واضح آرشیو وب فارسی:هم اندیشی: در چنین شرایطی هم آمریکا از ائتلاف جدید اعلام نارضایتی می کند و هم آقای هاشمی رفسنجانی! و قطعا نیازی نیست ماجرا به صورت مفصل باز شود که دلیل مخالفت همزمان این 2 طرف چه ارتباطی با برجام داشته و دارد!پایگاه تحلیلی خبری هم اندیشی: وقتی گفته می شود آمریکایی ها برجام را به عنوان دریچه ای برای نفوذ در ایران می نگرند؛ در واقع یک معنای مهم آن، وجود و آمادگی یک مجموعه داخلی برای میزبانی از آمریکاست. مقابله با نفوذ تنها به معنای انسداد مجاری از بیرون به درون نیست بلکه شاید بتوان گفت مهم ترین دغدغه فعلی، چگونگی مدیریت و مهار مجاری ای باشد که از درون به بیرون شرایط نفوذ را فراهم می کند. نفوذ یک معادله خطی نیست، بلکه یک معادله چندوجهی است. همانگونه که وندی شرمن توافق را مشروط به چینش هماهنگ مکعب روبیک می دانست؛ ماجرای نفوذ نیز دقیقا وجهی از همین مکعب است. بنابراین برای جلوگیری از نفوذ باید تمام اجزای موضوع، مدیریت شود. تلاش آمریکا برای نفوذ در ایران موضوع جدیدی نیست اما آنچه اکنون نفوذ آمریکا در ایران را حائز اهمیت کرده، اعتماد و اراده آمریکا برای یک سرمایه گذاری بزرگ در ایران است. آمریکایی ها تصور می کنند پس از سال ها، فرمول مدیریت بخش هایی از سطوح تصمیم گیری در ایران را به دست آورده اند. آنها همانگونه که بارها گفته اند، تنگناهای اقتصادی را به عنوان بستر معادلات جدید سیاسی در ایران می دانند. بگذارید واقع بین باشیم؛ با توجه به واقعیاتی که در ایران امروز مشاهده می شود شاید عبارت «حضور» واقعی تر از «نفوذ» باشد. قطعنامه 2231 اگرچه به عنوان یکی از اسناد توافق هسته ای میان ایران و 1+5 شناخته می شود اما مکانیسم ماشه در این قطعنامه در برآوردهای سیاسی، به عنوان اهرم نفوذ و متضمن حضور تعریف می شود. قطعنامه 2231 صراحتا این اجازه را به آمریکا می دهد که بدون نیاز به سایر همپیمانان خود در 1+5 توافق هسته ای را لغو کند! اما برای چه؟ و چرا تیم مذاکره کننده ایرانی که گفته می شود ساعت ها بر سر ویرگول های برجام چانه زنی کرده، مانع این حق استعماری نشده است؟ دلیل آمریکایی ها برای گنجاندن مکانیسم ماشه مشخص است. آنها اهدافی غیرهسته ای از برجام دارند و تضمین هایی گرفته اند که این اهداف در ایران محقق شود. توسط چه کسانی؟ همان کسانی که برجام آنها را در رقابت با سایر گروه های سیاسی تقویت می کند! اما قطعا اگر اهداف اصلی آمریکا محقق نشود؛ آنگاه هیات حاکمه آمریکا با یک دردسر بزرگ مواجه می شود، چرا که بدون آنکه اهداف آنها محقق شود آنها از فشار اقتصادی خود علیه ایران کاسته اند. مکانیسم ماشه، تدبیری برای چنین روزی است. اما چرا طرف ایرانی مانع این راه فرار نشد؟ در ایران هستند کسانی که مکانیسم ماشه یعنی همان قانون بازگشت پذیری تحریم ها را ضامن بقای خود در قدرت می دانند. آنها به دنبال دوقطبی کردن فضای جامعه در حوزه تحریم ها هستند. تثبیت این پیام در جامعه ایرانی که بود یا نبود تحریم ها وابسته به انتخاب آنها در انتخابات است؛ چندان دشوار نیست. به همین دلیل در عمل آنچه تعریف شده و پروژه نفوذ یا همان حضور را سامان داده، دارای اسم رمز «برجام» است! این مطالب به صورت کلی اشاره شد تا یک نمایی از موضوع نفوذ در حوزه سیاسی به صورت کلی تصویر شود. اما هدف اصلی این نوشته اظهارات اخیر آقای هاشمی رفسنجانی است. او در دیدار با رئیس پارلمان کرواسی از شکل گیری ائتلاف جدید ضد داعش در منطقه و حملات روسیه به مواضع تروریست ها در سوریه انتقاد کرد! آقای هاشمی گفت در این بمباران ها مردم بیگناه کشته می شوند و باید به دنبال راه حل سیاسی بود! این نخستین باری نیست که آقای هاشمی در موضوع سوریه، دقیقا موضع خلاف مواضع رسمی جمهوری اسلامی ایران را اتخاذ می کند. آنچه او تحت عنوان راه حل سیاسی عنوان می کند، بر پایه رفتن بشار اسد استوار است. کما اینکه او در همان اوایل بحران سوریه، به بشار اسد تاخت و او را همانند صدام دانست و سرنوشت صدام را برای او پیش بینی کرد! اینکه چرا هاشمی رفسنجانی اینگونه موضع می گیرد پاسخ روشنی دارد. خود آقای هاشمی هم شاید ناراحت نشود اگر بگوییم او یکی از کسانی است که غرب و بویژه آمریکا روی او حساب ویژه ای باز کرده اند! این موضوع پنهانی نیست! رفتار هاشمی رفسنجانی از همان ابتدای کلید خوردن پروژه فشار اقتصادی بر مردم و تصویب تحریم ها، دقیقا در راستای شکل گیری وضعیت امروز در فضای سیاسی کشور بود. تاکید مکرر او بر اثرگذاری تحریم ها برای اثبات کارآمدی پروژه آمریکا و در نتیجه مهندسی شعارهای انتخابات 92 بود. رفتار او پس از انتخابات نیز دقیقا در همین راستا صورت گرفت و او وظیفه موجه سازی پروژه رابطه با آمریکا را بر عهده گرفت. از نقل خاطرات عجیب تا دفاع از ملاقات جواد ظریف با اوباما همه در این پروسه قابل تعریف است. کسی نمی تواند منکر آن شود که هاشمی رفسنجانی نقش محوری و اساسی در شکل گیری مناسبات و شرایط فعلی بویژه در حوزه سیاست خارجی کشور داشته و دارد. اظهارنظرهای عجیب هاشمی درباره سوریه را نیز در همین بسته سیاسی باید ارزیابی کرد. ماجرا مربوط به همان «اهداف پنهان» آمریکا در موضوع توافق هسته ای است. این یک گمانه زنی نیست. آمریکایی ها بارها اعلام کرده اند نتیجه ملموس برجام را باید در تحولات منطقه ای شاهد باشند. آنها موضوع سوریه را نخستین موردی می دانند که پس از توافق هسته ای باید درباره آن تعیین تکلیف شود و البته رئیس دولت ایران نیز صراحتا گفت برای حل موضوع سوریه حاضر است با هر کسی پای مذاکره بنشیند. آمریکایی ها دنبال آنند که یکی از میوه های برجام را در سوریه بچینند! غیر از سوریه آنها یک برنامه ریزی جامع و بلندمدت برای منطقه دارند و به دنبال آن هستند تا یک نظم جدید در خاورمیانه ایجاد کنند. نظم جدیدی که بیراه نیست اگر گفته شود برجام گام بلندی برای تحقق آن بوده است. آمریکایی ها سال هاست به این نتیجه رسیده اند بدون ایران نمی توانند مسائل منطقه را حل کنند اما مشکل بزرگ تر آنها خود ایران بود. مدلی که اوباما دنبال می کند، حل مسائل منطقه از طریق «ایران پس از برجام» است! ایرانی که تغییر رفتار آن باید در موضوع سوریه دیده می شد؛ ایرانی که باید در وهله اول رفتن اسد را بپذیرد – یعنی تغییر ماهیت ضدصهیونیستی سوریه و ایجاد یک نظام چند قطبی!- و در ایران هاشمی رفسنجانی تنها کسی بود که رسما از رفتن اسد و حتی محاکمه او دفاع می کرد! و این برای طرف خارجی یک چراغ سبز بود! اما ائتلاف جدید محور مقاومت با حضور روسیه و برای جنگ واقعی علیه تروریست های داعش، عملا معادلات درباره سوریه را به هم ریخت! نه تنها موضع ایران در قبال سوریه همان بود بلکه این بار با حضور یک بازیگر قدرتمند به نام روسیه، این موضع، تقویت هم شده است. به معنای دیگر خرس ها با دعوت ایران آمدند و معادلات را بر هم زدند! حضور اسد تثبیت شد و حالا با ائتلاف جدید، بقای او نیز تضمین شده است! خب! طبیعی است در چنین شرایطی هم آمریکا از ائتلاف جدید اعلام نارضایتی می کند و هم آقای هاشمی رفسنجانی! و قطعا نیازی نیست ماجرا به صورت مفصل باز شود که دلیل مخالفت همزمان این 2 طرف چه ارتباطی با برجام داشته و دارد! نکته پایانی اینکه یک دریچه و نگاه جدید در نحوه ارزیابی تحولات داخلی و خارجی باید در نظر گرفته شود و آن اینکه مقابله با نفوذ یا حضور آمریکا در ایران در تمام جغرافیای عقیدتی جمهوری اسلامی ایران و انقلاب اسلامی 57 در حال شکل گیری است. شاید با توجه به شرایط فعلی بتوان گفت شهید همدانی، شهید مقابله با نفوذ آمریکاست؛ چراکه در محور سوریه و برای جلوگیری از تحقق اهداف آمریکا در منطقه که تکیه ویژه ای بر برجام نیز دارد، به شهادت رسید و نهضت مبارزه با نفوذ آمریکا را متبرک به خون پاک خود کرد. ش
شنبه ، ۱۸مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: هم اندیشی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 32]