تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835641833
فارس از شهدای جاویدالاثر جیرفت گزارش میدهد روایت وصفنشدنی صبوری مادران و همسران شهدای مفقودالاثر
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: فارس از شهدای جاویدالاثر جیرفت گزارش میدهد
روایت وصفنشدنی صبوری مادران و همسران شهدای مفقودالاثر
فارس از روایت وصفنشدنی صبوری مادران و همسران شهدای مفقودالاثر در شهرستان جیرفت گزارش میدهد.
به گزارش خبرگزاری فارس از جیرفت، روایت صبوری مادران مفقودالاثر روایتی وصفنشدنی است که در بیان نمیگنجد، مادرانی که سالها در فراق فرزندان خود روزگار میگذرانند و ناله آنها بوی انتظار میدهد و آنقدر قانع هستند که حتی با تکهای استخوان فرزندان دلبند خود دلشان آرام میگیرد. در این مرز و بوم خانوادههایی هستند در همه این سالهای بعد از جنگ متفاوت از دیگران زندگی کردهاند که برای آنها انگار جنگ هنوز تمام نشده، انگار عزیزشان در میدان جنگ یا اسیر دشمن است، منتظرند که برگردد، زجری که از هجران او کشیدهاند و به مرور زخمی شده بر روح و جانشان بسیار طاقتفرسا و جانسوز است، زیرا بیش از 30 سال است که بین آنها و جگرگوشهاشان فاصله افتاده ولی همچنان چشم انتظار او هستند تا بازگردد. شاید بازگشت سفر کرده آنها از دید هر کسی غیر از خودشان ناممکن است، اما آنها همچنان منتظرند، منتظر عزیزشان تا در حالی که لباس سربازی بر تن دارد و ساکی بر دوش و چون همیشه لبخندی بر لب که از در وارد شود. آنها خانوادههای شهدای مفقود الاثر هستند، شهدایی که در دفاع از سرزمین خود مظلومانه و غریبانه جنگیدند و به شهادت رسیدند، اما هیچ رد و نشانی از خود به یادگار نگذاشتند، مادران این شهدای گرانقدر در تمام سالهای فراق بیقرار بودند و این بیقراری تا دم مرگ همراه آنها بوده است.
بیقراریهای صاحبه خانم مادر شهید مفقودالاثر ابوالقاسم (علی) خانِگاه جانمازش را که پهن میکرد، کنارش بقچهای داشت، همیشه درون بقچه خود یک دست لباس تمیز بود، لباسهای پسرش علی با قرآن کوچکی که در لابهلای آنها گذاشته بود، راز و نیازی میکرد و بعد طبق روال هر روز بوسهای بر قرآن و سپس بر لباسها میزد و بر چشمان خود میگذاشت، بعد قطره اشکی بر گونهاش جاری میشد و بعد آغاز به خواندن نماز میکرد. فراق بین او و جگر گوشهاش درست از روزهای پس از آتشبس آغاز شده بود، روزهایی که به خاطر پذیرش قطعنامه 598 جنگ را تمام شده، فرض کرده بود و خوشحال از این رویداد تاریخی کشور بود و برای بازگشت، علی لحظه شماری میکرد به ویژه اینکه دوران سربازی فرزند او به پایان رسیده بود و فقط یک ماه از آن باقی بود. یک ماه تمام شد، اما خبری از علی نشد، نه تماس تلفنی و نه نامهای، ارتباط مادر با او به یکباره قطع شده بود آن هم در روزهایی که دیگر از جنگ خبری نبود و صلح برقرار شده بود، انگار علی او گم شده، بود، چادر بر سر انداخت و راهی شد، به همه جا سر زد، اهواز، دزفول، خرمشهر و ... «انگار آب شده، بود به زمین فرو رفته بود». شاید دوستان علی میدانستند، چه بر سر پسرش آمده به آنها التماس کرد که به او بگویند بر سر دردانهاش چه آمده، اما کسی جواب قانع کنندهای به او نداد یا شاید هم دادند و او باور نکرد، برخی گفتند، روی مین رفته برخی گفتند، صدام نارو زده و دوباره حمله کرده و... صاحبه خانم به جیرفت برگشت، اما تمام وجود او پر از اضطراب و انتظار بود با هر صدای دری هراسان به سمت در میدوید به امید رسیدن خبری از علی با صدای زنگ تلفن شتابان میرفت تا شاید صدایی از آن سو به او نوید بازگشت علی را بدهد. بعد از آمدن آزادگان، صلیب سرخ به همه خانوادههای شهدای مفقودالاثر خبر داد که دیگر منتظر فرزندان خود نباشند، آنها زنده نیستند و جنازهای هم از آنها یافته نشده است با همکاری بنیاد شهید در گلزار شهدای جیرفت مزار یادبودی برای مفقودان جنگ ایجاد شد، اما او هرگز به این کار راضی نبود و مدام میگفت«علی من زنده است و بر میگردد» اصلا دلش رضایت نداد، حتی برای یک بار هم شده بر سر مزار یادبود علی حاضر شود، او اصلا باور نداشت، علی دیگر بر نمیگردد و همچنان منتظر او بود. به علی قول داده بود، هر وقت از جبهه برگشت به اتفاق هم به زیارت ائمه(ع) و خانه خدا بروند، علی که نیامد او هم نرفت، علی دم رفتن به او توصیه کرد، اگر شهید شد، زینبوار رفتار کند و چون آن حضرت صبوری پیشه کند، اما هرگز نتوانست در فراق علی صبور باشد، همیشه عکس او را در سینه داشت و اشک میریخت. یک روز که طبق معمول همیشه وقت نماز لباسهای علی را بوسید، دردی در قفسه سینه امانش را برید و بیطاقتش کرد، سکته کرد در بیمارستان بستری شد در حالی که قدرت تکلم و حرکت نداشت با اشاره از خانواده خواست، عکس علی را مقابل دیدگانش، قرار دهند، سه ماه از بیماریاش میگذشت که در یک روز تابستان سال 88 در حالی که به عکس علی خیره بود، درگذشت.
بیطاقتی مادر شهید مفقودالاثر محمدرضا گرگندی رضا صدایش میکرد، سال 66 رضا که دیپلم گرفت، عازم سربازی شد، آن قدر مادر بیقراری بود که دوری فرزند را تاب نیاورد و هنوز چند روزی از دوره آموزشی او در 05 گذشته بود که خود را به آنجا رسانید تا رضا را ببیند، رضا عازم جبهه شد، سه ماه که از رفتن او گذشت، بیخبری از فرزند کلافهاش کرد در آن مدت حتی نامهای هم برایش نفرستاده بود، او خوب میدانست، رضا به این امر واقف است که مادر بیقراری دارد و او را بیخبر نمیگذاشت، پس چرا رضای او این قدر بیمعرفت شده بود؟ بنیاد شهید هم به او جوابی نمیداد، آماده میشد، برود منطقه دنبال رضا بگردد که یک شب همرزمان او در حالی که ساک رضا را در دست داشتند به خانه آمدند، پس رضا من کو؟ همرزمانش گفتند: رضا دیگر بر نمیگردد، دیوانهوار چنگ بر سر و صورت کشید، سر بر در و دیوار کوفت، اصلا نحوه شهادت رضا را باور نکرد که دوستان او شرح دادند و گفتند وقتی رضا به سنگر وارد شده، موشکی روی سنگر رفته و... . فردای آن روز عازم منطقه جنگی شد به همه جا سر زد، اما نتیجهای نگرفت، بعد از آن به این امید که رضا اسیر دشمن است، منتظر او ماند، چه روزهای سختی را پشت سر گذارد، آزادگان هم آمدند در همه آن روزها گوش به رادیوی کوچک داشت که شاید اسم رضای او را هم اعلام کنند که بر میگردد، اما خبری از رضا نبود، بیرمق شد و ناامید از بازگشت فرزند، جالب اینکه همیشه این بیت را بر لب داشت «خورشیدی تابیدی ای شهید، در دلها جاویدی ای شهید»، میگرید در سوگت آسمان، میسوزد در داغت شمع جان» هر کس او را میشناخت، این سروده را از او شنیده که همه جا تکرار میکرد و آهسته بر سینه میکوفت و اشک میریخت هر چه میگذشت، بیقراری او شدت میگرفت و در سحرگاهی در سال 75 در حالی که نام پسر را بر لب داشت به دیدار معبود شتافت.
