واضح آرشیو وب فارسی:الف: پنج آفت اساسی مدیریت شهری در شهرهای کوچک ایران
بخش تعاملی الف - مهدی برنافر
تاریخ انتشار : شنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۴۲
سده اخیر را باید سده تحول در نظام شهرنشینی ایران لقب داد؛ بر اساس نتایج حاصل از سرشماری های رسمی ایران، در نخستین سرشماری رسمی در سال ۱۳۳۵، تعداد شهر های کشور ۲۱۰ شهر بوده است که این تعداد به ترتیب در سال ۱۳۴۵به ۲۷۱ و در سال ۱۳۵۵ به ۳۷۳ و در سال ۱۳۶۵ به ۴۹۶ و در سال ۱۳۷۵ به ۶۱۲، در سال ۱۳۸۵ به ۱۰۱۲ شهر و در سال در ۱۳۹۰ این تعداد به ۱۳۳۱ شهر بالغ شده است. گفته می شود در حال حاضر حدود ۴۰۰ شهر زیر ۲۰ هزار نفر جمعیت در کشور وجود دارد که می توان آنها را در طیف شهرهای کوچک طبقه بندی کرد. بدیهی است که این طیف گسترده از شهرها نیازمند به کارگیری یک سیستم مدیریتی موثر و کارآمد در راستای هدایت توسعه شهری و ارایه خدمت به شهروندان خواهد بود. با این حال به روشنی مشخص است که متاسفانه نهادهای مدیریت شهری و خصوصا شهرداری های اینگونه شهرها در نیل به اهداف خود ناموفق بوده اند.در این نوشتار نویسنده قصد دارد تا بر اساس تجربه شخصی خود به ۵ آفت اساسی از میان آفاتی که موجب ضعف عملکرد مدیریت شهرهای کوچک در ایران شده اند اشاره کند. شایان ذکر است که این عوامل تنها محدود به شهرهای کوچک نیستند و سایر شهرهای کشور نیز ممکن است درگیر آنها باشند. بنابه نظر نگارنده، این عوامل فارغ از اولویت آنها، عبارتند از:۱ . عدم توجه به ایجاد درآمدهای پایدارشاید بتوان گفت اصلی ترین ابزار موثر بر مدیریت و توسعه شهرها، وجود منابع درآمدی کافی و پایدار جهت تهیه و اجرای برنامه های مربوط به مدیریت شهری است. ضعف منابع درآمدی پایدار در بسیاری از شهرهای کوچک سبب ناکارآمدی مالی مدیریت شهری شده و آنها را در اجرای برنامه های خود وابسته به منابع درآمدی ناپایدار نموده است. توجه مدیریت شهری و شهرداری ها به سازمان های بالادست به منظور تامین منابع مالی خود، فروش منابع، امکانات و تجهیزات موجود و... از جمله درآمدهای ناپایدار مدیریت شهری قلمداد می شوند که گرچه می توانند در کوتاه مدت گره گشا باشند ولی در بلند مدت نه تنها پاسخگو نبوده بلکه حتی ممکن است مشکل ساز نیز شوند. بر این اساس ضروری است شهرداری ها و سایر مراجع بالادست و ناظر بر آنها، مدیریت شهری را به سوی برنامه ریزی برای ایجاد درآمدهای پایدار هدایت کنند. این اقدام گرچه ممکن است در کوتاه مدت میسر نشود ولیکن در بلندمدت امکان پذیر و راهگشا خواهد بود.۲ . عدم به کارگیری نیروهای متخصص در پست های اجرایی و مدیریتیبسیاری از شهرداری های کوچک به صورت غیر تخصصی، فی البداهه یا موردی تشکیل شده اند و جذب نیروهای آنها نیز به صورت تخصصی نبوده است. وجود نیروهای با تحصیلات اندک یا غیر تخصصی نه تنها به توسعه شهری کمک نخواهد کرد بلکه خود عاملی در جهت ناکارآمدی مدیریت شهرهای کوچک بوده است. خطرناک تر از آن به کارگیری افراد فاقد تخصص، تجربه و تحصیلات مرتبط در پست های مدیریتی شهرداری هاست که موجب دور شدن نهاد مدیریت شهری از اهداف مطلوب خود خواهد شد. گرچه در سال های اخیر تلاش هایی در جهت ضابطه مند نمودن به کارگیری نیروهای شهرداری صورت گرفته ولیکن به نظر می رسد این اقدامات کافی نبوده و نیاز به توجه بیشتری دارد. در عین حال ضروری است نهادهای مرتبط با مدیریت شهری فعالیت های مربو به ارتقای سطح علمی و آموزشی کارکنان خود را به صورت جدی مورد توجه و تعقیب قرار دهند.