واضح آرشیو وب فارسی:ایکنا: گروه جهاد و حماسه: همسر یک جانباز ۷۰ درصد با اشاره به اینکه ۳۰ سال برای دیدار با مقام معظم رهبری انتظار کشیده است، درباره ازدواجش با یک جانباز گفت: در انجام این امر خیر با خدا معامله کردم.به گزارش خبرگزاری بین المللی قرآن(ایکنا) ، همسران جانبازان، نمونه صبر و استقامت برای جامعه امروز هستند. کسانی که باید آنها را آینه های صبور خواند. مشکلات و مصائبی برایشان وجود دارد که تحملش سخت است و شاید از عهده کسی که از دور نظاره گر این چنین صبوری عاشقانه است، انجام این کارها و چنین صبری برنیاید. با الهه باقر اسلامی، همسر محمدرضا خردمند، جانباز 70 درصد گفت وگویی انجام داده ایم که در ادامه می خوانید: خودتان را معرفی می کنید؟ الهه باقر اسلامی هستم؛ همسرم جانباز 70 درصد، قطع دو دست و یک پاست. همسرتان در چه عملیاتی مجروح و جانباز شده است؟ در عملیات والفجر یک در فکه در سال 1362 جانباز شده و یک ماه بیشتر در جبهه نبود که ترکش خمپاره سبب جانبازی وی شد. آن موقع من با وی آشنایی نداشتم و هنوز ازدواج نکرده بودم و پس از جانبازی با وی ازدواج کردم. چطور شد که ایشان را برای ازدواج انتخاب کردید؟ در زمان جنگ با خواهران جهادی کار می کردم، در آنجا حاج آقایی بود که بر کارهای آنجا نظارت می کرد و از طرفی هم با همسرم آشنایی داشت که به من پیشنهاد کرد که کسی هست با این مشخصات، می خواهی با وی ازدواج کنی؟ که من بدون اینکه او را ببینم قبول کردم. تصمیم سختی بود؟ بله، سخت که بود، صبر و تحمل انسان باید زیاد باشد. برای ازدواج با چنین جانبازی چه دلایلی داشتید؟ اوایل انقلاب همه روحیه جهادی و انقلابی داشتیم و ما هم نیت مان همین بود و بسم الله گفتیم و پیش رفتیم. در این ازدواج معامله ام با خدا بود و توقعی هم ندارم که کسی از من بپرسد که چه دردی و چه مشکلی داری. درباره سختی های زندگی با یک جانباز برایمان بگویید. همه زندگی ما با سختی سپری می شود و از طرف دیگر که ما از جانبازان فرزندانی هم داریم و هر مادری به خاطر فرزندش تحمل می کند. برخی از جانبازان هستند که اعصابشان به هم می ریزد و بسیاری از بیماری های دیگر هم دارند. حالا همسر من خوب است و روحیه بالایی دارد و به دیگران هم روحیه می دهد. زندگی با چنین افرادی خیلی سخت است، کمبودهایی که من یا فرزندانم داشتیم، همه برایم سخت بود و من برای آنها هم پدر بودم و هم مادر و همه مسئولیت زندگی برعهده من بود، اما به کارم اعتقاد داشتم. آیا همسرتان خودش کارهایشان را انجام می دهد؟ نه، همه کارهای ایشان با من است و مانند یک بچه همه کارهای ایشان را انجام می دهم و هر کسی می گوید چند فرزند داری، [با خنده] می گویم چهار فرزند که این پسر بزرگم است. چند فرزند دارید؟ سه فرزند دارم، چند سال بعد از ازدواجمان پسرم، سه سال بعد دخترم و پس از آن پسر کوچکترم به دنیا آمدند که با به دنیا آمدن هر یک از فرزندانم، روحیه همسرم بهتر می شد. در دیداری که با مقام معظم رهبری داشتید بر شما چه گذشت؟ دیدار خوبی بود و من آرزو داشتم که با ایشان دیداری داشته باشم. یک نفر به من گفت که اگر آقا را ببینی، به ایشان چه می گویی؟ من در جواب گفتم، تنها مطلبی که می گویم این است که مرا در آن دنیا شفاعت کند و سر سفره ائمه اطهار(ع) بنشینم. الحمدلله به آرزویم رسیدم و آقا را از نزدیک دیدم، اما نتوانستم حرفی بزنم، انگار که زبانم بند آمده است. رهبر معظم انقلاب چه رفتاری با شما داشتند؟ مهربان بودند و خودمانی و صمیمی. از آن افرادی نبودند که خودشان را بگیرند. با همه مهربان بودند. فکر می کردید که روزی با معظم له دیدار کنید؟ این دیدار برایم مانند برآورده شدن یک آرزو بود.
دوشنبه ، ۱۳مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایکنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 25]