محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830680122
گفتگوی تفصیلی فارس با سردار احمد غلامپور طرح شبهات درباره جنگ سوءاستفاده سیاسی است/ دستور اعدام فرماندهان جنگ دروغ است
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گفتگوی تفصیلی فارس با سردار احمد غلامپور
طرح شبهات درباره جنگ سوءاستفاده سیاسی است/ دستور اعدام فرماندهان جنگ دروغ است
فرمانده قرارگاه کربلا در ایام جنگ ضمن اینکه شیرین شدن جام زهر برای امام(ره) را رد میکند، با تکذیب محاکمه و فرماندهان در جریان از دست رفتن فاو میگوید: اگر قرار بود کسی به خاطر سقوط فاو اعدام شود، آن شخص باید من بوده باشم.
گروه امنیتی دفاعی خبرگزاری فارس- مهدی بختیاری و هاجر تذری: شبههافکنی در سالهای دفاع مقدس موضوع جدید و عجیبی نیست؛ خصوصا در سالهای اخیر که این موضوع دستمایهای برای برخی تسویه حسابهای سیاسی و بعضا شخصی میشود. با ورود کاروان شهدای غواص به کشور بلافاصله شبهه افکنی درباره عملیات کربلای 4 از سوی بیگانگان آغاز شد؛ چند ماه پیش از آن نیز موضوع سقوط فاو و شبهه دستور امام(ره) برای «اعدام فرماندهان مقصر در این عملیات» مطرح شده بود. چرایی ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر و ماجراهای پایان جنگ نیز که از گذشته همچنان باقی مانده است. هفته دفاع مقدس فرصتی را فراهم کرد تا برای بررسی برخی از این مسایل به سراغ یکی از سرداران محبوب و موثر در دفاع مقدس برویم؛ کسی که تمامی فرماندهان از او به احترام یاد می کنند و اغلب خود را شاگرد «حاج احمد» میدانند. هرچند ترجیح می دهد کمتر در رسانه ها حاضر شود، اما همه میدانند که «احمد غلامپور» حرفهای زیادی برای گفتن دارد. او در طول سالهای دفاع مقدس، فرمانده قرارگاه کربلا و در واقع فرمانده جبهه جنوب بود و از «5 ضلعی» گرفته تا «اروند» همه جا نام و رد پایش دیده میشود. سردار احمد غلامپور بعد از پذیرش قطعنامه جزء معدود فرماندهانی بود که در جنوب و جبهه باقی ماند. در سال 69 با دستور فرماندهی کل سپاه به تهران آمد و مسئولیت عملیات سپاه را بر عهده گرفت و از آن پس مسئولیت خود را در تهران و مرکزیت سپاه آغاز کرد. پس از 2، 3 سال، بنابر خواست خودش به دانشکده فرماندهی و ستاد رفت و حدود 13 سال هم در این دانشکده، به تدریس پرداخت. این فرمانده محبوب و خونگرم اهل جنوب، در حال حاضر چند سالی است در قالب هیات علمی، به انجام فعالیت های آموزشی مشغول است. از سردار احمد غلامپور راجع به هر موضوعی در دفاع مقدس می شود پرسید و اگرچه نیت ما بیشتر بررسی حوادث پایان جنگ و موضوع سقوط فاو بود، اما بحث در میانه راه به موضوعات دیگری هم کشیده شد که خواندن آن خالی از لطف نیست.
آنچه در زیر می خوانید حاصل گفتگوی ما با ایشان در محل باغ موزه دفاع مقدس است: * آخر جنگ را با نگاه به سالهای ابتدایی باید تحلیل کرد فارس: سوال درخصوص پایان جنگ بسیار است و حرف و حدیثهای زیادی در این باره مطرح میشود که عمده این موضوعات هم به مقطع سقوط فاو به بعد برمیگردد. چه اتفاقاتی رخ داد که منجر به پذیرش قطعنامه 598 از سوی حضرت امام(ره) شد؟ سردار غلامپور: مساله حوادث آخر جنگ موضوع مهمی است و یک عقبه و پیشینه مفصل دارد، نمیشود مسائل آخر جنگ را فقط منتسب به همان مقطع زمانی دانست و شاید یک اشکال اساسی که به نظرم در این مساله وجود دارد، این است که همه، مسئله پایان جنگ را از سقوط فاو آغاز میکنند و میپرسند که چرا فاو را از دست دادیم؟ * برخی شبهات درباره سقوط فاو از سر ناآگاهی است فارس: یعنی شما معتقدید بحث سقوط فاو که برخی مطرح میکنند و آن را علت العلل پایان جنگ میدانند درست نیست؟ سردار غلامپور: حرف من این است که فرض کنیم شبهاتی که در مورد سقوط فاو وارد میشود که مثلا در زمان سقوط، فرماندهان در فاو نبودند و در غرب بودند و یا مسائل غیرفنی دیگر که برخی به واسطه ناآگاهی طرح میکنند {صحت داشته باشد}؛ ما حدود 2 ماه بعد از فاو، منطقه عملیاتی کربلای 5 یعنی شلمچه را از دست دادیم، آنجا تمام فرماندهان با تمام قدرت حاضر بودند و تمام توانمندی ما پای کار بود، چرا آنجا را از دست دادیم؟ بلافاصله یکی دو ماه بعد از آن، جزایر از دست رفت و کلی شهید و مجروح دادیم. *شکست جزء قواعد جنگ است بنابراین معتقدم اصل طرح این موضوع که «سقوط فاو، علت پایان جنگ بود»، قدری تحت تاثیر شرایط سیاسی و یک مقدار شیطنت است و الٌا ما اگر بخواهیم حوادث آخر جنگ را به صورت واقعی و علمی بررسی کنیم، باید چند نکته را در نظر بگیریم. مثلا اینکه جنگ صحنهای است که همه نوع اتفاق در آن میافتد، اینطور نیست که فکر کنید چون طرف حق هستید و چون ایمان و اعتقاد و انگیزه دارید، لزوما باید همیشه پیروز باشید. در صدر اسلام هم پیامبر اسلام (ص) در جنگ شکست میخورد و دندانشان میشکند. شکست جزء قواعد جنگ است، اینطور نیست که ما جنگ را طوری برنامهریزی کنیم و عدهای به خاطر پیروزیهایی که به دست آوردیم برای ما هورا بکشند و عده دیگری به خاطر شکستها ما را مورد شماتت قرار دهند، جنگ یک پکیج کامل است. * همه قبول دارند که ما در جنگ پیروز شدیم کسی که میخواهد در مورد جنگ قضاوت کند، باید این نکته را در نظر بگیرد که وقتی جنگ تمام شد، با توجه به سازماندهی که علیه کشورمان تحمیل شد، وضعیت موازنه قوا بین ما و دشمن، مقایسه شرایط دو طرف و حمایتی که از سوی ابرقدرتهای دنیا از حزب بعث میشد، آیا در مجموع، ما بعد از این 8 سال، از جنگ سربلند بیرون آمدیم یا خیر؟ هم حضرت امام(ره) و هم مقام معظم رهبری باور دارند که ما موفق بودیم، حتی آنهایی که امروز متهم به این هستند که مثلا قطعنامه 598 را تحمیل کردند یا جام زهر را به امام(ره) دادند، نیز قبول دارند که ما در جنگ پیروز شدیم. کسی نیست که قبول نداشته باشد ما در جنگ پیروز شدیم و دشمنان را شکست دادیم.
