محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1844948674
گفتوگو با عبدالرحیم جعفری مدیر انتشارات امیرکبیر/ چاپ آثار بزرگان ادبیات مدرک جرم شد
واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
گفتوگو با عبدالرحیم جعفری مدیر انتشارات امیرکبیر/ چاپ آثار بزرگان ادبیات مدرک جرم شد فرهنگ > ادبیات - جعفری میگفت که مادرم دستم را گرفت و برد چاپخانه علمی. آن روزها از اینکه ترک تحصیل کرده ام دل چرکین بود.با خودش فکر کرده بود ــ دیگران هم گفته بودند ــ در چاپخانه لااقل سواد از یادش نمی رود.
الهه خسروی یگانه: مصاحبهای که میخوانید در سال ۱۳۸۲ با عبدالرحیم جعفری و برای خبرگزاری میراث فرهنگی، انجام شد. جعفری موسس و بنیانگذار انتشارات امیرکبیر و ناشر بخشی از مهمترین آثار ادبی و فرهنگی ایران در دهههای ۳۰ تا ۵۰ بود. امروز ۱۱ مهرماه، عبدالرحیم جعفری پس از یک دوره بیماری درگذشت در حالی که هنوز منتظر بود انتشارات امیرکبیرش را به او پس دهند. انتشاراتی که میگفت مرده است و میخواهد زندهاش کند. پیرمرد رفت، با حسرتهایش و چشمی که شاید هنوز نگران است: «مادرم دستم را گرفت و برد چاپخانه علمی. آن روزها از اینکه ترک تحصیل کرده ام دل چرکین بود.با خودش فکر کرده بود ــ دیگران هم گفته بودند ــ در چاپخانه لااقل سواد از یادش نمی رود. من شدم پادوی چاپخانه علمی و همه چیز شروع شد.»
چه کسی فکر می کرد کودک سه ساله ای که از سقف بازارچه آویزان شده بود ــ فقط بخاطر شیطنت ــ روزی به یکی از بزرگترین ناشران خصوصی کشور مبدل می شود. «من از سن 12 سالگی در اثر گرفتاری های خانوادگی مجبور شدم ترک تحصیل کنم.» کلمات اگر چه ساده بر زبان می آیند اما گذر سخت این همه سال بر چهره پیرمرد خودنمایی می کند. کسی که از جایی زیر صفر آغاز کرده است. از جایی به نام فقر.
«شب و روز کار می کردم. از همان سال ها با بوی کتاب و چاپ و مرکب و روغن آشنا شدم. کتاب ها که چاپ می شد خودمان هم می خواندیم. "رستم نامه" ، "حسین کرد"، موسم چاپ کتاب های درسی که می شد ورق تا می کردیم یا پشت ماشین چاپ مطالب را می خواندیم و تصحیح می کردیم.»
و خواب ... خواب، لحظه ای ، دقیقه ای، آنقدر که چشم ها را روی هم بگذاری و همه چیز را فراموش کنی: «آن روزها خواب برایم کیمیا بود.در شبانه روز سه چهار ساعت بیشتر نمی خوابیدیم و همین هم از نظر صاحب کاریم، حاج آقا علمی زیادی بود.»
عشق خواندن از همین روزها به سراغش می آید. مادر کار خودش را کرده است و حالا پسر یک پا کتابخوان شده است: «آن روزها اول خیابان فردوسی یک کسی بود به نام حسین بریانی شبستری، که جزوه کتاب های پلیسی مثل شرلوک هلمز چاپ می کرد. هر هفته آن را می خریدیم و می خواندیم. آن وقت ها ناشران بیشتر کتاب های قدیمی چاپ می کردند. بازار دست علمی ها، حاج سید احمد اسماعیلیه، اقبال، شرکت صبح کتاب، احمد سعادت و چند نفر دیگر بود.»
