واضح آرشیو وب فارسی:افکار نیوز: هادی را فراموش نخواهیم کرد... این یک وعده بزرگ است بین اهالی ورزش، رسانه و هادی نوروزی. نباید بگذاریم یاد و خاطراتش هم مثل خودش خیلی زود رفتنی شود.به گزارش افکارخبر ، تا به حال در کنارش بودیم و از این به بعد به یادش می مانیم. این قول برای نگارنده قطعی است چون طی ۷، ۸ سال گذشته، از زمان بازی در داماش تهران تا هفته قبل که قرار بود روز جمعه اش، میزبان نوروزی، نورمحمدی و اومانا در دفتر خبرورزشی باشم، یکی از نزدیک ترین دوستان هادی بودم و ماه به ماه پیشرفتش از آخرین فرد در لیست سرخپوشان در فصل هشتم تا بستن بازوبند کاپیتانی پرسپولیس را دیدم. رفتن هادی، همه ما را آزار داد. جوانی، شهرت، جذابیت کاپیتانی باشگاه پرسپولیس، داشتن دو فرزند خردسال و همسری جوان و... از جمله فاکتورهایی بود که فوت هادی را به خبر اول رسانه های کشور و پرمخاطب ترین خبر سال های اخیر حوزه ورزش بدل کرد. او رفت اما می توانیم با خاطراتش همیشه به یاد «آپاچی» باشیم. در اولین هفته از درگذشت هادی، این سه خاطره را بخوانید که تا همیشه در ذهنم باقی می ماند. کاپیتانم و می گویم برویم سالن وزنه قضیه اعتصاب بازیکنان پرسپولیس را حتماً به یاد می آورید. همان اتفاقی که دو ماه قبل رخ داد و باعث به تعطیلی کشیدن تمرینات پرسپولیس برای ۳ روز پشت سر هم شد. آن اعتصاب، هزاران حاشیه کوچک و بزرگ دارد که بازیکنان پرسپولیس همه چیز را خودشان بهتر می دانند و باید «فعلاً» مثل یک راز باقی بماند اما خیلی ها دوست داشتند از آن آب گِل آلود ماهی گرفته و اعتصاب را به گردن هادی نوروزی، علیرضا نورمحمدی و محسن بنگر به عنوان بزرگ ترها و کاپیتان های تیم بیندازند. تا حدودی هم در کارشان موفق بودند اما شاید خیلی ها این موضوع را ندانند که همان روز دوشنبه که تمرین صبح توسط بازیکنان و مقابل چشم اهالی رسانه تعطیل شد، چه اتفاقی رخ داد. در آن روز، بازیکنان از برانکو خواستند به طور کلی تمرینات را تعطیل کند اما هادی نوروزی رفتار دیگری داشت. در تماسی که شب ۹ شهریور با هادی داشتم، او حرف هایی زد که شاید بخشی از ماجرا برای هواداران روشن شود. هادی در آن تماس که روز چهارشنبه و به صورت گزارشی و نه در قالب مصاحبه در روزنامه خبرورزشی منتشر شد، گفت: «همه از این مسئله شاکی هستیم اما مسئولان باشگاه گفتند به زودی به باشگاه پول تزریق می شود. ماجرا هم هیچ ربطی به اعتصاب نداشت فقط همه به این نتیجه رسیدند که اگر با این شرایط روانی تمرین کنند، احتمال مصدومیت شان بیشتر می شود. من هم در جمع بازیکنان گفتم، من کاپیتان هستم و باید کاری که می گویم را انجام دهیم ؛ باید برویم داخل سالن و وزنه بزنیم که از نظر بدنی عقب نمانیم. همه بازیکنان هم با من به سالن آمدند. بعد هم برانکو گفت تمرین روز سه شنبه تعطیل است تا بازیکنان ریکاوری کنند.» خداحافظی با بازوبند کاپیتانی این خاطره را بخوانید و هرگز از یاد نبرید. در نیم فصل لیگ سیزدهم علی دایی که با ترافیک عجیبی در خط حمله پرسپولیس مواجه شده بود، با یحیی گل محمدی سرمربی وقت نفت تهران لابی کرد تا دو بازیکن به این تیم بدهد و رضا