واضح آرشیو وب فارسی:دیپلماسی ایرانی: این روزها به موازات ادامه عملیات نظامی روسیه در سوریه، تحلیل های مختلفی درباره جنبه های مختلف این روند و همچنین پیامدهای آن در منابع مختلف مطرح می شود. یکی از تحلیل های کم و بیش رایج، مقایسه این عملیات با اقدامات نظامی روس ها در گذشته، چه دوره شوروی و چه فدراسیون روسیه است. المانیتور در مطلبی به مقایسه عملیات روس ها در سوریه با حمله سال 1979 آن ها به افغانستان پرداخته است. به گزارش «تابناک»، پایگاه تحلیلی «المانیتور» در مطلبی به مقایسه اقدام نظامی روسیه در سوریه با حمله اتحاد شوروی به افغانستان در سال 1979 پرداخته و با بیان اینکه ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، از ماجرای افغانستان به خوبی درس گرفته، به بیان تفاوت های این دو عملیات با یکدیگر پرداخته است. به اعتقاد بروس ریدل، تحلیلگر این سایت، ولادیمیر پوتین، با اقدام نظامی در سوریه، پا جای پای یوری آندروپوف، رئیس پیشین خود در «کا گ ب» گذاشته که در سال 1979، به منظور محافظت از دولت مورد حمایت خود در افغانستان، به اقدام نظامی در آن کشور دست زد. اما برای موفق شدن در امری که آندروپوف در آن شکست خورد، پوتین می بایست منابع انسانی قابل توجهی را فراهم نماید. با این وجود، تفاوت های قابل توجهی نیز در این دو ماجرا وجود دارد که به نفع پوتین است. از جنبه شباهت نیز عربستان سعودی دشمن اصلی پوتین خواهد بود؛ همان گونه که برای آندروپوف بود. در پاییز سال 1979، آندروپوف مهمترین حامی مداخله نظامی شوروی در افغانستان به منظور حفظ دولت کمونیست این کشور بود. در آن زمان، حزب مارکسیست افغانستان به سرعت در حال از دست دادن کنترل کشور بود و آندروپوف به عنوان رئیس «کا گ ب» هشدار می داد که شکست در افغانستان، به معنای بی ثبات شدن کل منطقه آسیای مرکزی خواهد بود. به هر ترتیب، آندروپوف توانست لئونید برژنف، رهبر وقت شوروی را متقاعد کند که روس ها می توانند به یک پیروزی آسان و کم هزینه دست پیدا کنند. پیشتر و در سال 1956، آندروپوف سفیر اتحاد شوروی در مجارستان و همان کسی بود که درخواست مداخله نظامی شوروی در این کشور را داد. مداخله ای که سبب شد مجارستان در مدار شوروی باقی بماند. اما جهان اسلام با اروپای شرقی متفاوت است. تنها چند روز پس از آنکه نیروهای ویژه هوابرد روس وارد کابل شدند، موجی از مخالفت اسلام گرایان در افغانستان آغاز شد. عربستان سعودی به پاکستان وعده داد که از مقاومت «مجاهدین» در مقابل نیروهای روس حمایت مالی خواهد کرد. فهد، سلمان را که در آن زمان حاکم ریاض بود، مسئول جمع آوری کمک های مالی برای مجاهدین افغان کرد. سلمان توانست ده ها میلیون دلار کمک مالی را بدین منظور جمع آوری کند که از هزینه ای که «سیا» و اداره اطلاعات عربستان برای حمایت از مجاهدین و پاکستان می کرد، بیشتر بود. فهد توانست کشورهای اسلامی را علیه مسکو بسیج کند. روس ها هیچ گاه به شکل صحیحی منابع لازم را برای جنگ افغانستان تأمین نکردند. آن ها در اوج تلاش های خود، تنها حدود 100 هزار نیرو را در افغانستان مستقر کردند که برای برقراری آرامش در این کشور بسیار اندک بود. زمانی که آندروپوف به رهبری حزب کمونیست رسید، شمار نظامیان را در افغانستان افزایش داد؛ اما این تعداد هرگز کافی نبود. روسیه شمار نیروهای خود را در مجارستان دو برابر کرده و در سال 1979 از ارتشی عظیم نیز برخوردار بود؛ اما هرگز منابع کافی را به نبرد در هندوکش اختصاص نداد. در نتیجه درگیری ها در افغانستان، میلیون ها افغان