صبوری همسر جهادگر مفقودالاثر قاسم شجاعحیدری فقط سه سال از زندگی مشترکمان می گذشت که همسرم بیوفایی کرد و رفیق نیمه راه من شد در حالی که یک پسر یک ساله و نیمه داشتیم و یک پسر شش ماهه بعد از او من ماندم و کوهی از مشکلات، بچهها مدام بهانه پدر را میگرفتند، میهمانی را قدغن کردم، بس که بچهها در این مواقع با دیدن، پدرِ بچههای دیگر ناراحت میشدند و دوست داشتند، بابای آنها هم پیش آنها بود. شاید باور نکنید، گریه میکردند و از من پدرشان را میخواستند که آنها را بغل کند، همسرم قاسم کارمند جهاد سازندگی جیرفت بود و در سال 62 به عنوان جهادگر به جبهه رفت، آنجا در بخش امداد فعالیت داشت و چه بسیار بر زخم رزمندگان مرهم گذاشت اما کسی نتوانست بر زخمهای فراوانش مرهمی گذارد تا بهبود یابد. همرزمانش میگویند: وقتی که دید آمبولانس حامل زخمیها هدف دشمن قرار گرفته، شتابان خود را به آن رسانید که در حمله مجدد مورد اصابت موشک باران دشمن قرار گرفت و رفت. من هیچگاه شهادت او را باور نکردم و چندین و چند بار دنبال او گشتم تا شاید ردی پیدا کنم اما نبود. حتی روزی به دیدار آقای کارنما که فرماندهاشان بود، رفتم او خیلی سربسته به من گفت: شهید دیگر بر نمیگردد و منتظر آمدن او نباشم، باز باور نکردم، تا اینکه بعد از ورود آزادگان صلیب سرخ از طریق بنیاد شهید به ما ابلاغ کرد که دیگر منتظر شهید نباشیم، گفتند، جنازهای هم از او پیدا نشده است. شرایط من طوری بود که نمیتوانستم، مقابل بچههای کوچک خود گریه کنم، باید صبر میکردم و به خدا توکل کنم، طبق گفته شهید که در آخرین دیدار او به شوخی به من رو کرد و گفت: اگر شهید شدم ازدواج نکن و به بچهها توجه فراوان داشته باش، صبورانه ایستادم در مقابل همه مشکلات، بچهها کم کم بزرگ شدند. الان یک نوه زیبا به نام دنیا دارم، من و دنیا هر هفته سر مزار یادبود، شهید میرویم با دسته گلی سرخ که شهید بسیار علاقه داشت، دنیا میگوید« آقاجون سلام، برات گل سرخ آوردم» و من انگار صدای خنده قاسم را میشنوم. دلتنگیهای برادر شهید مفقودالاثر یحیی ملاییمارانی از همان ابتدای گفتوگو اشک در چشمانش موج میزند و می گوید، یحیی همه کس و کار من بود، پدرم، مادرم، برادرم، دلسوزم، سال 60 یحیی عازم جبهه شد من که بیاندازه به او وابسته بودم به دنبالش روان شدم چون بدون او نمیتوانستم، لحظهای سر کنم وقتی در جبهه من را دید، فوری من را به جیرفت برگرداند، گفت، برو درس بخوان، اما من دوباره جبهه رفتم. سال 62 به من خبر رسید، یحیی به شهادت رسیده، همرزمان او گفتند: وقتی در عملیات والفجر یک در منطقه شهرانی عراق که منطقهای رملی است به محاصره دشمن در آمدند، خیلیها از جمله یحیی کشته شدند، هراسان و بر سر زنان خودم را به آن نقطه رساندم، شرایط طوری بود که باید شبها دنبال آنها میگشتیم، تا شناسایی شوند. خدا به خواسته یحیی بیشتر توجه داشت که وقت خداحافظی آخرش به من گفت: دو تا آرزو دارم یکی شهادت دیگری گمنامی مانند فاطمه زهرا(س) او برای همیشه گمنام شد، همرزمان شهید گفتند: وقتی که در عملیات بچهها در کانال گیر افتادند، یحیی که بلند بالا و شجاع بود در بالای کانال با آرپیچی دفاع میکرده است که دشمن به آنجا نرسد، اما وقتی هدف دشمن قرار گرفته، دیگر چیزی از او باقی نمانده است. مادر شهید مفقودالاثر حمیدرضا کریمیمارزی همچنان چشم انتظار بازگشت فرزند وقتی که به دیدنش رفتم، مقابل در اتاق نشسته بود، پیرزن حال خوبی نداشت و میگفت: هر وقت کسی در خانه ما را بزند، ناخودآگاه عجله میکنم تا خود را به دم در برسانم، چند روز پیش وقتی که شتابان به سمت در رفتم از روی پله افتادم و دندههایم دچار شکستگی شد، دکتر گفت« استراحت کنم، اما من عادت کردم با صدای در بلند میشوم، انگار کسی به من میگوید، این بار دیگر حتماً خبری از حمیدرضا آوردهاند، طی این 28 سال که از حمید دور افتادهام، حال و روز من این شده، مادر... انتظار و انتظار برای دیدن پسرم. رو به من میگوید، شما که تلفن کردی، فکر کردم از حمیدم خبر آوردی با تعارف او به اتاقش میروم، آنجا کنار تشکچهای که بر آن نشسته عکس شهید هم هست، عکس را بر میدارد و روی سینه میگیرد، کمی به آن نگاه میکند و بعد میبوسد و روی چشمان خود میگذارد و اشک میریزد. اشک میریزد و حرف میزند و از حمیدرضا میگوید از مهربانیهای او از اینکه قابلترین فرزند او بود، وقتی رفت، سربازی خیلی دلتنگ او شدم، سال 66 وقتی بعد از مدتی از نامه پسرم خبری نشد به پرسوجو افتادیم، اما بینتیجه بود. همرزمانش گفتند: با شهید محمدرضا گرگندی در یک سنگر بودهایم، ساک لباسی آوردند، اما جرأت نکردند به من بدهند، چون میدانستند، من اگر ساک را ببینم، میمیرم. میگوید، گل خانواده ما مفقود شد، عزیزترین فرزندم بود با رفتن او همه بچههایم، ناراحتی اعصاب گرفتهاند، دخترم از غصه مدام سردرد است، پدر او خیلی بعد از گم شدن فرزندمان دوام نیاورد و در اثر سرطان مُرد و من پیرزن را تنها گذاشت. رو به من در حالی که در چشمان خواهش و التماس موج میزند، میگوید: مادر حمیدرضا من بر میگردد، آخر میگویند، هنوز تعدادی اسیر در عراق هستند، حمید من جز همانها است، یک لحظه مکث میکند، انگار چیزی آزارش داده، میگوید: بنیاد برای حمید مزار بسته، من آنجا نمیروم، سر مزار خالی بروم که چه بشود؟. دخترم گاهی میرود، فقط عکس حمید که روی سنگ مزار است را میبوسد و بر میگردد، از حمید یک پسر به یادگار مانده که با مادرش زندگی میکند، او هم سر مزار میرود، پیرزن آرام زیر لب چیزی میگوید« پسر گُلم بر میگردد، من منتظر عریزم میمانم تا بیاید، عکس را همچنان در سینه میفشارد و اشک میریزد و میگوید: لایق او نبودم. در جیرفت مزار یادبود شش شهید جاویدالاثر وجود دارد و شهید ملایی هم در روستای ماران مزار یادبود دارد با خانواده دو شهید جاویدالاثر نتوانستیم، ارتباط برقرار کنیم، فقط به ذکر نام این دلاورمردان بسنده میکنم. شهید مفقودالاثر دادمراد فاریابی که در شجاعت بینظیر بود در سال 62 در منطقه زبیدات به شهادت رسید و مفقودالاثر شد. همچنین معلم شهید محمد درینی که در سال 67 در منطقه عملیاتی فاو به شهادت نائل آمد و مفقودالاثر شد. روحشان شاد. انتهای پیام/80002/ش40
94/07/13 - 16:47
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 76]
صفحات پیشنهادی
فارس گزارش میدهد ادای احترام مدیران دانشگاه آزاد کشور به مقام شهدای گمنام در همدان + تصاویر
فارس گزارش میدهدادای احترام مدیران دانشگاه آزاد کشور به مقام شهدای گمنام در همدان تصاویررئیس و معاونان دانشگاه آزاد اسلامی کشور در بدو ورود به همدان به مقام شهدای گمنام ادای احترام کردند به گزارش خبرگزاری فارس از همدان صبح امروز مدیران ارشد دانشگاه آزاد واحد همدان در بدو ورفارس گزارش میدهد پیشرفت 30 درصدی سازه مزار شهدای گمنام اسدآباد
فارس گزارش میدهدپیشرفت 30 درصدی سازه مزار شهدای گمنام اسدآبادبا فرارسیدن فصل سرد کار برخی از پروژهها تعطیل میشود که این موضوع شامل انجام سازه مزار شهدای گمنام پارک جنگلی اسدآباد هم خواهد شد هر چند شهرداری سعی دارد تا فاز اول این پروژه را تمام کند به گزارش خبرگزاری فارس از همفارس از چانهزنی بر سر برجام در جنوب کرمان گزارش میدهد فریاد حقخواهی در برجام از عمق محرومیت جیرفت + تصاویر
فارس از چانهزنی بر سر برجام در جنوب کرمان گزارش میدهدفریاد حقخواهی در برجام از عمق محرومیت جیرفت تصاویر فارس از تجمع جمعی از جوانان دانشجویان بسیجی و طلاب شهرستان جیرفت در موضوع برجام گزارش میدهد به گزارش خبرگزاری فارس از جیرفت جمعی از جوانان دانشجویان بسیجی و طلاب ایفارس گزارش میدهد بازدید مسئولان از نمایشگاه آگاهسازی فضای مجازی ناجا جیرفت + تصاویر
فارس گزارش میدهدبازدید مسئولان از نمایشگاه آگاهسازی فضای مجازی ناجا جیرفت تصاویرفارس از بازدید مسئولان جیرفت از نمایشگاه آگاهسازی فضای مجازی فرماندهی انتظامی این شهرستان گزارش میدهد به گزارش خبرگزاری فارس از جیرفت نمایشگاه فضای مجازی پلیس فتای این شهرستان که با هدف شناساتجلیل از مادران و همسران شهدای دفاع مقدس و مدافع حرم
تجلیل از مادران و همسران شهدای دفاع مقدس و مدافع حرم همزمان با هفته دفاع مقدس و در همایش با عنوان میهن زن و دفاع مقدس از مادران و همسران شهدای دفاع مقدس و مدافع حرم تجلیل شد به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از تبریز استاندار آذربایجان شرقی دفارس گزارش میدهد رونمایی تمبر سردار سلیمانی و روایت مادر شهید از پسر یکییکدانهاش
فارس گزارش میدهدرونمایی تمبر سردار سلیمانی و روایت مادر شهید از پسر یکییکدانهاشآیین بزرگداشت فرماندهان دفاع مقدس در کرمان با رونمایی از تمبر سردار سلیمانی و روایت یک مادر شهید جاویدالاثر از اخلاص پسر یکییکدانهاش همراه بود به گزارش خبرگزاری فارس از کرمان آیین بزرگداشت فرمانفارس گزارش میدهد اینجا ریگان؛ قطب زیستگاه جانوری کرمان درحال انقراض است
فارس گزارش میدهداینجا ریگان قطب زیستگاه جانوری کرمان درحال انقراض استفارس از ضرورت حمایتهای لازم برای جلوگیری از نسل حیوانات در معرض انقراض در ریگان گزارش میدهد به گزارش خبرگزاری فارس از ریگان این شهرستان یکی از شرقیترین شهرهای استان کرمان است که تنوع جانوری در زیستگاهایپیکر 15 تن از شهدای منا به استان فارس+تصاویر
مراسم استقبال از پیکر مطهر 15 تن از شهدای استان فارس در فاجعه منا یکشنبه دوازدهم مهر با حضور استاندار فارس رئیس نهاد نمایندگی ولی فقیه در استان دادستان شیراز و جمعی از مسئولین لشکری و استان در فرودگاه شهید آیت الله دستغیب ره شیراز برگزار شد به گزارش پایگاه اطلاع رسانی حج مراگزارش تصویری - مراسم تشییع پیکر مطهر شهدای فاجعه منا - دانشگاه تهران
مراسم تشییع پیکر مطهر شهدای فاجعه منا - دانشگاه تهران یکشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۴ - ۱۱ ۱۸فارس گزارش میدهد واکنش برخی مقامات افغانستان به حوادث قندوز: بوی دسیسه و معامله میآید
فارس گزارش میدهدواکنش برخی مقامات افغانستان به حوادث قندوز بوی دسیسه و معامله میآیدپس از سقوط برخی از مناطق شهر قندوز و تسلط طالبان بر این منطقه مقامهای افغانستانی تأکید کردند که دلیل حوادث دیروز این ولایت وجود برخی توطئههای درون دولتی بوده است به گزارش خبرنگار سایت افغانس-
گوناگون
پربازدیدترینها