جعفری از نسل اول کتابفروش ها حرف می زند که در تیمچه حاجب الدوله در بازار، طرف بازار کفاش ها، دالان کتابفروش ها را داشتند. کتاب های قدیمی را از بمبئی وارد می کردند و دست به دست منتشر می کردند: «بعد از آن ها نوبت به علمی و اسلامیه و مهدی زاده و چند نفر دیگر رسید که کتاب های درسی چاپ می کردند. نسل دوم، ما بودیم و این وسط کسانی هم بودند مثل عزت اله همایونفر که اول لاله زار کتابفروشی همایون را راه انداخت. اولین کتاب جمالزاده را او چاپ کرد. بعدها ورشکسته شد و ما جایش را گرفتیم. من و رمضانی ــ مدیر ابن سینا ــ وارد کار شدیم. رمضانی با مرحوم ملک الشعرای بهار کار می کرد و سابقه خیلی خوبی هم داشت. بعد از ما، کتابفروشی نیل آمد و بنگاه ترجمه و نشر کتاب به مدیریت احسان یارشاطر. انتشارات فرانکلین هم پس از این ها آمد که با مدیریت همایون صنعتی زاده سال 1332 شروع به کار کرد.»
ــ با این حساب آقای جعفری وقتی که شما انتشارات امیرکبیر را راه انداختید چرا اینقدر دنبال نویسندگان نوگرا بودید؟ آن هم زمانی که بازار دست همین کتاب های قدیمی و همیشگی بودید. با آن سرمایه اندکی که هنگام راه اندازی امیرکبیر داشتید از ورشکستگی نترسیدید؟
پیرمرد لبخند می زند. تصور آن روزها برایش لذت بخش است. هنوز هم از دوره آن سال ها احساس غرور می کند.این از رنگ صدای پیرمرد به خوبی مشخص است: «من از همان اول که شروع به کار کردم دلم می خواست دست به کارهای نو بزنم. دلم می خواست کتاب های خوبی چاپ کنم. دیگر از رستم نامه و حسین کرد شبستری خسته شده بودم. سرمایه ام کم بود اما به دنبال شهرت و افتخار بودم. دنبال کارهای نو و اینکه نویسنده ها و شاعر نو پیدا کنم. این کار را هم کردم. سراغ جوانترها رفتم و کتاب های شان را چاپ کردم. آدم هایی مثل سیمین بهبهانی، مینا اسدی، رهی معیری ... رهی معیری به چه سختی قبول کرد کتابش را چاپ کنم. آنقدر دنبالش دویدم، آنقدر جلوی خانه اش بست نشستم که خودش خسته شد. آن روزها انتشاراتی ها اصلا به فکر چاپ آثاری که توسط خانم ها نوشته می شد نبودند. فقط دیوان اشعار پروین اعتصامی بود که برادرش ابوالفتح اعتصامی آن را چاپ کرد. البته برادرش ناشر نبود ، فروشگاه ابزار داشت ولی کتاب را که چاپ کرد خیلی پرفروش شد. من یکی از اولین ناشرانی بودم که دیوان اشعار خانم هایی مثل فروغ فرخزاد و سیمین بهبهانی را منتشر کردم.»
خاطره این همه آدم که رفته اند روی شانه های عبدالرحیم جعفری سنگینی می کند. آدمهایی که آن روزها مثل خودش جوان بودند، با سری پر از آرزوهای بزرگ: «فریدون کار مرا به فروغ معرفی کرد. یک روز در مغازه نشسته بودم که دیدم فریدون همراه یک خانم از در آمدند تو. زن چهره محجوبی داشت. از همان اول فهمیدم که فروغ فرخزاد است. کتابش ــ اسیرــ را داد به من که منتشر کنم. طرح جلدش را دادم به آقای بهرامی که نقاشی یک مرغ در قفس را برای آن طرح زده بود. پرفروش شد، دیوار و عصیان را هم من چاپ کردم اما بدبختانه زمانی که می خواست "تولدی دیگر" را چاپ کند، من سخت درگیر چاپ کتاب های درسی بودم. آمد و گفت: "آقای جعفری این دفتر شعر جدید من است می خواهم چاپش کنید" ، گفتم : "از خدا هم بخواهم ولی سرم خیلی شلوغ است. می ترسم کتاب دیر آماده شود یا آن جور که دلت می خواهد، در نیاید من شرمنده ات شوم." روی این چیزها خیلی حساس بود. اینکه کتاب به موقع آماده شود و شکیل باشد. رفت و کتاب را به انتشارات مروارید داد. از معرفتش خیلی خوشم آمد. با اینکه می دانست گرفتارم ولی باز آمده بود سراغم. چون می دانست اگر بی خبر کتاب را به کس دیگری بدهد دلگیر می شوم.»