به پاکستان و ایران پناهنده شده و دستکم یک میلیون نفر نیز کشته شدند؛ اما مجاهدین شکست نخوردند. پس از مرگ آندروپوف، میخائیل گورباچف فرمان عقب نشینی از افغانستان را صادر کرد. امری که سبب بی اعتبار شدن واحد چهلم ارتش سرخ شد. چند ماه بعد، دیوار برلین فرو ریخت، «پیمان ورشو» از هم گسیخت و اتحاد شوروی فروپاشید (اتفاقی که پوتین آن را بدترین فاجعه ژئوپلیتیکی در قرن بیستم خوانده است). اکنون در سوریه نیز درگیری ها سبب خروج میلیون ها نفر از کشور و کشته شدن هزاران نفر شده است. از سوی دیگر، کنترل مناطق سنی نشین و کردنشین تا حد زیادی از دست دولت دمشق خارج شده است. اما خاندان اسد، از دهه 1970 روابطی بسیار نزدیک با روس ها داشته اند و شکست آن ها به هیچ وجه برای پوتین قابل پذیرش نیست. با این وجود، تفاوت های مهمی میان سوریه و افغانستان وجود دارد. نخست اینکه تمرکز پوتین در وهله اول بر حفظ مناطق تحت کنترل علویان در حاشیه دریای مدیترانه قرار دارد. به عبارت دیگر، اولویت روسیه، لاذقیه و طرطوس است. البته همین امر نیز نیازمند وجود نیروی زمینی است و حملات هوایی به تنهایی برای دستیابی به چنین هدفی کفایت نمی کند. تفاوت دوم این است که پوتین از متحدان منطقه ای برخوردار است که آندروپوف از آن ها بی بهره بود. ایران، حزب الله و نیروهای مسلح شیعه عراقی مدت هاست که در کنار نیروهای اسد حضور دارند. در هه 1980، ایران با وجود درگیر بودن در جنگ با عراق، از مجاهدین افغان حمایت می کرد. گفته می شود که اخیراً نیروهای ایرانی و عراقی حضور خود را در سوریه افزایش داده اند. در این میان، روسیه در شرایط رقابت سعودی- ایرانی، خود را به شدت به محور ایرانی و شیعی نزدیک کرده است. یک تفاوت دیگر این است که در سوریه، پوتین دیگر با کشوری چون پاکستان طرف نیست. در زمان جنگ افغانستان، ضیا الحق، رئیس جمهور پاکستان، بزرگترین دشمن مسکو به شمار می رفت و ضمن پناه دادن به مجاهدین افغان، سلاح و آموزش نظامی نیز در اختیار آن ها قرار می داد. ضیا با پذیرش همه ریسک ها، توانست بر شوروی پیروز شود. در حال حاضر، نه ترکیه و نه اردن، حاضر نیستند آنگونه که پاکستان در مسئله افغانستان وارد شد، به موضوع سوریه ورود کنند. در این میان، ریاض بیش از دیگران مایل است که در سوریه به نقش آفرینی بپردازد. محمد بن نایف، ولیعهد سعودی، وظیفه رسیدگی به موضوع سوریه را در عربستان بر عهده دارد و مأموریتش این است که سوریه را به باتلاقی برای روس ها تبدیل کند. ملک سلمان آماده است میلیاردها دلار برای خلاص شدن از دست اسد هزینه کند و محمد بن نایف، تجربه فراوانی در جنگ های مخفی دارد. سعودی ها آماده پذیرش هیچ گونه مصالحه ای در مورد اسد نیستند. از سوی دیگر، باید اشاره کرد که در زمان جنگ افغانستان، جیمی کارتر، رئیس جمهور وقت آمریکا، واکنشی غیرآشکار اما قاطعانه به مسکو نشان داد. وی ائتلافی جهانی را برای حمایت از ضیا و فهد تشکیل داد. کمتر از دو هفته پس از تصرف کابل به دست روس ها، نخستین محموله تسلیحات آمریکایی توسط «سیا» به کراچی انتقال داده شد. اما باراک اوباما، رئیس جمهور فعلی آمریکا، با چالش های به مراتب پیچیده تری در موضوع سوریه مواجه است. تلاش های وی برای ایجاد یک نسخه سوری از مجاهدین به شکست انجامیده و هیچ ضیایی نیز برای کمک به وی وجود ندارد. وی تنها می تواند به محمد بن نایف اتکا کند!
چهارشنبه ، ۱۵مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دیپلماسی ایرانی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 19]