۳ . عدم وجود نگاه جامع به شهرهای کوچکچنین به نظر می رسد که در ساختار برنامه ریزی و مدیریتی کلان، نگاه جامعی به مسایل مربوط به شهرهای کوچک وجود ندارد. در بسیاری موارد، تبدیل فی البداهه روستاها به شهر و تاسیس شهرداری در آنها بدون مستندات فنی و قانونی و مطالعات جامع صورت گرفته است. این عامل خود منجر به در نظر نگرفتن اهداف و برنامه های خاصی برای توسعه و آینده اینگونه شهرها شده است. به تبع آن نیز ساز و کارهای حمایتی مناسبی از سوی نهادهای فرادست برای اینگونه شهرها لحاظ نشده و بسیاری از کمک های فنی و مالی به شهرداری های کوچک به صورت موردی (برحسب شهر یا یک موضوع) بوده است. بر این اساس ضروری است تا در برنامه های آتی توسعه کشور، تدوین بودجه سالانه، برنامه های استانی و... مسایل مربوط به مدیریت شهرهای کوچک به صورت جدی و در قالب سرفصل های مستقلی مد نظر قرار گیرند.۴ . دخالت بی ضابطه شوراهای شهر در عملکرد شهرداری هااز نظر بسیاری فعالان عرصه مدیریت شهری، ورود شوراهای شهر به عرصه مدیریتی شهری و واگذاری قدرت تصمیم گیری و دخالت در شهرداری ها از جمله مهمترین عوامل تضعیف کننده مدیریت شهری در شهرهای کوچک بوده است. از آنجا که شوراهای شهر توانایی انتخاب و تغییر شهردار را دارند، ممکن است شهردار به نوعی تحت سلطه ایشان قرارگرفته و برنامه های شهرداری در جهت منافع اعضای شورای شهر دستخوش تغییر شوند. (برای مثال در بسیاری از شهرها شنیده شده است که اعضای شورای شهر به صورت ماهیانه مبالغی را به صورت حقوق (البته در قالب عنوان قانونی حق جلسه) دریافت می دارند و یا شهرداری را وادار به عقد قرارداد به شرکت های متعلق به وابستگان خود می نمایند و...). بر این مبنا به نظر می رسد ضروری است تا نهاد شورای شهر و نهاد شهرداری به طور کامل از یکدیگر تفکیک شده و اختیارات شوراهای شهر را کاملا محدود به قانونگذاری در امور مربوط به شهر نموده و به شهرداری ها شخصیت حقوقی کاملا مستقلی اعطا کرد. در عین حال ضروری است تا نظارت نهادهای فرادست بر نحوه عملکرد شوراها در ساختار مدیریت شهری و شهرداری ها افزایش یابد.۵ . عدم توجه به مشارکت شهروندان در توسعه شهریبه اذعان بسیاری از محققین عرصه مدیریت شهری، نهاد مدیریت شهری در کشورهای پیشرفته جهان بر مبنای مشارکت شهروندان در فرایندهای توسعه شهری استوار است و بدون توجه به مشارکت های مردمی بسیاری از برنامه شهری تحقق نخواهند یافت. عدم توجه به مشارکت شهروندان در توسعه شهری نه تنها از دلایل عدم موفقیت شهرهای کوچک ایران است بلکه در سایر شهرهای کشور نیز مصداق دارد. این روند را حتی شاید بتوان در خصوص شهرهای کوچک ایران به صورت امری معکوس قلمداد کرد، چرا که بسیاری از شهرداری های کوچک به جای مشارکت دادن شهرندان در توسعه شهری، خود درگیر مسایل خصوصی شهروندان نیز شده و به حل و فصل مسایل مردم پرداخته و از وظایف خود نیز باز می مانند. تعریف سازوکارهای صریح و روشن برای مشارکت شهروندان در برنامه توسعه شهری می تواند گامی در جهت بهبود عملکرد مدیریت شهرها باشد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 11]