تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):سلام را رواج ده تا خير و بركت خانه ‏ات زياد شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816465276




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

تاریخ تکرار می شود


واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: گفتم: واقعا صدهزار نفر بودند؟ گفت: آری، شاید هم بیشتر !  گفتم: همه را زیر آفتاب سوزان نگه داشت؟ گفت: آری، همه را. منتظر شد تا آنان که عقب بودند برسند؛ حتی به جلویی ها نیز گفت که برگردند. گفتم: حالا آن همه معطلی، آن هم در آن هوای گرم چه لزومی داشت ؟ گفت: به خاطر آن که همه حضور داشته باشند و حجت بر همگان تمام شود.  گفتم: حالا چرا برکه غدیر را انتخاب کرد؟ گفت: برای این که بعضی ها « آب بیداری » به سر و روی خود بزنند و از خواب غفلت بیدار شوند. گفتم: خوب، بعد... . گفت: جهاز شترها را روی هم گذاشتند ؛ منبری درست شد و آن دو بر بلندای منبر جای گرفتند. گفتم: چرا؟ گفت: خدا به فرشته وحی گفته بود که به او بگوید: « یا ایها الرسول، بلغ ما انزل الیک من ربک، فان لم تفعل فما بلغت رسالته»؛ ای پیامبر، آنچه را که بر تو نازل شده، ابلاغ کن. اگر چنین نکنی، رسالت خدا را ابلاغ نکرده ای! گفتم: مگر چه مطلب مهمی می خواست بگوید؟ گفت: او فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه»؛ هر که را باشم منش مولا و دوست ابن عمّ من، علی, مولای اوست گفتم: این مطلب را که بارها در جاهای مختلف به همگان گوشزد کرده بود! گفت: آن روز با اعلام ولایت او ، خداوند دین اسلام را کامل کرد؛ اکملت لکم دینکم. گفتم: آن همه جمعیت چطور صدایش را شنیدند؟ گفت: چندین نفر که صدای رساتری داشتند، جملات حضرت را برای آنان که عقب تر بودند، تکرار می کردند. گفتم: پس با این حساب همه شنیدند. نه؟ گفت: آری. هیچ کس نبود که نشنیده باشد. گفتم: لابد خیلی ها غبطه خوردند. گفت: هلهله و غریو شادی مردم ، گوش آسمان را کر کرده بود و همه خوشحال بودند. حتی برخی نیز از لا به لای جمعیت خود را به علی(ع) رساندند و به او «بخ بخ یا علی» گفتند. گفتم: راستی کسی اعتراضی نکرد؟ معمولا هر عزل و نصبی اعتراضاتی را به دنبال دارد. گفت: اتفاقا همان کسانی که تبریک می گفتند، حسادت هم می کردند. طبیعی است که دوست داشتند رسول گرامی اسلام به جای او، آنان را تایید می کرد و دست آن ها را به نشانه «ولایت » و « رهبری» امت اسلام بالا می برد. گفتم: راستی، مگر همه آن صحنه را ندیدند؟  گفت: بلندای آن جایگاه ، بر هیچ کسی پوشیده نبود. مگر کسی که کور دل باشد! گفتم: یک پرسش ذهن مرا مشغول کرده؛ مگر آن سال، سال آخر عمر پیامبر نبود؟ گفت: چرا . گفتم: مگر هنگام رحلت پیامبر، از ماجرای غدیر چقدر گذشته بود؟ گفت: کمتر از سه ماه ! گفتم: پس چرا آن همه تاکید و سفارش پیامبر رافراموش کردند؟ آن هم در این مدت کوتاه! گفت: مسئله همین جاست. آن هایی که خود را از یاوران پیامبر و اسلام می انگاشتند، همین که پای پست و مقام و جانشینی و ... به میان آمد، نتوانستند «حقیقت» را ببینند؛ حتی کار به جایی رسید که بر روی علی(ع) شمشیر هم کشیدند و او را دست بسته به مسجد بردند تا برای جانشینی کس دیگری ، از او بیعت بگیرند!!! گفتم: آن ها برای خاطر «حب ریاست» ، غدیر را نادیده گرفتند. بقیه مردم مگر شاهد نبودند؟ گفت: وقتی سفره ای پهن شود، هر کسی می خواهد سهم بیشتری برای خود بردارد . به خاطر همین، دست از علی کشیدند و از پی دنیا رفتند؛ و به جز چند نفر انگشت شمار ، همه دچار « فراموشی مصلحتی» شدند. گروهی نیز از کتک و ترور ترسیدند و کنار کشیدند. گفتم: عجب «انسان نما» هایی پیدا می شدند! برای پست و مقام دو سه روزۀ دنیا، چشم خود را به روی «خورشید » بستند و « روز» را انکار کردند... ! گفت: چرا می گویی پیدا می شدند؟ گفتم: پس چه بگویم؟  گفت: بگو «پیدا می شوند» ! گفتم: هنوز هم؟ گفت: آری، هنوز هم! مگر نشنیده ای که تاریخ تکرار می شود؟ گفتم: چرا، شنیده ام. ولی چگونه؟ گفت: اگر چشم هایت را خوب باز کنی، خواهی دید که برای به دست آوردن یا حفظ یک میز و صندلی، یک مسئولیت، یک سفر خارج، یک ماشین و یا چیزهای بی ارزش دنیوی، امام زمانشان را نادیده می گیرند و حقیقت را زیر پا می گذارند... . گفتم: آری! درست می گویی ، اکنون مظلومیت علی (ع) را حس می کنم و گویی می فهمم که چه دردمندانه سکوت کرد... و چرا درد دل های خود را فقط با چاه گفت!!! ...


پنجشنبه ، ۹مهر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.ostanha.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 11]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن