واضح آرشیو وب فارسی:پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی: هاشمی قطعنامه 598 و برجام را هم جنس می داند.چه با جام زهر، چه بی جام زهر. اصل ماجرا در تعابیر نیست، در نتیجه است. نتیجه اش هم کاملاً هویداست. اگر قطعنامه 598، آینده کشور را رقم زد. برجام هم آینده نظام را رقم خواهد زد. وقتی هاشمی می گوید انقلاب در سال 92 به مسیر خود برگشت. آنهم با رأی خاموش مردم و توافق هسته ای. تعبیر کوچکی نمی گوید. چرا که خوب می داند چگونه رشته خیلی ها را برای آینده نظام پنبه کرده است!hashemirafsanjani.ir - خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در حاشیه نگاری از دیدار جمعی از رزمندگان دفاع مقدس با رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نوشت: «برجام» برای هاشمی و ظریف، برای روحانی و دولت تدبیر و امید، برای مردم ایران و منطقه، روزنه امید است، درمیانه ی آتش خون و کینه ها. تا شاید راهی باز شود به گذشته. به روزگاری که اوضاع سوریه و یمن و عراق اینگونه نبود. ای کاش می شد دوباره ایران و منطقه را به سال 84 برگرداند. به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در متن کامل این حاشیه نگاری آمده است: امروز سه شنبه 31 شهریور 94 است. سالروز آغاز دفاع مقدس. به فاصله چند روز بعد از 27 مرداد. سالگرد پایان صدام. همان روزی که نامه آخرش را به هاشمی نوشت. با تعبیر تاریخی «به هرچه می خواستید، رسیدید». امروز رزمندگان دفاع مقدس می آیند تا دیداری با فرمانده، تازه کنند. همان فرماندهی که هنوز برایشان بوی امام را می دهد. فرماندهی که هم انقلابی بود و هم دیپلمات. دیدار امروز بوی نصرت و پیروزی می دهد. بوی فتحی مبین که تاریخ حالا حالاها تکرارش را به خود نخواهد دید. وارد جلسه که می شوم. چهره ها کاملاً گویای همه چیز است. عده ای با کت و شلوار، عده ای با پیراهن ساده. اینها دلشدگانی هستند که دلنوشته دارند و بس. نه رجز خوانند و نه داعیه دار. اینها سربازانی گمنام هستند که سالی یکبار می آیند فرمانده مظلوم را می بینند. انرژی می گیرند و می روند. جالب است بار قبل درمشابه چنین دیداری با ایثارگران در اردیبهشت، تقارن توافق هسته ای را با پذیرش قطعنامه 598 به فال نیک گرفتم. نوشتم تاریخ هر دو در تیرماه خواهد بود و هر دو هم در کارنامه امام و رهبری، مضبوط. با نمره ای اعلاء در پذیرش مصلحت مردم. امروز هم آغاز دفاع مقدس مقارن شده با آغاز برجام. گویی برنامه جامع مشترک امام و رهبری است که مو به مو تکرار می شود. پذیرش قطعنامه ایران را بلند کرد و صدام را شکست.عاقبت برجام نیز چنین خواهد بود. اهمیت اصلی برجام شکست حصر است. حصر به ناحق ایران اسلامی. که هرچند 8 سال طول کشید ولی باید می شکست و شکست. شاید در روزگاری نه چندان دور آیندگان سالگرد آغاز برجام را هم گرامی بدارند. درست مثل آغاز دفاع مقدس. برای آنکه اثبات شود انقلابی گری فقط مبارزه نیست. گاهی هم باید دیپلمات بود تا بُرد. درباره «برجام» حرف زیاد گفته شده. ولی ناگفته هم زیاد مانده. ناگفته هایی از جنس حرفهای ظریف در آخرین دیدار با هاشمی. «برجام» برای هاشمی و ظریف، برای روحانی و دولت تدبیر و امید، تنها برنامه توافق هسته ای نیست، بلکه برنامه جامع آینده ایران و منطقه است. نقشه راه جمهوری اسلامی در 10 سال آینده. برای آنکه راهی پیدا شود تا شاید خسارات بزرگ دولت گذشته، در ایران و منطقه جبران شود. خسارتی که اگر روزی به تمامی گفته شود، شاید خسارات 8 سال دفاع مقدس را روسفید کند.«برجام» برای هاشمی و ظریف، برای روحانی و دولت تدبیر و امید، برای مردم ایران و منطقه، روزنه امید است، درمیانه ی آتش خون و کینه ها. تا شاید راهی باز شود به گذشته. به روزگاری که اوضاع سوریه و یمن و عراق اینگونه نبود. ای کاش می شد دوباره ایران و منطقه را به سال 84 برگرداند. خدا کند «برجام» بتواند. با دعای خیر مردم. انشاء الله. صدای صلوات رزمندگان، مرا از نوشتن بر می گرداند به دیدار آقای هاشمی. استقبال گرمی می کنند از فرمانده، یاران دفاع مقدس. شعارها و صلواتها که تمام می شود، نوبت حرفها می رسد. منم آرام آرام آغاز می کنم، ثبت روایت حاشیه گونه دیدار را. بسم الله و بالله. حرف میهمانان که شروع می شود، درد دلها عیان می شود. حرفهای زیادی می زنند. خاطره ها می گویند و گلایه ها فریاد می زنند. خاطراتشان لبالب از رشادتهای آن روزهاست و گلایه هایشان آکنده از ریاکاریهای این روزها. می گویند شهدا نمی بخشند توهین به هاشمی را. چون امامشان نمی بخشد. می گویند شهدا اهل تحکّم نبودند. ولی امروز میراث برها از مردم طلبکارند!. می گویند رفقای شهیدشان راضی به بردن نامشان هم نبودند. امّا امروز عده ای نان از نام آنها می خورند. می گویند عده ای زمان دفاع مقدس به تشییع هیچ شهیدی نمی آمدند. ولی امروز مدعی صف اول تشییع شهدا شده اند. می گویند دلتنگ مظلومیت امامند. آنهم در روزگاری که هدایتگر انقلابی ها، شده کسی که اصلاً امام را قبول نداشت!. جالب است که یکی از میهمانان به تلخی می گوید، از امام که مصاحبه می خواستند، به شما ارجاع می دادند و می گفتند سیاستمدار«ما»، هاشمی است. ولی حالا همه شده اند مدعی سیاستمداری،«سیاستمدار» امام. می گویند و می گویند و می گویند. تا دلی سبک کنند. حتی به قیمت سنگینی قلب هاشمی. خدا می داند چه زخم ها بر این قلب نمی رود. از این همه «درد دلهای» یاران سینه سوخته انقلاب. نوبت سخن که به آقای هاشمی می رسد، حرف اولش، تایید تمام گلایه هاست. با این تعبیر که حق شماهاست که حرف دفاع مقدس را بزنید. ولی می داند که نمی گذارند. همانها که بعد از امام صدایشان بلندتر شد. آنقدر بلند که صدای دفاع مقدس را هم تغییر دادند. صدای جذاب بچه های جنگ رو. هاشمی اما در ادامه می گوید مبادا دلسرد شوید. پای کار باشید. مگر یادتان رفته، روزگار بعد از پیامبر(ص) را. که چه بلاها سر امام عزیز نیاوردند. باید ایستاد وگرنه خوارج و متحجران، نظام را هم با خود غرق می کنند!. حرف بعدی آقای هاشمی حرف شیعه واقعی است. شیعه امام علی(ع). شیعه ای که نه رجز مبارزطلبی می خواند و نه حکومت را حق خود می داند. شیعه واقعی حاضر است سکوت کند و خانه نشین شود تا امت اسلام نابود نشود. تا اسلام عزیز بر باد نرود. هاشمی از شیعه واقعی می گوید. از شیعه ای که هیچ چیزی را به زور نمی خواهد. نه بهشت و نه حکومت را. درسی که تکرارش، به روشنی و شفافیت در این روزها، سخت کیمیاست. که اگر بود روزگار جهان اسلام این چنین گریه آور نبود. هاشمی از شیعه واقعی می گوید. همان شیعه ای که غدیرش وحدت آورست نه تفرقه آفرین. همان شیعه ای که خوب می داند علی(ع) از برای مصلحت مردم و اسلام حتی از همکاری با عمر و عثمان هم دریغ نکرد. مرام و مسلکی پیامبرگونه که این روزها سخت نایاب است!. روایت بعدی آقای هاشمی، روایت پذیرش قطعنامه 598 است. جالب است در سالروز آغاز دفاع مقدس از پایانش می گوید. برای آنکه خوب می داند چه راز بزرگی داشت پایان دفاع مقدس. هاشمی سال 68 هم همین حرفها را می زد. از اینکه امام خوب می دانست باید قبل از رحلتش، جنگ را تمام کند. از برای مصلحت انقلاب و مردم. چون بعد از امام ادامه جنگ سخت دشوار بود و پایان دادنش،بسی دشوارتر. چه بسا هم غیر ممکن. هاشمی ناگفته های بسیاری دارد. از بزرگی آن رهبر یگانه که آبرویش را در پایان جنگ به کار گرفت تا خون شهدای آغاز دفاع ،برباد نرود. روی سخن بعدی آقای هاشمی هم با جبهه رفته هاست هم با جبهه ندیده ها. از برادری جبهه رفته ها می گوید و از اینکه چگونه با وحدت به پیروزی رسیدند. از تفرقه افکنی جبهه ندیده ها هم به گلایه می گوید. با تعبیر «بوی باروت هم به مشامشان نرسیده». تا بدانند که چه خیانت بزرگی است. دو شقه کردن نظام با طلبکاری از مردم! هاشمی البته خاطرات شیرینی هم می گوید. هم از سفرش به عراق. هم از قاضی محاکمه کننده صدام. بهترین خاطره سفرش، سان دیدنش از ارتش عراق بود. در مقام فرمانده جنگ به عنوان سند تمام عیار پیروزی رزمندگان و امام. از هدیه قاضی محاکمه کننده صدام هم می گوید که قلم حکم اعدامش را به هاشمی داد تا در تاریخ ثبت شود. فرمانده مسلمانی در لباس روحانیت، که هم از ارتش متخاصم، سان دید و هم قلم امضاء کننده حکم اعدام متجاوزگر را هدیه گرفت!. هاشمی از پیروزی، قطعنامه 598 نقبی هم به برجام می زند و توافق هسته ای. از شیرینی جام زهر امام می گوید و از فرجام خوشایند برجام. هاشمی قطعنامه 598 و برجام را هم جنس می داند.چه با جام زهر، چه بی جام زهر. اصل ماجرا در تعابیر نیست، در نتیجه است. نتیجه اش هم کاملاً هویداست. اگر قطعنامه 598، آینده کشور را رقم زد. برجام هم آینده نظام را رقم خواهد زد. وقتی هاشمی می گوید انقلاب در سال 92 به مسیر خود برگشت. آنهم با رأی خاموش مردم و توافق هسته ای. تعبیر کوچکی نمی گوید. چرا که خوب می داند چگونه رشته خیلی ها را برای آینده نظام پنبه کرده است!. روایت مصلحت همچنان باقی است...
جمعه ، ۱۰مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 24]