* 6 ماه پیش از جنگ گزارشهای بسیاری از احتمال حمله به ایران دریافت شد اما اگر بخواهم در مورد حوادث آخر جنگ یک تحلیل کلی عرض کنم، باید به آغاز جنگ برگردیم. من معتقدم جنگ از 31 شهریور علیه ما برنامه ریزی و تحمیل نشد. شاید بتوانیم آغاز فیزیکی آن را 31 شهریور بدانیم، اما جنگ، یک مقدمه و پیشینه دارد، وقتی شما در این پیشینه ورود میکنید، موضوعاتی را میبینید که در حین جنگ تاثیرگذار است. از جمله مهمترین مساله این است که پیش از وقوع جنگ، شواهد و قرائنی وجود دارد و به صراحت میگویم بنا به استنادات بسیار فراونی که همه آن نیز موجود است و منابعش هم متکی صرف به سپاه نیست و در مراکز دولتی، انتظامی و ارتش نیز میتوانید آنها را ببینید، 6 ماه قبل از جنگ، شاید بیش از هزاران گزارش از مراکز مختلف از ژاندارمری، سپاه، استانداریها و سایر مراکز به مرکزیت نظام میرسید که میخواهند به کشور حمله کنند. *امام(ره) به صراحت در خصوص عراق هشدار داده بود عکسالعمل مرکزیت و مدیران سطوح عالی و راهبردی نظام نسبت به این گزارشات خیلی مهم است. ما سند داریم که امام(ره) قبل از جنگ به صراحت نام میبرد که مواظب عراق باشید! در اینجا از سوی امام(ره) اقدامی صورت میگیرد که هوشمندی ایشان را نشان میدهد؛ ایشان میبیند در سطح راهبردی در مدیران نظام، اختلافات زیاد است. (در جنگ، ما یک سطح راهبردی، یک سطح عملیاتی و یک سطح تاکتیکی داریم؛ سطح تاکتیکی مربوط به یگانهای رزم و کسانیست که در جبهه ادای وظیفه میکنند. سطح عملیاتی مربوط به فرماندهانیست که طراحی و برنامه ریزی و پشتیبانی میکنند و سطح راهبردی مربوط به کسانی است که باید کشور و کل نظام را بسیج و همسو برای اداره جنگ کنند). شما ببینید در سطح راهبردی کشور، درست در شرایطی که این همه اخبار و اطلاعات به دست ما میرسد که میخواهد جنگی آغاز شود، چه خبر است؟ به غیر از جنگ و دعوا هیچ چیز دیگری نیست. هیچ تمرکز و جهت گیری در مورد این اخبار و اطلاعات که قرار است جنگی بر ما تحمیل شود وجود ندارد و همه با هم مشکل دارند. رئیسجمهور، نخست وزیر و سران قوا با هم مشکل و دعوا دارند. طیفی تحت عنوان طیف لیبرال و روشنفکر در مقابل طیفی که همسو با امام(ره) است قرار دارد. به این کاری نداریم که کدام حق است اما دود این جنگ و دعواها به چشم ملت میرود. طرف مقابل هم با همه قوا و تجهیزات روی مرز گسترش پیدا کرده و میخواهد حمله کند، اما تمرکز شما در جای دیگر است. * بنیصدر بروجردی و کاظمی را به تودهای بودن متهم میکرد کار خوبی که امام(ره) انجام دادند این بود که برای گرفتن بهانه از متولیان و مسئولین به خصوص «بنی صدر» که شخص دوم کشور محسوب میشد، حکم «فرماندهی کل قوا» را هم به او اعطا کردند. پس طبیعتا باید کل کشور و نظام و نیروهای مسلح را در برای جنگ بسیج میکرد اما ما در آن زمان نه تنها هیچ آثار و شواهدی از این آمادگی و همسویی نمیبینیم بلکه مصداق کاملا نقض آن را داریم. به عنوان مثال آقای بنی صدر همراه مرحوم ظهیرنژاد در جلسهای حاضر میشوند که 2 تن از فرماندهان بزرگوار شهید ما (شهید بروجردی و شهید کاظمی) گزارش میدهند که عراق در حال تحرک برای حمله است و بنیصدر آنان را به تودهای بودن متهم میکند و میگوید شما میخواهید مردم را بترسانید. فارس: بنابراین معتقدید که سطح راهبردی کشور آمادگی جنگ را نداشت؟ سردار غلامپور: ما قبل از جنگ معضل بزرگی داشتیم و آن هم این بود که سطوح راهبردی کشور به هیچ عنوان در وضعیت آمادهباش و ایجاد شرایط مطلوب نبود. نتیجه این شد که وقتی عراق حمله کرد، ظرف کمتر از دو، سه ماه، 17 هزار کیلومتر از کشور را اشغال کرد چون آمادگی لازم وجود نداشت. *ارتش بعد از انقلاب «پیکری نحیف و بدون سر» بود در آن مقطع، تنها نیروی دفاع از مرزهای ما ارتش بود که آن هم به هیچ عنوان سروسامانی نداشت و مانند پیکری بود که سرش را از دست داده و نحیف است، اصلا ارتشی نبود. شما تحلیل خارجیها را در مورد ارتش قبل از جنگ بخوانید. من یک موضوع را همیشه برای دانشجویان طرح می کنم و آن هم اینکه «عراق چه چیزی را دید و حمله کرد و چه چیزی را ندید و شکست خورد؟» صدام و استکبار جهانی، از بیرون، کشوری را میدیدند که تازه انقلاب کرده و هیچ چیزی در آن سر جای خودش نیست؛ سطح مدیران، سطح راهبردی، سطح نظامی و ارتش و سطح اقتصادی و مسائل داخلی نابسامان است و غوغا میکند. (موضوعاتی نظیر جریان ضد انقلاب کردستان و خلق عرب خوزستان) و کسی که از بیرون نگاه میکند، فکر میکند میتواند با یک فوت کشور را اشغال کند. سطوح راهبردی آن دوران، در نشان دادن چنین شرایطی به دشمن مقصر و مسئولیم. این مقدمه جنگ است. اگر آمادگی و مدیریت مطلوب در سطح کلان کشور وجود داشت و یک همدلی و همسویی در بین ما بود، چرا باید 17 هزار کیلومتر را از دست بدهیم که بعد 8 سال جان بکنیم تا آن را پس بگیریم؟ * عراق پیش از جنگ 300 بار به ایران تجاوز کرد فارس: در تایید فرمایشات شما، از آغاز سال 59 تا 31 شهریور همان سال، عراق چندین بار به خاک ایران تجاوز کرد و این نشان میدهد ما خواستار و خواهان جنگ نبودیم. سردار غلامپور: من آمار و ارقام دارم که عراق از سال 58 تا شهریور 59 بیش از 300 بار تهاجم زمینی، هوایی و دریایی به ایران کرده بود و ما پیش از آغاز جنگ، 101 شهید و دویست و اندی اسیر دادیم، این موارد نشان میدهد که ما در همان حالت آمادهسازی نیز در جنگ بودیم. جنگ فقط جنگ با توپ و تانک نیست، اتفاقاتی که در استانهای کردنشین افتاد به نوعی جنگ تمام عیار بود، یا مساله خلق عرب یا ضدانقلاب، که تهران را در قالب یک پادگان نظامی درآورده بود. مسئولین ما از رئیسجمهور گرفته تا رئیس قوه قضاییه و مسئولان دیگر، هر روز تحت تهاجم ناجوانمردانه ضدانقلاب قرار میگرفتند و شهید میشدند.
* ماجرای درخواست صدام برای سفر به ایران فارس: آقای هاشمی در یکی از مصاحبههایش نقل میکند که قبل از آغاز جنگ، صدام و حسن البکر میخواستند به ایران بیایند و ادامه میدهد «احتمالاً میتوانستیم از وقوع جنگ با مذاکره جلوگیری کنیم» یکی از ناگفتهها این است که چرا موافقت نشد مسئولان ارشد حزب بعث به ایران بیایند؟ سردار غلامپور: این آمریکاییها بودند که سناریوی جنگ را برای برای ما برنامه ریزی میکردند و این موضوع را امام(ره) صراحتاً در صحیفه میگویند که آمریکا به عنوان استکبار غرب، به صدام دستور داد بود به ایران حمله کند. در واقع این جنگ، جنگ نیابتی است وگرنه صدام عددی نبود که راساً خودش تصمیم بگیرد به کشور ما حمله کند. اما درباره این سوال باید بگویم که یک خبرنگار خارجی از آقای هاشمی سوال میکند که به نظر شما میشد از وقوع جنگ جلوگیری کرد؟ آقای هاشمی ابتدا به ساکن میگوید: «شاید» و سپس خودشان توضیح میدهند که ما پیامی را از صدام دریافت کردیم {که علاقه مند است به ایران بیاید}. نکتهای را در پرانتز عرض کنم که بحث حسن البکر اصلا مطرح نبود. حسن البکر را که پیرمردی سازشکار بود طی یک برنامه ریزی حساب شده در 2 مرحله کنار گذاشتند. یک برنامه این بود که صدام را به صورت فرمایشی و کودتای بدون خونریزی رئیسجمهور کردند و پس از 2 هفته بعد هم در یک جلسه او را دبیرکل حزب بعث کردند، یعنی تمام عراق را به صدام سپردند و برآوردشان این بود که صدام این کاره است و میتواند به ایران حمله کند و حسن البکر اینکاره نیست. * امام(ره) گفت صدام به هیچ عنوان حق ندارد پایش را به ایران بگذارد آقای هاشمی میگوید ما یک پیام از صدام دریافت کردیم که گفت من میخواهم به ایران بیایم و دیداری با سران و رهبری ایران داشته باشم و بنشینیم و راجع به معضلات و مشکلاتمان صحبت کنیم. ایشان {آقای هاشمی} میگوید ما در شورای عالی دفاع نشستیم و موضوع را بررسی کردیم و همه به اتفاق قبول کردند. به نظر مساله معقولی میرسید. رئیسجمهور کشور همسایه که مشکلاتی با ما دارد از ما درخواست کرده که با مذاکره، موضوعات را حل و فصل کنیم. براساس قاعدهای که تا الان هم وجود دارد، مصوبات شورای عالی دفاع در آن مقطع و مصوبات شورای عالی امنیت ملی در این زمان باید به تصویب رهبری برسد، بنابراین مصوبه را نزد امام(ره) میبرند و امام(ره) میگوید به هیچ عنوان صدام حق ندارد پایش را به ایران بگذارد، * صدام میخواست ما را بازی بدهد فارس: چرا؟ سردار غلامپور: امام(ره) معتقد بود که صدام قابل اعتماد نیست و میخواهد با شما بازی کند. بعدها گذر زمان این را ثابت کرد و بعداً مشخص شد که صدام میخواست به ایران بیاید و دیدارهایی صوری انجام دهد که توافقی در آن صورت نمیگرفت، چون اساسا خواسته های آنها طوری بود که ما نمیتوانستیم با آنها به توافق برسیم، دلیلش نیز این بود که بخشی از معضلات ما با عراق، قابل حل به معنای دفاع از منافع ملی نبود. اصلا برخی از این معضلات مربوط به بعد از انقلاب هم نیست و در زمان شاه هم این اختلافات وجود داشت. اگر انقلاب اسلامی خدای نکرده برود و یک رژیم دیگر هم بیاید این اختلافات باقی است چون صدام مثلا ادعا داشت که اروند برای من است، ادعاهایی دارد که از نظر منافع ملی و حاکمیتی برای ما قابل قبول نیست. لذا امام(ره) بخوبی نیت صدام را می دانست. به هر حال ایشان 16 سال در عراق زندگی کرده بود و زیر و بم عراق و حزب بعث و امثال صدام را میشناخت و می دانست که صدام میخواهد اقدامات صوری انجام دهد و بعد از آن هم بگوید: «دیدید! من هر چه رفتم دنبالشان که مسائل را حل و فصل کنم، اینها قبول نکردند و من مجبور شدم به آنها حمله کنم». صدام درواقع به دنبال توجیهی برای حمله خودش بود. * وقوع جنگ اجتناب ناپذیر بود مصداق دیگری هم برای این بیاعتمادی وجود دارد که آخر جنگ است، مگر امام(ره) نگفت ما صادقانه قطعنامه را پذیرفتیم؟ چرا صدام دوباره حمله کرد؟ معلوم است امام(ره) شخص صدام را خوب میشناخت. لذا نکتهای که آقای هاشمی اشاره میکند همین جاست. جالب است که خودشان بعدها میگوید که: «اتفاقا ما بعداً برایمان ثابت شد که این جنگ اجتناب ناپذیر بود» و خودش هم قبول دارد. هنوز هم بعضیها میگویند میشد با ملاحظاتی جلوی جنگ را گرفت ولی واقعا جنگ اجتناب ناپذیر بود. فارس: یعنی اساساً نمیشد کاری کرد که جنگ آغاز نشود و امکان پیشگیری از ناحیه ما وجود نداشت؟ سردار غلامپور: خیر. چون اصلا بانی جنگ صدام نبود، صدام نبود که تصمیم میگرفت جنگ بشود یا نشود، کسی برای این جنگ تصمیم گرفت که سرمایهگذاری 50 ساله اش در ایران به هوا رفته بود، یعنی آمریکا. آمریکاییها در ایران بسیار کار کردند و زحمت کشیدند، 50 سال تلاش کردند تا ایران را به قدرت منطقه ای تبدیل کنند، اهداف عمده و اساسی داشتند؛ تامین اسرائیل و تسلط بر خلیج فارس جزء اهدافشان بود. یکی دیگر از اهدافش حضور در همسایگی شوروی به عنوان رقیب و ابرقدرت شرق بود تا بتواند بُرد امنیتی و اطلاعاتی بر شوروی را توسعه و عمق دهد و بسیاری چیزهای دیگر. بنابراین آمریکاییها نمیتوانستند تحمل کنند انقلابی اتفاق افتاده که علاوه بر برباد رفتن زحمت 50 ساله شان، خطر نفوذ این انقلاب و از دست دادن باقی کشورهای منطقه که به نوعی جزء اجانب آمریکا محسوب میشدند، احساس میشد، این خیلی سخت بود.
* ایجاد شبهه در جنگ به دلیل شیطنت است فارس: تاریخ جنگ را خصوصا در سالهای اخیر نگاه میکنیم و از افراد مختلف میشنویم، به نظر می رسد برخی تحریفها به صورت عمد یا غیرعمد در روایت آن سالها به چشم میخورد. بیشترین تحریفها متوجه کدام مقطع از جنگ است؟ این را هم در نظر بگیریم که گاهی برخی حرفها را بعضی آدمهایی میزنند که خیلی محلی از اعراب ندارند اما گاهی با افرادی طرف هستیم که جزو عناصر اصلی جنگ بودند. وقتی این افراد حرف میزنند برای طیف گسترده تری از افکار عمومی ایجاد شبهه میشود. سردار غلامپور: شما وقتی می گویید «تحریف»، من خودم دچار شبهه می شوم چون «تحریف» را واژه مناسبی نمیدانم. میخواهم بگویم ایجاد شبهه در روند جنگ شاید منطقیتر باشد و معتقدم سرمنشاء ایجاد شبهه شیطنت است. گاهی اوقات این شیطنت آنقدر قوی است و اینقدر مستدل نشان میدهد که برخی خودیها و به اصطلاح حزب اللهیها را هم به نوعی تحت تاثیر قرار میدهد، به خصوص اگر شبهه طوری باشد که جریانات بیرون از نظام نیز بخواهند سوارش شوند که خیلی تاثیر میگذارد؛ مثل ماجراهای اخیر سر عملیات کربلای4. * چرا پس از خرمشهر جنگیدیم؟ فارس: این شبهات از چه زمانی شروع شد؟ سردار غلامپور: نخستین شبهه و اولین ابهامی که به خاطر دارم در مورد جنگ طرح شد، بحث ادامه و چرایی جنگ بعد از فتح خرمشهر بود. برای خود من جالب بود که وقتی ما سال 61 عملیات بیت المقدس را انجام میدهیم و خرمشهر را آزاد میکنیم. برای امام(ره) هیچ وقت در مورد ادامه جنگ شبههای ایجاد نشد. در صحیفه نور نیز این مطلب هست. بعد از فتح خرمشهر 2 جلسه با امام(ره) گذاشته میشود که در یکی از جلسات، امام(ره) می فرمایند: «نمی شود ما همینطور روی مرز بمانیم و جلو نرویم و جنگ را ادامه بدهیم؟» یعنی اصل بحث امام(ره) این نیست که جنگ را تمام کنیم و ادامه ندهیم. فارس: یعنی اعتقاد داشتند که وارد خاک عراق نشویم و جنگ در مرز ادامه یابد. سردار غلامپور: بله، این بحث را امام(ره) طرح میکند که سر مرز بمانیم و وارد خاک عراق نشویم. وقتی این مطلب را به فرماندهان منتقل کردند، ما 3 روز تمام نشستیم و به صورت مفصل روی این فرمایش امام(ره) کار کردیم که به چه دلیل؟ بعدا معلوم شد که دیدگاه امام(ره) به این مساله، یک نگاه فنی و نظامی نبوده و امام(ره) نگرانی و دغدغه اش از آسیب دیدن مردم عراق به خصوص مردم بصره بود که بعدها نیز این را اظهار کردند. * پیام امام(ره) به مردم بصره جالب است در عملیات رمضان که بلافاصله بعد از فتح خرمشهر به عنوان اولین عملیات تهاجمی ما به خاک عراق شروع میشود؛ امام(ره) به مردم بصره پیام میدهند که از فرماندهان استقبال کنید و اینها برادران شما هستند که برای آزاد کردن شما میآیند. فارس: این اولین مقطعی بود که امام(ره) برای مردم عراق پیام میدهند؟ سردار غلامپور: بله. اولین و تنها مقطعی که امام(ره) از آغاز تا پایان جنگ {به مردم عراق} پیام میدهد، همین مقطع است و در واقع در تایید ورود ما به خاک عراق است. نمیشود در یک فاصله زمانی کوتاه ما یک بار بگوییم امام(ره) مخالف جنگ بود و بعد فرماندهان امام(ره) را مجاب کردند و سپس امام(ره) آمدند و آن پیام را هم دادند. * فرمان استثنایی امام(ره) برای حملات موشکی امام(ره) -خدای نکرده- بچه نبود که تحت تاثیر فرماندهان قرار بگیرد و یا احساسی نبود. امام(ره) در موضوع مقابله به مثل موشکی نکته ای فرمودند که در تمام عرف نظامیگری دنیا عجیب و استثنایی است، ولی امام(ره) است دیگر. میگوید جایی که میخواهید موشک بزنید اعلام کنید. چه کسی این کار را میکند؟ آیا صدام وقتی میخواست موشک بزند، قبلش میگفت که مردم بروند؟ امام(ره) به ما میگفتند قبلش اعلام کنید که مردم بروند و وقتی مردم رفتند موشک بزنید. امام(ره) یک چنین نگاه مهربانانه و محبت آمیز از منظر اخلاق اسلامی نسبت به مردم داشتند و کسی بودند که مردم عراق و ایران برایشان تفاوتی نداشت و نگاهش به شیعیان عراق با شیعیان ایران فرقی نمی کرد. *آقای هاشمی اولین کسی بود که ورود به خاک عراق را مطرح کرد خلاصه بعد از آن جلسه اول، جلسه دومی تشکیل شد و فرماندهان رفتند. جالب است از کسانی که نظرشان این بود که ما نباید {روی مرزها}بایستیم و باید {به داخل عراق} برویم و آن را مطرح کرد، آقای هاشمی بود. بعد شهید فلاحی، بعد آقا محسن رضایی و سپس شهید صیاد شیرازی است که مجموعا نظرشان این بود که باید {از مرزها} عبور کنیم و ادله نظامی هم داشتند که ما نمیتوانیم اینجا بمانیم و اگر هم ماندیم در یک خط طولانی، تمام نیروهایمان صرف اینجا میشود، اگر شما اعتقاد دارید که باید وارد مرحله دوم جنگ که تنبیه و تعقیب متجاوز است بشویم و حقمان را بگیریم والا دنیا زیر بار نمیرود؛ باید حمله کنیم و بعد امام(ره) این استدلال را پذیرفتند و گفتند حمله کنید. این را گفتم که مشخص کنم آنهایی که بعضا به بحث چرایی ادامه جنگ اتکا میکنند و مدام این مساله را مطرح کنند، این مساله واضح و روشن است. * شبهه افکنی درباره کربلای 4 پس از مصاحبه سردار باقرزاده شروع شد شما بروید جستجو کنید و ببینید اولین بار چه زمانی این سوال در جامعه و افکار عمومی مطرح شد که چرا ما بعد از خرمشهر جنگ را ادامه دادیم و ما نباید ادامه میدادیم و اشتباه بود؟ سال 74 این سوال مطرح شد. حالا چرا این سوال باید طرح شود؟ یا عملیات کربلای 4 چند سال پیش انجام شد؟ چرا یکدفعه بعد از جریان مصاحبهای که آقای باقرزاده در مورد غواصان انجام دادند، این مساله پیش آمد که «چرا فرماندهان بیتدبیری کردند و عملیات لو رفت» بحثی را مطرح کردند که اصلا موضوعیتی نداشت، اصلا کدام عملیات ما لو نرفته بود؟ فتحالمبین آنقدر واضح لو رفته بود که دشمن قبلش به چزابه حمله کرد، آن هم یک حمله وسیع و عجیب و غریبی که در حد کربلای5 بر روی ما آتش میریختند و ناچار شدیم 40 گردان از نیروهای خودمان را که برای فتحالمبین آماده کرده بودیم، آنجا وارد عمل کنیم. چقدر شهید آنجا دادیم. چون دشمن فهمیده بود ما میخواهیم خط مان را عوض کنیم. اینقدر عرصه بر فرماندهان ما تنگ شد که دیگر درنهایت تصمیم گرفته شد آقای رضایی با یک هواپیمای جنگی بیاید خدمت حضرت امام(ره) و کسب تکلیف کند. در این حد عملیات ما لو رفته بود؛ کربلای 4 هم مثل عملیات های دیگر لو رفته بود. مگر فاو لو نرفت؟ آیا لزوما هر عملیاتی به صرف اینکه ما بگوییم لو رفته، شکست خورده است؟
