واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: سعي ميكنم بيادا بنويسم
نويسندگان- ادبيات قاعده و قانون نميشناسد. بسيارند كساني كه سالهاي سال در محافل ادبي گوناگون رفت و آمد مي كنند و مطالعات دامنه دار و گسترده اي هم در حوزه هاي مرتبط با ادبيات و هنر دارند اما حتي از خلق يك شعر يا داستان كوتاه هم عاجزند.
از طرف ديگر هستند كساني كه بدون آنكه مطالعات گسترده اي داشته باشند يا در محافل ادبي و فرهنگي شركت كنند، موفق به خلق آثار قابل توجهي مي شوند. حافظ خياوي از اين دست آدم هاست. او متولد سال 1352 است و در دانشكده صدا و سيما كارگرداني سينما خوانده و در حال حاضر در تلويزيون اروميه به كارگرداني اشتغال دارد. «مردي كه گورش گم شد» اولين مجموعه داستان اوست كه هفته گذشته برنده تنديس بهترين مجموعه داستان سال 86 در دومين دوره جايزه روزي روزگاري شد.
* آقاي خياوي! خودتان فكر مي كرديد كه اولين مجموعه داستانتان برنده جايزه ادبي بشود؟
نه! اصلا فكرش را نميكردم.
* چرا؟ در مقايسه با آثار داستاني ديگري كه منتشر شده بود شانس برنده شدن خودتان را كمتر مي دانستيد يا دليل ديگري داشت؟
نه! اصلا كتابهايي كه تازه در آمده بود را نخوانده بودم. به هر حال نويسنده مشغول كارش است و خودش خبر ندارد كه دارد چه كار ميكند.
* اين جايزه چه تاثيري در روند كار شما دارد؟ اصلا تاثيرگذار هست؟
طبيعي است كه تاثير مي گذارد. بعد از اين كار براي من جديتر مي شود.
* كار جديدي در دست نداريد؟ نمي خواهيد به سمت رمان برويد؟
چرا. اتفاقا يك سال است كه رمان تازه اي را شروع كردهام اما خيلي كند پيش
مي رود چون اساسا آدم تنبلي هستم.
* اين رگه بومي نگاري كه در داستانهايتان به چشم مي خورد، در آن رمان هم وجود دارد يا اينكه سراغ تجربهها و فضاهاي تازه تري رفته ايد؟
هر دوي اينها هست. در واقع اين رمان داستان كسي است كه در عين آنكه دغدغههاي بومي دارد با فضاي شهري نيز آميختگي دارد. البته تا الان حدود يك چهارمش را نوشتهام و هنوز در حال تجربه ام.
* شما خودتان را يك نويسنده اقليمي مي دانيد؟
به يك معنا بله! درست است كه مايه هاي داستانهايم را از يك اقليم مشخص ميگيرم اما در آن نمي مانم. در واقع اقليم براي من يك فضا است؛ يك لوكيشن.
آدم هاي داستانم را از آنجا انتخاب مي كنم اما همه شان را از صافي تخيل و ذهنم عبور مي دهم. و شايد يكي از علتهايي كه داستانهاي من تازه به نظر مي رسد به دليل بكر بودن اقليم آن باشد.
* در گفتوگويي با شما خواندم كه گفته بوديد مطالعات ادبي كمي داريد و دوره داستان نويسي را هم در جايي نگذرانده ايد. به نظر شما اين مسائل چقدر در موفقيت يك نويسنده دخالت دارد؟
نمي شود براي همه نسخه پيچيد. هر كس روش خودش را دارد. بعضيها مستقيما تحت تاثير مطالعات ادبي شان قرار مي گيرند و بعضي ديگر دنياي اطرافشان را مطالعه مي كنند و بعضي از هر دو تاثير مي گيرند. من شخصا خيلي اهل كتاب نبودم نه اينكه اصلا مطالعه نكرده باشم اما هيچ وقت خوره كتاب نبوده ام. عمده مطالعاتم هم در زمينه هايي غير از ادبيات داستاني بوده. بيشتر ادبيات كلاسيك مطالعه كردم آن هم نه به قصد يادگيري بلكه به قصد لذت.
* در نقدهايي كه تا الان روي داستانهاي شما نوشته شده است همه به زبان ساده و بي تكلف آنها اشاره كرده اند. كمي در مورد زبان داستانهايتان توضيح مي دهيد؟
همان طور كه اشاره كرديد زبان من زبان بي تكلفي است. نمي دانم زبان محتواي داستان را مي سازد يا محتوا زبان را شكل مي دهد. شايد هم هر دو بر هم تاثيرگذار هستند اما هر چه هست من از زبان پر افاده بدم مي آيد و سعي ميكنم بدون ادا و اطوار بنويسم. منظور من اين نيست كه پيچيده نويسي و طنازي قلم بد است اصلا شايد خيلي خوب هم باشد اما من آن جور نوشتن را دوست ندارم. همين!
تاريخ درج: 6 خرداد 1387 ساعت 11:38 تاريخ تاييد: 6 خرداد 1387 ساعت 16:31 تاريخ به روز رساني: 6 خرداد 1387 ساعت 14:56
دوشنبه 6 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 361]