نوروزی را به تیمش اضافه کند. یحیی پذیرفت اما مسئولان باشگاه نفت این موضوع را نپذیرفتند چون رضا نوروزی برای نفت، عالی کار کرده بود. نفتی ها اما موفق شدند هادی نوروزی را به لیست شان اضافه کنند بدون اینکه بازیکنی به پرسپولیس بدهند. یحیی که فصل قبل از آن، با هادی در پرسپولیس کار کرده بود، به این مهاجم اعتقاد کامل داشت و هادی نیز در یک نیم فصل با وجود مصدومیت کوچکی که داشت، ۳ گل برای نفت به ثمر رساند و ۲ پاس گل ثبت کرد. در فصل سیزدهم، میلاد غریبی، یونس شاکری و هادی نوروزی ۳ مهاجمی بودند که از پرسپولیس به باشگاه های دیگر رفتند. قبل از شروع فصل چهاردهم، علی دایی از باشگاه درخواست کرد به شاکری و غریبی رضایتنامه بدهند اما نوروزی را به تیم برگردانند. اولین جلسه تمرینی پرسپولیس با حضور نوروزی که به جمع سرخپوشان برگشته بود، برگزار شد. پس از اتمام آن تمرین، در پارکینگ ورزشگاه درفشی فر با هم ملاقات کردیم. هادی گفت: «روزهای خوبی در نفت داشتم و با آمادگی ذهنی و جسمی به پرسپولیس برگشتم. آنجا آرامش داشتم اما حالا می خواهم آنقدر در پرسپولیس بمانم که با بازوبند کاپیتانی این تیم از فوتبال خداحافظی کنم.» هادی به آرزویش رسید، وقتی کاپیتان اول بود برای همیشه نه تنها فوتبال که این دنیا را بدرود گفت. یک هفته از آن روز تلخ گذشت هادی نوروزی روز ۹ مهرماه ۱۳۹۴، یک پنج شنبه دلگیر و زشت، از پیش مان پر گرفت و به ابدیت پیوست. بازیکنی که همگان به شخصیت بالایی که داشت و آن را به تیم می داد، گواهی می دهند. هادی با قلب بزرگی که داشت، موجب اتحاد بین قرمز و آبی شد و دوباره «صفا و صمیمیت» به فوتبال ایران برگشت اما در نهایت تأسف و ناباوری، خودش را از دست دادیم. حالا یک هفته از آن بامداد زشت گذشت. وقتی هادی سخت نفس کشید و چند ساعت بعد، دیگر نفس هم نمی کشید. هادی رفت در حالی که آرزو داشت فوتبال را با بستن بازوبند پرسپولیس تمام کند و سپس از هانی، فرزندش یک فوتبالیست کامل بسازد. نوروزی رفت بدون اینکه با پرسپولیس به قهرمانی لیگ برسد و رفت تا فوتبال ایران را داغدار کند. یک هفته گذشت و از این به بعد باید برایش از این دست مسائل بنویسیم ؛ یک ماه گذشت، یک فصل گذشت، یک سال گذشت اما هادی هرگز برنگشت... شانه چپم سنگین شده است اولین بازی فصل ؛ پرسپولیس در خانه باید به مصاف پدیده مشهد می رفت. هیچ کس نمی دانست با چه تیمی مواجه خواهند شد. یک پرسپولیس بد و ضعیف یا یک تیم امیدوارکننده و مدعی. تیم وارد زمین شد، گل اول را زد و یک ضربه سر به تیر دروازه ؛ همه امیدوار شدند اما اشتباهاتی پیش آمد تا سرخپوشان دو گل دریافت کنند. بعد هم آن سوپرگل هادی که بی شک زیباترین گل فصل پانزدهم می شود. بعد از بازی، هادی از داوری بازی شاکی بود. چند دقیقه ای با هم صحبت کردیم. بعد با لحنی شیرین گفت: «می گم فصل قبل هر وقت محمد (نوری) نبود، راحت بازوبند رو می بستم اما امسال که می بندم انگار شونه چپم سنگین شده! خیلی مسئولیت سنگینیه...»
جمعه ، ۱۷مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: افکار نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 55]