* عمده کسانی که تهمت میزنند جنگ را درک نکردند فارس: معتقدید طرح این موضوعات ضرورتی ندارد؟ سردار غلامپور: طرح این سوال و ابهامات به صورت مبنایی اشکال دارد، چون عوام هم که خیلی فنی نبوده و در جریان ریز جنگ نیستند. عمومِ کسانی که این تهمتها و شبهات را در جریان جنگ مطرح میکنند، کسانی هستند که از نظر سنی، جوانند و جنگ را نه از نظر فیزیکی و نه جسمی درک نکردهاند و اصلا درک درستی از جنگ ندارند. بنابراین هر چه دلشان بخواهد میگویند. مثلا میآیند اختلافات آماری و شبههای پیدا میکنند. در یک مناظرهای که در B.B.C صورت گرفته بود، از قول من یک آمار گفته بودند، از قول آقای شمخانی یک آمار، از قول آقای علایی هم یک آمار. من یادم هست که 2 شب قبل از عملیات کربلای4 ما نشستیم به این مساله رسیدیم که ظاهرا عراق بو برده که قرار است عملیات صورت بگیرد. نشستیم دلایل لو رفتن عملیات و دلایل عدم لو رفتن و غفلت دشمن را نوشتیم، مثلا فرض کنید عدم لو رفتن حدود 10، 12 مورد شد و عدم لو نرفتن 24 مورد. جمع بندی کردیم و عملیات را انجام دادیم. اتفاقاً اشکال در کربلای4، اشکال فنی و عملیاتی است نه اشکال لو رفتن عملیات. چطور به فرماندهان ایراد و اشکال میگیرند و آنان را مورد شماتت قرار میدهند؟ همین فرمانده اینقدر تدبیر و خلاقیت و توانمندی دارد که ظرف 2 هفته، کربلای4 را به کربلای5 تبدیل میکند. شما همان فرمانده را زیر سوال میبرید؟ * طرح شبهات درباره جنگ سوءاستفاده سیاسی است این اشکالات و ابهامات که از چرایی ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر شروع میشود و بعد میآید و به حوادث آخر جنگ و پذیرش قطعنامه میرسد، عمدتا خیلی فنی نیست و استدلال و منطق پشت آن وجود ندارد و در واقع بیشتر به نظر من یک سوءاستفاده ناجوانمردانه سیاسی است تا جنگ و دفاع مقدس را که دوست و دشمن اعتقاد دارند یک دوران بسیار طلایی است، زیر سوال ببرند. این جنگ، انقلاب را بیمه و تضمین کرد. درست نیست که بیاییم به خاطر یک مساله کوچک، کل جنگ را زیر سوال ببریم. * فرماندهان بری از خطا نبودند بله، فرماندهان که معصوم نبودند، بالاخره فرماندهی که در طول روز 15، 16 ساعت مدام کار میکند -آن هم کار سخت- در خط زیر آتش، فرماندهی که در بدترین شرایط مجروحیت، زیر سرم مینشیند و تصمیمگیری میکند، بدون تجربه، بدون آموزش، بدون هیچ پشتوانهای بالاخره ممکن است 2 تا اشتباه هم ممکن بکند. این خیلی ناجوانمردانه است که بخواهیم با سوء استفاده از این مسائل، کل جنگ را زیر سوال ببریم. * ادعا نداریم تمام تصمیم گیریهایمان در جنگ درست بود مبنای این شبهات و ایرادات عمدتاً یک مبنای منطقی و علمی و فنی نیست و برای همه پاسخ وجود دارد و اینکه اگر یک جایی یک اشکالی بوده طبیعی است و ما خودمان اعتراف میکنیم و ادعا نداریم که تمام تصمیم گیریهایمان درست بوده است. نکته اساسی که باز باید بر آن تاکید کنم این است که وقتی مساله اصلی و اولیه سطح راهبردی یک کشور یا یک نظام جنگ نباشد، طبیعی است که شما در جنگ با نقصان و ضعفهای بسیار زیادی روبرو میشوید. خدا شاهد است که کارهایی که در جنگ صورت گرفت، هیچ تناسبی با میزان پشتیبانی و امکاناتی که باید به ما داده می شد نداشت؛ یعنی همیشه و در تمام عملیات هایمان زیر 50 درصد وارد عمل شدیم. * منصفانه قضاوت کنیم فارس: امکانات نبود یا همان مدیریت راهبردی که فرمودید در اختیارتان نمیگذاشتند؟ سردار غلامپور: بخشی نبود و ما هم قبول داریم، نمیخواهیم غیرمنصفانه قضاوت کنیم، واقعیت این است که نباید موضوع را سیاسی کنیم، اگر موضوع را سیاسی نکنیم و منصفانه قضاوت کنیم به این نتیجه میرسیم که بخشی از امکانات وجود نداشت. ما درجنگ در وضعیتی قرار گرفتیم که صادرات نفت ما صفر بود، کسی هم به ما چیزی نمی فروخت؛ من یادم هست برای عملیات خیبر در یک مرحله آقا محسن گفت الان وقتش است که ما آقای رفیقدوست را توجیه کنیم که برای ما امکانات اولیه و ضروری را فراهم کند، دو مورد هم بیشتر نبود، یکی قایق و دومی لباس غواصی. در یک جلسه من، آقای رفیقدوست، آقای علی هاشمی و آقای محسن رضایی حضور داشتیم. آنجا آقا محسن رضایی به آقای رفیق دوست گفت ما این 2 قلم را میخواهیم کسی هم نباید مطلع شود، آقای رفیقدوست دو دستی زد روی سرش و گفت: «آقای رضایی! یک چیزی میگویی! مگر میشود؟» تازه فقط 1500 دست لباس غواصی و 100 فروند قایق مخصوص برای عملیات خیبر میخواستیم. آقای رفیقدوست گفت: من اینها را از کجا تهیه کنم؟ ما تحریم هستیم. خلاصه با هزار ضرب و زور گفت باشد ولی من باید یک نفر را توجیه کنم و اجازه داده شد یک نفر را برای تهیه پیگیری لباس غواصی و یک نفر را برای پیگیری قایق آماده کند. * کل بسیجی هایی که به جنگ آمدند 800هزار نفر بودند میخواهم بگویم ما با این ملاحظات و محدودیتها جلو میرفتیم. بعد وقتی برای مهندسی 4 دستگاه کمپرسی میخواستیم، به ما میگفتند بروید سر جاده از مردم بگیرید، هنوز ما گرفتار مردمی هستیم که یک تکه کاغذ دستش است و میگویند کمپرسی من سال فلان منهدم شد و بیایید تکلیف کمپرسی من را مشخص کنید! این تازه بخش امکاناتش است. بخش نیروی انسانی که خرجی برای ما نداشت، کشور ما 36 میلیون نفر جمعیت داشت و کشور عراق 16 میلیون نفر. کل آمار رسمی بسیجیهایی که در طول جنگ آمدند جبهه 800 هزار نفر بود، این رسما مشخص است براساس اسناد و مدارک میگویم، اگر برخی اسناد میگویند 900 یا یک میلیون نفر به این خاطر است که بعضیها دو، سه بار آمدند جبهه و دو سه بار محاسبه شده اند. اینکه دیگر خرج نداشته و ارز نمیخواست. بعد عراق با جمعیت 16 میلیونی، 3 میلیون جمعیت به جنگ آورده است. درست است به زور آورده ولی به هر حال آورده است. * برخی کارمندان دولت و حتی روحانیون به دلیل حضور در جبهه اخراج میشدند آن وقت شرایط در سیستم کشور ما طوری بود که یک کارمند داوطلب که دوست داشت به جبهه بیاید و از همه دارایی هایش نیز گذشته بود، وقتی بعد از 3 ماه از جبهه بازمیگشت؛ اخراج میشد. جنگ اینطور اداره می شد یک کسی که از همه داراییاش گذشته و داوطلبانه آمده جبهه وقتی برمیگردد اخراجش میکنید. چند وقت پیش من در قم برای تعدادی از عزیزان طلبه و روحانی یک سخنرانی داشتم، یکی از آنها گفت حاج آقا شما ماجرای آن کارمندان را میگویید؛ من یک طلبه روحانی را سراغ دارم که وقتی از جبهه برگشت از کلاس درس اخراجش کردند. وقتی یک کشور با همه وجودش میخواهد درگیر جنگ نابرابر شود، باید تمام توانمندیها و قابلیتها پای کار بیاید، اینکه عرض میکنم حوادث آخر جنگ را باید از یک جایی شروع کنید، همین موضوع است.