پیرمرد می گوید و می گوید و من حیرانم از مسافت این همه فاصله که بین این سال ها افتاده است. انگار پیرمرد از قرن دیگری است از جایی گمشده در زمان که حرف می زند و قصه می بافد.
ــ آقای جعفری این برای من خیلی عجیب است که شما دنبال مولف می دویده اید نه او دنبال شما. ما از وقتی که دست راست و چپ مان را شناخته ایم دیده ایم که مولف به ناشر التماس می کند کتابش را منتشر سازد. اما این داستانی که شما می گویید اصلا شباهتی به رسم و رسوم نشر در حال حاضر ندارد.
« آن روزها خانم مولف کم بود. در هر زمینه ای. من اسم آنها را از توی مجلات ادبی و روزنامه ها پیدا می کردم و می افتادم دنبال شان. رقابت وجود داشت و اگر دیر می جنبیدی یک ناشر دیگر طرف را روی هوا زده بود. حالا قاعده ــ به قول شما ــ فرق کرده. هشت هزار ناشر داریم که از میان شان 50 نفر فعالند و واقعا کار نشر می کنند. بقیه دنبال کاغذند.»
کتاب ها هر کدام امروز باعث افتخار جعفری است. حرف شان را که می زند رضایت از چهره اش می بارد: «صادق هدایت تا وقتی زنده بود اجازه چاپ کتاب هایش را نمی داد. وقتی که مرد کتابفروشی معرفت کتاب "سگ ولگرد" را در قطع جیبی با کیفیت بسیار بد منتشر کرد که مورد اعتراض خانواده هدایت واقع شد. من هم از فرصت استفاده کردم و همراه دکتر خانلری و بزرگ علوی به خانه پدری اش رفتیم و به هر نحوی بود که اجازه چاپ آثارش را از پدر هدایت ــ اعتضادالملک هدایت ــ گرفتیم. آن زمان من برای چاپ کتاب های هدایت 20 درصد حق التالیف به خانواده هدایت دادم که خیلی مبلغ زیادی بود. آن سال ها اصلا حق التالیف رسم نبود. ناشر نهایتا چند کتاب را به عنوان حق التالیف به نویسنده می داد. اما با این کار من حق التالیف رسم شد. صدای همه ناشرها در آمده بود. "چشم هایش" علوی را ما اولین بار ما چاپ کردیم. سه کتاب از آل احمد هم همان اوایل کار منتشر کردیم.ده سال طول کشید تا کتاب ها فروش رفتند. سانسور که آمد وضع کتاب ها بدتر شد.جلوی کتاب های آل احمد را گرفتند. خودش هم ممنوع القلم شد، تازه آن وقت مردم رفتند دنبال کتاب های آل احمد. اما چاپ آثار همه این آدمهایی که نام بردم مثل هدایت، فروغ، ساعدی، بعد از انقلاب به جای افتخار تبدیل شدند به جرم من.»
