محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829912426
نگاهی به رسوم زیبای ازدواج در آذربایجان غربی
واضح آرشیو وب فارسی:دانا: شهریور و مهرماه در مناطق آذربایجان از گذشته های دور مصادف بوده با اتمام کار برداشت محصول و آغاز جشنهای عروسی، متأسفانه امروزه با هجوم فرهنگهای بیگانه غربی، سایه ای سنگین بر رسوم ساده و به دور از تشریفات ازدواج افتاده است.به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از اروم نیوز ، می روم سراغ مادربزرگ... خاطره ها دارد از آن زمان ها که عروس شده بود و او را به خانه بخت آورده بودند. گمان می کردم برای اولین بار پدربزرگم را -که او را آقابابا صدا می کردیم- را سر چشمه روستایشان دیده باشد! وقتی می خواهد از خاطرات خودش بگوید، گونه های سفیدش کمی صورتی تر می شود! می گوید: آن روزها رسم و رسوم ازدواج این شکلی نبود! من فقط یک بار پدربزرگ مرحوم ات را دیده بودم و آن هم وقتی بود که داشتم مرغ ها را به سمت لانه شان می بردم! 16 سال داشتم که مادر مرحوم اش برای خواستگاری من پیش مادر مرحوم ام آمد و حرف های اولیه را زدند و بعد هم بزرگترهای دیگر. مادر بزرگ به گل های فرش دستباف قدیمی اتاق خیره می شود و بعد از گشتی که در دنیای مردگان زده است، شروع می کند به فاتحه خوانی. بعد هم می گوید: فکر نکن ما مثل جوان های امروز بودیم! روز عقد و مهریه را هم بزرگترها تعیین کردند و بعد مادر شوهرم برای من یک سینی مسی بزک شده پر از لباس و یک انگشتری با نگین قرمز آورد! آن روزها در روستای ما کسی از این انگشتری ها نداشت. ما به مادرشوهرمان «قینانا» (قئین آنا) و به پدرشوهرمان «قیناتا» (قئین آتا) می گفتیم؛ به برادر شوهرمان «قئین» و به خواهر شوهرمان هم «بالدیز».البته من این سه تای آخری را نداشتم و پدربزرگ ات در زمان نوزادی پدرش را از دست داده بود. صبر می کنم ننه از خاطره گویی تمام شود و برود سر اصل مطلب. می گوید: خیلی ساده بود مراسم ما نسبت به امروزی ها؛ اما در همه دهات اطراف سر و صدا راه انداخته بود. همه حرف و حدیث مردم درباره عروسی سکینه و غیبعلی بود! اول اش که مراسم عقد بود و بعد از یک ماه هم عروسی مان را برگزار کردند. بعد از عقد بود که با شرم بالاخره توانستم در صورت پدربزرگ ات نگاه کنم! عروسی ما چهار شبانه روز بود. یک روز شیرینی آوردند. به این مراسم همان «شیرینی» می گویند که در آن طبق های مسی که به آن «خؤن» هم می گوییم، با پارچه های گلدوزی شده پوشیده می شدند و داخل آن هدایایی برای عروس و خانواده اش می چیدند. بزم زنانه ای ترتیب می دادند، عروس را به سادگی می آراستند و در آن زن ها با کف و دایره زدن شادی به پا می کردند. یکی از زنان که صدای بلندتری داشت، بالای سر کادوها می ایستاد و آنها را یکی یکی به دست گرفته، به جمع حاضر نشان می داد و می گفت که هر کدام را چه کسی خریده؛ مثلاً اینطوری: «این آفتابه لگن را گلچهره خانم کادو داده، خدا قسمت دختر و پسرش کند!» و اگر کادوی مهمان کمی گرانتر و نسبت فامیلی اش با داماد نزدیک تر بود، او را با عزت و احترام بیشتری خطاب می کردند! شبانه روز بعد، نوبت حنابندان بود. دختر و پسر هر کدام در خانه خودشان حنابندان می گرفتند. حالا نوبت خانواده دختر بود که کادوهایشان را برای دامادشان بفرستند. هفت طبق بزرگ را به زیبایی می آراستند و گروهی از بزرگان خانواده عروس، راهی مراسم حنابندان داماد می شدند. مراسم تا ساعت 3 یا 4 صبح ادامه داشت. بعد از آن هم که مراسم عروس بردن ، که «توی گونو» نام داشت. در این روز عروس را از خانه پدری اش به خانه پدر شوهرش می بردند. مادربزرگ انگار حرف هایش تمام شده اما من اینطوری دوست ندارم! می خواهم از