* در کربلای 5 حدود 4هزار نفر کادر از دست دادیم من همیشه این مثال را برای دوستان سرکلاس میزنم، میگویم یک تکه کِش را در دستانت بگیر و تا جایی که میتوانی بکش، یا پاره میشود یا رها میشود؛ زمانی که عراقیها به ما حمله کردند، اواخر جنگ، ما مثل آن کش بودیم که دیگر تقریبا از کنترل خارج شده بودیم، اوایل جنگ آن پیروزیها را برای این کسب کرده بودیم که من یک لشکر داشتم به نام لشکر ثارالله که آقای قاسم سلیمانی فرمانده اش بود، یک لشکر داشتم به نام ولیعصر که آقای رئوفی فرمانده اش بود، یک زمانی من این لشکر را میبردم در فتحالمبین و عملیات انجام میدادند و آزادش میکردم، بعد میبردم در یک خط دیگر و عملیات انجام میدادم، یک لشکر یک ماموریت. ولی فرآیند و روند جنگ به دلیل همین عدم پشتیبانیها و عدم توان در توسعه و به دلیل اینکه دشمن در حال رشد است و شما سرجای خودتان مانده اید، به جایی ختم میشود که آقای قاسم سلیمانی یک خط سفت و سخت در جزیره دارد، یک خط سفت و سخت در شلمچه دارد، یک خط سفت و سخت هم در فاو دارد، بعد به او میگویند برو والفجر3 را انجام بده، این همان قضیه کش است که نمیتواند و پاره میشود، نمیتواند بدون اینکه ماشین یا کادر اضافه بدهند. ما در کربلای 5 نزدیک 3، 4 هزار کادر از دست دادیم، فرمانده گردان، تیپ، لشکر، اینها پشتیبانی و جایگزین میخواهد. در مورد حوادث آخر جنگ که منجر به مساله پذیرش قطعنامه شد، وقتی یک کشور پای کار جنگ نمیآید (به هر دلیلی)، من عرض کردم نمیخواهم موضوع را سیاسی کنم، شما وقتی پای حرف دولتیان، متولیان و سیاسیون آن مقطع مینشینید میبینید آنها هم حرف دارند، اما بخشی از این حرفها را معقول نمیدانیم به دلیل اینکه خود آقای هاشمی در خاطراتش در کتاب «اوج دفاع» میگوید: «من آخر جنگ خدمت امام(ره) رفته بودم، گفتم اگر اجازه بدهید برویم دنبال قطعنامه 598 و مساله جنگ را از این طریق حل کنیم، امام(ره) میگوید نه! جنگ باید ادامه داشته باشد، گفتم: پول نداریم، امام(ره) میگویند بروید استقراض کنید، گفتم: مردم نمی آیند. گفتند: من حکم جهاد می دهم، هر چه گفتم امام(ره) یک پاسخی می داد»، پس معلوم است اراده امام(ره) همچنان برای ادامه جنگ است. اما این کافی نیست. * اطرافیان به امام(ره) میگفتند بگذارید جنگ را تمام کنیم فرض کنید فرزندتان درس نمیخواند و یا شما میخواهید کاری برایتان انجام دهد و در او این قابلیتها وجود دارد، همه شرایط را برایش فراهم کردید ولی او انجام نمیدهد، چه میکنید؟ او را میکشید؟ مجبورید با شرایطش بسازید و کنار بیایید. امام(ره) هم وقتی نگاه میکند میبیند که کشش آدم های اطرافش همین است، هر کاری بکنید آخرش میگویند: بگذارید جنگ را تمام کنیم، نان نداریم، پول نداریم. ما خودمان هم در جنگ با این موارد مواجه بودیم، گاهی یک فرمانده تیپ را میآوردیم که عملیاتی انجام دهد، آنقدر آه و ناله میکرد و اینقدر ضعف نشان میداد که اصلا پشیمان میشدیم و میگفتیم: برو! نمیخواهیم. چون جنگ انگیزه، اعتقاد و ایمان میخواهد. در والفجر8 این اتفاق به صورت عینی برای خودمان در سطح فرماندهان افتاد؛ حتی آقاییان رشید و عزیز جعفری مخالفت کردند، آقای محسن رضایی گفت من تصمیم گرفتم و میخواهم عملیات کنم، شما بفرمایید کنار من اشخاص دیگری را انتخاب میکنم. لذا فرماندهان دیگری را که انگیزه داشتند آورد و به آقای کاظمی و خرازی گفت بروید شما بایستید موج دوم. من یادم هست قبل از والفجر8 آقای کاظمی و خرازی آمدند پیش من. خدا میداند با چشمان اشکآلود و گفتند ما یک لشکری بودیم که همیشه خط شکن و جلودار بودیم، در این عملیات اینقدر فشار روانی روی ما زیاد است و اینقدر شهید داده ایم که نگران هستیم. هم نگرانیم که ورود کنیم و دوباره این همه شهید دهیم و موفق نشویم و هم نگران و ناراحت که اگر این ها جلو رفتند و ما دنبالشان رفتیم، یک امتیاز منفی در لشکر ما محسوب میشود و بسیار نگران و ناراحت بودند. * حوادث آخر جنگ بدیهی و طبیعی بود بنابراین این فشار و نگرانی بر تمام ردهها در جنگ بوده است. بحث جنگ، بحث یک تابلو روشن است که نمیشود مثل یک پازل قطعهای از آن را دربیاورید و روی آن قطعه قضاوت کنید و نظر دهید، بدون اینکه یک تحلیل و تفسیر درستی از جایگاه این قطعه در پازل و آن تصویر داشته باشید. * 4 بار ارتش صدام را منهدم کردیم حوادث آخر جنگ بدیهی و طبیعی بود و اگر آن سال هم اتفاق نمی افتاد و ما میتوانستیم با جان کندن جنگ را یک سال یا دو سال دیگر هم ادامه دهیم، جنگ یک شرایط و ملاحظاتی دارد. جنگ، جنگ است. نمیشود به اسم انقلابی و اسلامی، بعضی از ضروریات و ملاحظات جنگ را نادیده گرفت. صدام با همه کافر بودنش و با همه مستبد بودنش وقتی که وارد جنگ میشود، ابتدا به ساکن همه چیز دارد، خیلی نگرانی ندارد ولی در روند جنگ -این نکته خیلی مهم است- به جرات میتوانم بگویم در طول 8 سال دفاع مقدس ما 3 ، 4 بار ارتش عراق را منهدم کردیم، باز آنها بازسازی کردند، لشکری بوده که 80 درصد منهدم کردیم دوباره رفتند با توپ و تانک و تجهیزات و سلاح و نفرات مجهز شدند، با همین وضع نحیفمان منهدم کردیم. * جنگ اولویت صدام در اداره کشورش بود صدامی در مقابل ما با تمام قدرت قرار دارد که اولویت اول کشورش را جنگ قرار داده است، صدامی در مقابل ماست که وقتی می بیند جبهه اش نیاز به کارهای مهندسی دارد و آن بودجهای که به او میدهند کفایت نمیکند، دو وزارتخانهاش را تعطیل میکند و به جنگ میآورد، در حالی که اگر یک کارمند ما از ادارهاش به صورت داوطلبانه به جنگ میآمد اخراج میشد، این حقایق را باید دید و قبول کرد. * نگاه امام(ره) با اداره کنندگان جنگ متفاوت بود اعتقاد شخصی من درباره قبول قطعنامه این است که پذیرش قطعنامه توسط امام(ره) از آن منظری که بعضیها در تحلیلهای افراطی سیاسی مطرح میکنند نیست، آنچه امام(ره) را به پذیرش قطعنامه رساند این بود که امام(ره) جنگ و دفاع مقدس را از منظر انقلاب اسلامی نگاه میکرد منتها کسانی که متولی بودند و از نزدیکان امام(ره) بودند و باید جنگ را از طرف امام(ره) اداره میکردند، جنگ را از منظر جمهوری اسلامی با صدام می دیدند. نگاه امام(ره) در مورد موضوع جنگ و دفاع مقدس این نبود، امام(ره) میگفت انقلاب اسلامی با استکبار درگیر است. به همین خاطر شعارهای امام(ره)، فراتر از حوزه جغرافیایی ایران و حتی عراق است. امام(ره) میگفت: «جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم»، امام(ره) میگفت: «راه قدس از کربلا میگذرد»؛ این شعارهای امام(ره) در جنگ است. یعنی این جنگ و این حادثه بزرگ یک طرفش انقلاب اسلامی و یک طرفش استکبار است و به تعبیر خود امام(ره) جنگ حق و باطل است، نمیگوید جنگ ایران و عراق است. وقتی نگاه شما به مساله جنگ از نظر نوع تفکر ایران و عراق شد، تحلیل، رایزنی و آوردن امکانات در حد همین دو کشور است، اگر فهمیدید بحث حق و باطل است، دید شما وسیعتر میشود و حوزه نگاه شما به مساله جنگ تغییر میکند. * از جنگ استفاده سیاسی نکنیم من احساسم این است که امام(ره) می بیند این مجموعه دیگر نمیکشد. ما در صدر اسلام هم داریم، وقتی حضرت علی(ع) می بیند محیط پیرامونیاش و مردم و خواص در جامعه شرایطشان طوری نیست که با او همراهی و همسویی کنند و از حق امام دفاع کنند، میکشد کنار. شاید در تاریخ، کسانی تحلیل کنند که امام(ره) نتوانست و ترسید، هر چه میخواهند بگویند. امام(ره) وقتی دید مجموعه با او نمیکشند کوتاه میآید و میگوید «جام زهر» و جام زهر یعنی پیام میدهد به آیندگان. یعنی پیام میدهد به آیندگان و میگویند من این را پذیرفتم و برای مصلحتم و رضای خدا پذیرفتم ولی برایم جام زهر است. روی موضوعات باید عمیق و با تجزیه و تحلیل درست و منصفانه ورود کرد. اینکه ما بخواهیم ورود کنیم و یک نفر را محکوم کنیم و استفاده سیاسی کنیم، من خودم اصلا اعتقاد ندارم و امام(ره) و شهدا راضی نیستند. * هیچ فرماندهی درخصوص جنگ محاکمه نشد فارس: در حوزه شبهه افکنی درخصوص جنگ، رسانههای ضد انقلاب و معاند هم نقش پررنگی دارند. البته برای مقابله با این شبههافکنیهای بعضا کارهای خوبی هم شده اما به هر حال این رسانهها تمام سعی خودشان را میکنند تا از طریق شانتاژ رسانهای مغلطه کنند و از یکسری مقدمات غلط، نتیجهای غلط بگیرند. مثلا تیتر بزنند که «چرا آیتالله خمینی حکم اعدام فرماندهان را صادر کرد؟» این برای همان نسلی که جنگ را ندیدند ایجاد سوال میکند. ما اخیرا با جناب آقای رازینی (رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح در ایام جنگ) گفتگویی داشتیم. ایشان گفتند که در آن زمان، مسئولین نیروهای مسلح اعم از سپاه و ارتش و حتی مسئولین بالادست و روحانیونی که در راس مسائل نظامی بودند، خدمت امام(ره) رفتند و یکی از دلایل موفقیت صدام را برپایی دادگاههای قاطع نظامی عنوان کردند. اما در این طرف دادگاهها اینطور برخوردها وجود نداشت... شما به یاد دارید که دقیقا چه کسانی این موضوع را با امام(ره) مطرح کردند؟ سردار غلامپور: این موضوع برای من شگفتآور است؛ من اصلا یادم نمیآید در هیچ لحظهای، در هیچ مقطعی، در هیچ روزی، اصلا حرفی مبنی بر اینکه یک فرماندهی را بگیرند و محاکمه کنند صورت گرفته باشد. اصلا! حاشا و کلا! اصلا چنین چیزی وجود نداشت، در هیچ رده ای نبوده است. فقط تنها موردی که من یادم هست، اواخر جنگ بود که منافقین آمدند و در چند نقطه به خطوط ارتش زدند. یک اکیپ قضایی تعیین شد که برود وضعیت خطوط را بررسی کند که البته آن هم به نتیجه نرسید. من ندیدم واقعا. ضمن اینکه وقتی میگویند برای کسی حکمی صادر کردند -هرکس حتی یک مفسد فیالارض که حکم اعدامش قطعی است- بالاخره یک دادگاهی میگذارند، یک محاکمهای صورت میگیرد، یک وکیل مدافعی و یک فرآیندی دارد. این فرایند کجاست؟ وقتی این حرف راجع به کسی مثل آقای صفوی گفته میشود، -من الان هم باور نمیکنم- تا خودم از زبان آقای هاشمی نشنوم باور نمیکنم و بعید میدانم آقای هاشمی چنین حرفی زده باشد، من نمیدانم این حرف منبع و منشاءاش کجاست؟ البته من این را هم نمیپسندم که وقتی این خبر منتشر شد، آقا رحیم مصاحبهای کرد و حرفهایی زد. من یادم هست زمانی که یک کَل کَل رسانهای بین آقای هاشمی و آقا محسن در مورد قطعنامه پیش آمد که منجر به انتشار آن پیام امام(ره) شد -پیام خصوصی امام(ره) خطاب به سران- آنجا مقام معظم رهبری ورود کردند و گفتند نکنید این کار را. رسانهها نباید به اینها دامن بزنند. هم آقای هاشمی اگر این حرف را زده، قطعا اشتباه کرده، آن هم یک خطای استراتژیک و هم آقا رحیم اگر پاسخش را داده، اشتباه کرده. یک وقتی است میگوییم B.B.C فلان حرف را زده و یک مسالهای را ایجاد کرده اما یک وقتی آقای هاشمی و آقا رحیم که هر دو در جنگ بودند، این را بگویند دیگر نمیشود جمع کرد. اگر رسانهای میخواهد اخلاقمحور و رسالتمحور عمل کند، باید کمک کند این قضیه یک طوری رفع و رجوع شود نه اینکه هیزم بگذارد زیر آتش. اینها مساله مهمی است که باید با تدبیر و اندیشه در مورد آنها رفتار کرد. ما یک مدل و نمونه داریم به نام مقام معظم رهبری، رفتار ایشان با موضوعات و مسائل چگونه است؟ نباید خلاف آن رفتار کنیم.