پرونده کاری عبدالرحیم جعفری پر از ابتکارات نو است. از چاپ آثار آدم های جوان و جویای نام گرفته تا طرح هایی که برای فروشگاه های امیرکبیر پیاده کرده است: «آقای جعفری این ایده ها را از کجا می گرفتید؟ الگوی خاصی داشتید یا کاملا از روی حس و غریزه دست به این ابتکارات می زدید؟»
پیرمرد می خندد: «نه خانم چه الگویی. اولا من دنبال شهرت بودم چون زندگیم با فقر شروع شد مدام دلم می خواست از این فقر و حقارت خلاص شوم. اما خب ... نه یک الگو داشتم. الگوی من سینما بود. می دانید! عاشقش بودم. از همان زمان کارگری آخر هفته از این سینما به آن سینما راه می افتادم و سینما بود. از سینما خیلی چیزها یاد گرفتم. مواردی که بعدها در نشر به کارم آمد. نوگرایی را از سینما یاد گرفتم. جدای از این همیشه سراغ کتاب های فرنگی هم می رفتم. چند کتابفروشی در خیابان نادری بود که کتاب های خارجی می آورد. می رفتم کتاب ها را نگاه می کردم و کلی ایده می گرفتم. فرهنگ معین حاصل همین کتاب ها بود. یک روز در یکی از این کتابفروشی ها چشمم به فرهنگ لاروس خورد. دلم خواست که ما هم چیزی مثل این فرهنگ لاروس داشته باشیم. دکتر معین را معرفی کردند و ما بعد از ده سال فرهنگ معین را منتشر کردیم.اول قرار بود در دو جلد چاپ شود ولی بعدها به ده جلد رسید.»
باقی حکایت اما چندان خوش نیست. از زمانی که جعفری شرکت چاپ کتاب های درسی را راه اندازی می کند تا به قول خودش کتاب ها به وقت دست مردم برسد کینه ورزی ها شروع می شود. کینه ورزی های خانواده ای که سال ها پیش او را دامادی قبول کرده بودند اما چشم دیدن موفقیت های او را نداشتند. سرانجام درخت کینه این خانواده ثمر می دهد، عبدالرحیم جعفری از مدیریت امیرکبیر کنار می رود. از آن سال ها تا به امروز عبدالرحیم جعفری به دنبال این است که دوباره امیرکبیر را پس بگیرد. پیرمرد اما خسته نشده. هنوز در حال پیگیری است. در چهره اش خستگی هست اما ناامیدی نه. می پرسم: "اگر باز گردید چه برنامه هایی برای امیرکبیر دارید؟
نگاهش رنگی از آرزو می گیرد: «انتشارات امیرکبیر مرده، می خواهم زنده اش كنم.» ۵۷۲۴۴
کلید واژه ها: کتابفروشی - ادبیات - ناشران - صنعت نشر -
شنبه 11 مهر 1394 - 13:19:26
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 37]
صفحات پیشنهادی
«عبدالرحیم جعفری» بنیانگذار انتشارات امیرکبیر درگذشت
عبدالرحیم جعفری بنیانگذار انتشارات امیرکبیر درگذشتبنیانگذار انتشارات امیرکبیر در سن 92 سالگی در بیمارستان ایران مهر درگذشت به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس عبدالرحیم جعفری بنیانگذار انتشارات امیر کبیر در سن 92 سالگی درگذشت بر اساس این گزارش مرحوم جعفری چندی بود به«عبدالرحیم جعفری» درگذشت
عبدالرحیم جعفری درگذشت عبدالرحیم جعفری پیشکسوت حوزه نشر در سن 96سالگی از دنیا رفت خبرگزاری ایسنا علی دهباشی با تایید خبر درگذشت بنیانگذار انتشارات امیرکبیر گفت آقای جعفری نیمهشب گذشته در بیمارستان ایرانمهر درگذشت به گفته سردبیر مجله بخارا جعفری الگویی را در نشر ایران بنعبدالرحیم جعفری درگذشت
