بودند به آن ها نرسیده ایم؟ در مورد اطرافیان مان هم که سلامت روان آن ها برای مان موضوعیت دارد باید سوال های مهمی را از فیلتر ذهن مان بگذرانیم و بدانیم سوال خوب بخش زیادی از پاسخ را هم دارد. با دقت می توان فهمید بنا به بضاعت هایی که خودمان و اطرافیان مان داشته ایم مسیر رشدمان چقدر فراهم است؟ موانع این رشد چیست؟ سلامت روان ما در گروی چه چیزهایی است و چه گام هایی می توانیم در راستای سعادت و سلامت جسم و جان دیگرانی که زندگی مان به آن ها گره خورده برداریم تا متوازن و با حس خوبی به زندگی در کنار هم ادامه دهیم.
یکشنبه ، ۱۹مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پارسینه]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 43]