* اگر قرار بود کسی به خاطر فاو اعدام شود من بودم فارس: اصلا این درست است که بیاییم برای سقوط فاو مقصر تعیین کنیم؟ سردار غلامپور: در مورد این مساله به جد عرض میکنم وقتی که فاو از دست رفت، من فرمانده قرارگاه کربلا و فرمانده جنوب بودم که فاو هم زیر نظر من بود. ما یک قرارگاه تاکتیکی تشکیل دادیم به نام قرارگاه سیدالشهدا که آقای رضا سیفالهی مسئولی آن بود و زیر نظر قرارگاه کربلا کار میکرد. خب اگر قرار بود کسی را به خاطر فاو اعدام میکردند باید من را اعدام میکردند یا نه، اگر در سطح کلان بود باید محسن رضایی را محاکمه میکردند چون او فرمانده جنگ بود. چرا بالا و پایین را رها کردند و وسط را میگیرند؟ این عجیب است که کسی نمیآید از عناصر اصلی و مسئول حرف بزند. اگر چنین چیزی بوده باید من را محاکمه میکردند یا آقای سیفاللهی را. رحیم صفوی کجای کار بوده که نامش طرح میشود؟ آقای صفوی یک جایی یک حرفی میزند که به آقای هاشمی برمیخورد و ناراحت میشود و بعد او هم میآید یک جایی یک حرف دیگری میزند. اینها خوب نیست. ما باید هم تاسف بخوریم که چرا عقلای قوم و سران نظام با هم ک�
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]
صفحات پیشنهادی
پربیننده های سیاسی شنبه: آرزوی حسینیان درباره احمدی نژاد/هشدار حاج منصور به نمایندگان درباره برجام
پربیننده های سیاسی شنبه آرزوی حسینیان درباره احمدی نژاد هشدار حاج منصور به نمایندگان درباره برجام سیاست > احزاب و شخصیتها - کیهان نوشت مشاور سابق کروبی از روحانی خواست در زمین هاشمی بازی نکند داریوش سجادی مینویسد در سفر اخیرم به تهران مجالی شد تا با یکی ازتکرار/ احمدی در گفتوگو با فارس: مذاکره با آمریکا درباره مسئله هستهای به معنای عادی جلوهدادن رابطه با این کش
تکرار احمدی در گفتوگو با فارس مذاکره با آمریکا درباره مسئله هستهای به معنای عادی جلوهدادن رابطه با این کشور نیستعضو کمیسیون سیاست خارجی مجلس با بیان اینکه مذاکره با آمریکا درباره مسأله هستهای به معنای عادی جلوه دادن رابطه با این کشور نیست گفت ضداستکباری و سازشناپذیر بودنطولانیترین دفاع قرن/5 گفتگوی تفصیلی فارس با خلبان سانحه هفتم مهرماه 1360 جامعه ایران به C130 مدیون است/ کاش ف
طولانیترین دفاع قرن 5 گفتگوی تفصیلی فارس با خلبان سانحه هفتم مهرماه 1360جامعه ایران به C130 مدیون است کاش فکوری زنده بود و شهادت میدادچند ثانیه هیچ چیزی متوجه نشدم سرم شکسته بود و نمی توانستم جلوی چشمم را ببینم خونها را پاک کردم و دیدم از سمت چپمان آتش بالا میآید گروه امندر نیویورک صورت گرفت گفتگوی ظریف و حیدر العبادی درباره همکاری ایران و عراق در جنگ با داعش
در نیویورک صورت گرفتگفتگوی ظریف و حیدر العبادی درباره همکاری ایران و عراق در جنگ با داعشوزیر خارجه ایران در ادامه دیدارهای خود در حاشیه نشست مجمع عمومی سازمان ملل با نخستوزیر عراق دیدار کرد که در این دیدار دو طرف درباره موضوعاتی از قبیل روابط دوجانبه و همکاری در جنگ با داعش تبادگفتگوی ویژه خبری؛ ظریف: پیگیری های سیاسی وحقوقی حادثه منا دردستور کار ما خواهد بود (3 وپایانی)
تهران خبرگزاری صدا و سیما سیاسی 1394 07 06 وزیر امور خارجه گفت امیدواریم با رسیدگی به وضعیت حجاج ایرانی در پایان مراسم به سلامتی به ایران بازگردند و این مرحله را پشت سر بگذاریم و با جدیت و دقت مراحل دیگر از جمله پیگیری های سیاسی و حقوقی و اقدامات لازم برای جلوگیری از تکرااحمدی در گفتوگو با فارس: مذاکره با آمریکا درباره هستهای به معنای عادی جلوه دادن رابطه با این کشور نیست
احمدی در گفتوگو با فارس مذاکره با آمریکا درباره هستهای به معنای عادی جلوه دادن رابطه با این کشور نیستعضو کمیسیون سیاست خارجی مجلس با بیان اینکه مذاکره با آمریکا درباره مسئله هستهای به معنای عادی جلوه دادن رابطه با این کشور نیست گفت ضداستکباری و سازشناپذیر بودن مهمترین ویژگیفرمانده سپاه ناحیه عشایر کهگیلویه وبویراحمد: عشایر به دستور امام برای حفظ انقلاب به جنگ رفتند
فرمانده سپاه ناحیه عشایر کهگیلویه وبویراحمد گفت عشایر کهگیلویه وبویراحمد همچون بسیاری از نقاط ایران اسلامی به فرموده امام برای حفظ نظام و انقلاب اسلامی برنوهای خود را برداشته و برای دفاع از این مرزو بوم به جنگ رفتند به گزارش پایگاه خبری تحلیلی صبح زاگرس همایش "عشایر برنودر گفتوگو با فارس مطرح شد توضیحات برادر مرحوم حاجی حسنی درباره شایعات مطرح در فضاهای مجازی/ رهبر انقلاب متأث
در گفتوگو با فارس مطرح شدتوضیحات برادر مرحوم حاجی حسنی درباره شایعات مطرح در فضاهای مجازی رهبر انقلاب متأثر شدندبرادر زنده یاد محسن حاجی حسنی کارگر با اشاره به تماس رئیس شورای عالی قرآن و عرض تسلیت وی گفت آقای مقدم خبر درگذشت محسن را به رهبر معظم انقلاب رسانده و معظمله متأثرفارس خبر میدهد کشف 3 تن چوب جنگلی قاچاق در آمل
فارس خبر میدهدکشف 3 تن چوب جنگلی قاچاق در آملبیش از سه تن چوب جنگلی قاچاق در بازرسی از یک دستگاه خودروی نیسان در شهرستان آمل کشف و ضبط شد به گزارش خبرگزاری فارس از شهرستان ساری به نقل از پایگاه خبری پلیس بیش از سه تن چوب جنگلی قاچاق در بازرسی از یک دستگاه خودروی نیسان در شهرستحمله آفات برگخوار به جنگلهاي کهگيلويه و بويراحمد
۹ مهر ۱۳۹۴ ۶ ۲ق ظ حمله آفات برگخوار به جنگلهاي کهگيلويه و بويراحمد موج - مدير کل منابع طبيعي و آبخيزداري استان کهگيلويه و بويراحمد از حمله آفات برگخوار به جنگلهاي بلوط منطقه مارگون خبر داد به گزارش خبرگزاري موج عزت اله بهشتي فرد تغييرات اقليمي را علت بروز اين مشکل ذکر کرد-
گوناگون
پربازدیدترینها