عبدالرحیم جعفری درگذشت فرهنگ > کتاب - ایسنا نوشت عبدالرحیم جعفری پیشکسوت حوزه نشر در سن 96سالگی از دنیا رفت علی دهباشی با تایید خبر درگذشت بنیانگذار انتشارات امیرکبیر گفت آقای جعفری نیمهشب گذشته در بیمارستان ایرانمهر درگذشت به گفته سردبیر مجله «رایزن فرهنگی ایران با مدیرکل گفتوگوی ادیان اتریش دیدار کرد دور تازه گفتوگوهای دینی ایران و اتریش در سفر کا
رایزن فرهنگی ایران با مدیرکل گفتوگوی ادیان اتریش دیدار کرددور تازه گفتوگوهای دینی ایران و اتریش در سفر کارشناسان ایرانی به وینبه دنبال تقاضای خانم الیزا ورگتر مدیرکل گفت و گوی ادیان وزارت خارجه اتریش رایزن فرهنگی کشورمان دیروز عصر با وی دیدار و گفت و گو کرد به گزارش خبرنگامراسم تشییع عبدالرحیم جعفری برپا میشود
شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۴ - ۱۲ ۳۴ برنامه مراسم تشییع پیکر و ترحیم عبدالرحیم جعفری اعلام شد غلی دهباشی به خبرنگار ایسنا گفت مراسم تشییع پیکر عبدالرحیم جعفری دوشنبه 13 مهرماه ساعت 9 صبح از ابتدای خیابان فخررازی واقع در خیابان انقلاب و روبهروی دانشگاه تهران برگزار میشود و پیکر این پیشکسومدیر دفتر ادبیات و مقاومت حوزه هنری کشور: سرمایه ها و دستاوردهای انقلاب باید حفظ شود
مدیر دفتر ادبیات و مقاومت حوزه هنری کشور سرمایه ها و دستاوردهای انقلاب باید حفظ شود کرمانشاه - ایرنا - مدیر دفتر ادبیات و مقاومت حوزه هنری کشور گفت باید سرمایه ها و دستاوردهای به دست آمده از انقلاب و دفاع مقدس حفظ شود و ارزش های به دست آمده را به نسل های کنونی و آینده انتقال دازمان و مکان مراسم تشییع عبدالرحیم جعفری اعلام شد
زمان و مکان مراسم تشییع عبدالرحیم جعفری اعلام شد فرهنگ > کتاب - ایسنا نوشت علی دهباشی گفت مراسم تشییع پیکر عبدالرحیم جعفری دوشنبه 13 مهرماه ساعت 9 صبح از ابتدای خیابان فخررازی واقع در خیابان انقلاب و روبهروی دانشگاه تهران برگزار میشود و پیکر این پیشکسوت نشر کشورعبدالرحیم جعفری به کما رفت
عبدالرحیم جعفری به کما رفت علی دهباشی با اشاره به وضعیت بد جسمی بنیانگذار انتشارات امیرکبیر که از شب گذشته به کما رفته است میگوید عبدالرحیم جعفری از نوآوران حوزه نشر است و با نویسندگان شاعران و مترجمان بزرگ کار کرده و آثار بسیار فاخری را به چاپ رسانده است آفتاب سردبیر مجلهپیکر عبدالرحیم جعفری دوشنبه تشییع میشود
پیکر عبدالرحیم جعفری دوشنبه تشییع میشود برنامه مراسم تشییع پیکر و ترحیم عبدالرحیم جعفری اعلام شد به گزارش خبرنگار ایلنا مراسم تشییع پیکر عبدالرحیم جعفری روز دوشنبه 13 مهرماه ساعت 9 صبح از ابتدای خیابان فخررازی واقع در خیابان انقلاب و روبهروی دانشگاه تهران برگزار و پیکر ابنیانگذار انتشارات امیرکبیر درگذشت
بنیانگذار انتشارات امیرکبیر درگذشت عبدالرحیم جعفری بنیانگذار انتشارات امیرکبیر شب گذشته دار فانی را وداع گفت به گزارش سرویس فرهنگی جام نیوز عبدالرحیم جعفری بنیانگذار انتشارات امیرکبیر شب گذشته درگذشت جعفری که به دلیل عارضه ریوی چندی پیش در بیمارستان ایرانمهر بستری شده-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها