واضح آرشیو وب فارسی:ایران: رضا فرخی همین دیروز با یکی از اساتید فن حوزه بین الملل که اتفاقاً خیلی هم دلشان نگران است در حال گفت و گو بودیم که با ناراحتی داد زد: دیدی چی کار کرد؟ دیدی چه حرکتی زد؟ دیدی چطوری یه دفعه همه چی رو منفجر کرد؟دیدی...گفتیم آقا کیو می گی؟ گفت: «همون اسمش نبر!همون ریش پرفسوری اسبق. همون که انگلیسی تند تند حرف می زنه!» عاقبت پس از بیست سؤالیه فهمیدیم منظورشان جناب ظریف است! گفتیم از قرار معلوم مستر اوباما از روبه رو می آمده اتفاقی برخورد کرده اند.گفت: ببین من خودم استاد این کارام،الان دارم رشته «مهندسی دست ندادن» تو 7، 8 تا یونی تدریس می کنم! راهکار داشت! اولیش سنتیه، بره تو دستشویی، خیلی به صرفه، کم هزینه و متداول. گفتم اگر دستشویی نبود. گفت: به ما ربطی نداره باید یه جایی مثل دستشویی گیر می آورد. دومی مدرن تره! مثلاً خودشو بزنه به آلزایمر لحظه ای، تا می دید باراک و جان دارن می یان، یه دفعه می گفت من کیم؟ اینجا کجاست؟ تو کی هستی؟ می افتاد رو زمین دهنش کف می کرد،می لرزوند خودشو... گفتم تا آنجا که من می دانم محمد جواد از این چیزا تو پرستیژش نیست. گفت: پرستیژ و این قرطی بازیا چیه ؟ اصلاً شما مأموریت غیر ممکنو دیدی؟ گفتم بله؛ جناب تام کروز. اتفاقاً خیلی ازحضورشان استفاده کردیم!گفت:دیدی چطوری به خاطر امریکا تو قسمت اول خودشو چسبوند به سقف. حتی جلوی چکیدن قطره عرقشم گرفت!گفتم: بله دیدم. گفت: می خوام ببینم محمد جواد چیش از اون کمتره؟ گفتم آقا بنده خدا کمر درد داره. گفت: آقا کمر دردش که دست خود ماست! می گفت حلش می کردیم. ایشون یه قدم برمی داشت ما کمرشو درست می کردیم! در همین حین یکی از دوستان دلنگران دیگر از راه رسید و گفت: باید دستاشو یه جوری می پیچوند که انگشتاش بشکنه! باراک اوباما سوسوله، فیی فیه. عباسم همراهشون بود. اگر عباس با اون هیکل خودشو مینداخت رو جان کری قول می دم انتقام مونو ازش می گرفت.ولی کو همت؟ گفتم آقا نگران نباشین. بهشون گفتیم دفعه دیگه بذارن آخر شب از مقر سازمان ملل بیان بیرون که با کسی برخورد نکنن! دلنگران فریاد زد:خوشم باشه، می خوان شب نشینی هم با هم برن؟ استاد «مهندسی دست ندادن» هوار کشید: آره دیگه رفت و آمد کنن، دختر اون اینو بپسنده، پسر اون دخترشو بپسنده!بعدم شماره بازی و خواستگاری،منابع ملی قربانی روابط خانوادگی! گفتم اوووووه چقدر آینده نگر، اصلاً هماهنگ می کنیم هلی کوپتر همان بالاپشت بام سازمان ملل سوار کند که اینها وارد سالن هم نشوند! دلنگران پوزخند زد: چی؟ هلی کوپتر، همین دیگه اونا هم با هلی کوپتر بیان اینا هم با هلی کوپتر برن! بعد چتر بازی و بانگی جامپینگ،رو آسمون همو ببینن و قرار ومدار و.... گفتم اصلاً سال دیگه از همین جا اسکایپی تو نشست سازمان ملل شرکت کنن، تموم! خوبه؟
شنبه ، ۱۱مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]