جزئیات هر کدام هم برایم بگوید. به طرف سماور مسی طلایی رنگ اش خم می شود و یک چایی کمرنگ در آن استکان های کمرباریک می ریزد برای خودش و یکی دیگر هم برای من و بعد آنها را درون نعلبکی می گذارد و به من تعارف می کند. ائلچیلیک وقتی برای دختری خواستگار یا همان ائلچی می آمد، دو مرحله باید طی می شد. در وهله اول مادر و خواهر داماد می آمدند و بعد هم بقیه بزرگترهایش. یک شعر معروف داشت خواستگاری که البته خیلی وقت است خوانده نمی شود. خانواده داماد چنین می خوانند: «آل آلمایا گلمیشیک، شال آلمایا گلمیشیک، بیر آلا گؤز اوغلانا، یار آلمایا گلمیشیک» (مضمون: برای یک پسر زیبارو، قصد انتخاب همسر و ازدواج داریم) وقتی خانواده عروس با وصلت موافقت باشند، در جواب خواستگاران می گویند: «آل آلماغین واختی وار/ شال آلماغین واختی وار/ اگلشین بیر چای ایچین/ آپارماغین واختی وار» (مضمون: هر کاری زمان خاص خود را لازم دارد، بنشینید و چایی بنوشید، بردن عروس هم به وقت و زمان خودش!) هابللی در میان عامه چنین رسم بود که اگر در این مرحله به خانواده داماد چای می دادند نشان تردید و یا مخالفت خانواده عروس و اگر شربت بیدمشک یا بادرنجبویه می دادند نشان موافقت آنان بود. بعد از گرفتن جواب مثبت اولیه، نوبت «هابللی» یا همان «بله بران» بود که بزرگترها درباره مهریه، جهیزیه و شیربها و تاریخ مراسم صحبت می کردند و به توافق می رسیدند. رسم بود بعد از اذان مغرب درباره مراسم صحبت می کردند و بعد از توافق، همگی نماز عشا را -به خاطر اعتقاد به خوش یمنی آن- در منزل عروس می خواندند و به خانه خود می رفتند تا روز مقرر شده برای بردن نشان فرا برسد. نشان کله قند نماد شیرینی و آینه نماد صداقت و روشنایی، همیشه در بردن هدیه از خانه داماد به خانه عروس مرسوم بود و البته حالا هم هست. خانم های خانواده داماد یک کله قند تزئین شده را در پارچه ای می پیچید و حلقه نامزدی یا همان نشان را به همراه سایر هدایا مثل پارچه، لباس و شیرینی به خانه عروس می برد. بعد هم قرار بردن عروس برای خرید لباس عقد و طلا را تعیین می کنند. مادر داماد، حلقه را به انگشت عروس اش می انداخت و در روز موعود، به همراه سایر بزرگترهای فامیل، عروس و داماد را برای خرید عقد به بازار می بردند. کبین کسمه نام کابین یا کبین را به عقدکنان نسبت می دهند چون روزی است که مهر زن بر عهده مرد می افتد. در این روز، سفره عقد را که در آن نمادهای خیر و برکت حتما وجود داشت، در خانه دختر پهن می شد. بعد از اینکه همه مهمانان جمع می شدند، روحانی محل می آمد و خطبه عقد را می خواند. عقدنامه را روی صفحه آخر قرآن ثبت می کرد و می رفت. بعد کله قند اهدایی خانواده داماد را می آوردند و یکی از مردان جوان آن را می شکست. مردان دیگر به سمت کله ی قند هجوم می بردند و سعی داشتند آن را به چنگ آورند! بعد آن را به مادر عروس تحویل می دادند و از او هدیه که معمولا یک پیراهن یا پارچه آن بود، می گرفتند. مادر عروس هم با کله قند شربت درست می کرد و به عروس و داماد می داد. بعد از پایان مراسم، خانواده عروس به خانواده هر دو طرف شام عروسی می دهند. ایاق آشما این مراسم که همان پاگشا است، در برخی خانواده ها بعد از عقد و در برخی دیگر بعد از عروسی انجام می شد. برپایی یک مهمانی برای عروس و داماد و خانواده های آنها که به اصطلاح پای دو خانواده در خانه هم باز شود و رفت و آمد داشته باشند. معمولاً این مراسم به صرف شام و ناهار است و به عروس و داماد هدایایی داده می شد. یاسلاما قدیم ترها به مردگان احترام زیادی قایل بودند. وقتی قرار بود در خانه ای عروسی برپا شود، بزرگترهای فامیل به خانه خانه صاحب عزا می رفتند و برای آنها لباس هایی می بردند تا آنها را از عزا بیرون بیاورند و البته در ضمن آن برای برپایی مراسم عروسی خودشان اجازه بگیرند. این را هم بگویم که اگر چهلم تازه درگذشته تمام نشده بود، هرگز این کارها انجام نمی شد و مراسم به تعویق می افتاد. به لباسی که برای بیرون آوردن لباس عزا و جایگزین کردن لباس جدید به خانه معزا می بردند، یاسلاما می گفتند. حنابندان در خانه داماد بدون اغراق باید بگویم که همه آرزوی حضور در حنابندان داماد را داشتند آن روزها... چون خیلی باشکوه تر از حنابندان عروس بود! این مراسم یک «بَی» (بیگ) و یک «امر بَی» (تحت امر بیگ) داشت. یک یا چند نفر هم عاشیق به این مراسم می آوردند که وظیفه نوازندگی داشتند. بَی مسئول برپایی منظم عروسی بود و ابتدا از داماد و پدرش دعوت می کرد که به میان مراسم بیایند. بعد به پدر داماد دستور می داد که پاچه های شلوارش و آستین های کت یا پیراهنش را به سمت بالا تا بزند. این نشان از آمادگی او برای دامادی پسرش داشت. بعد از آن مراسم شروع می شد و جوانان به دستور بَی یکی یکی به میان آمده و با حرکات موزون که عمدتاً یاللی بود، شادی می کردند. برای خوش یمنی، روی سر آنها شاباش می ریختند و دو نفر هم مسئول جمع آوری شاباش ها بود. همه شاباش ها هدیه به داماد بود. قبل از آنکه خؤن ها را بیاوردند، برای داماد ساقدوش و سؤلدوش انتخاب می شود. خؤن ها که از خانه عروس آمده اند، مقابل داماد و ساقدوش و سؤلدوش قرار می گرفت و بَی شروع به خواندن اشعاری در مدح فامیل و داماد می کرد و هر یک از فامیل که شعر در مدح اوست، روی سر داماد شاباش می ریخت. بعد، از شیرینی های روی خؤن برای پذیرایی از مهمانان استفاده می شد. مراسم با صرف شام به پایان می رسید. حمام دامادی صبح زود، قبل از اینکه سپیده بزند، ساقدوش و سؤلدوش؛ داماد را به حمام دامادی می بردند و در راه برگشت برای اعضای خانه صبحانه می خریدند. در خانه، اهل منزل با سورنا و دهل و طبل در انتظار داماد بودند. جشن مبسوطی در استقبال از داماد صورت می گرفت و بعد از ظهر، نوبت به مراسم عروسی می رسید. توی خانواده عروس در خانه خودشان منتظر خانواده داماد بودند که برای بردن عروس بیایند. عروس را با ساز و آواز به خانه بخت می بردند. قبل از اینکه عروس از خانه پدری اش خارج شود، برادر داماد یا یکی از بستگان درجه اول او نوار یا شال قرمزی را هفت بار از سر عروس رد می کرد و بار هفتم به کمر او می بست. هنگام بستن کمر دعا می کرد که او فرزندان زیادی داشته باشد و دختر او را برای پسرش نشان می کند! مادر عروس به او هدیه ای می دهد. سپس مرغی را که به پایش روبان قرمز رنگی بسته شده را به خواهر داماد و بالش های کوچک رنگی را به بستگان داماد می دهد تا در راه با آنها شادی و هلهله کنند. خانه داماد مادر داماد شربت آماده کرده و در انتظار پسر و عروس اش است. یکی از اعضای خانواده داماد، مژدگانی به او می برد که عروس ات را می آورند و از او هدیه می گیرد. عروس دم در می ایستد. مهمان های تازه از راه رسیده، دم در با شربت پذیرایی می شوند. در این فاصله، داماد به پشت بام رفته و سیب سرخی را گاز می زند و به سمت پسران جوان پرتاب می کند. این سیب خوش یمن است و هر کس آن را بگیرد، داماد بعدی خواهد بود! بعد روی سر حاضران نقل و سکه می پاشد. سراغ عروس اش می رود و او را وارد خانه می کند. گاو و یا گوسفندی را در مقابل آنها قربانی می کنند و از خون آن زیر کفش عروس و داماد می مالند. سر راه عروس، یک تخم مرغ، یک نعلبکی، یک بسته چوب نازک تاک و یک سماور مسی گذاشته اند. عروس با پاشنه کفش اش همه اینها را می شکند که نشان خوش یمنی است. هنگام ورود به خانه هم، هر یک از عروس و داماد سعی می کنند پای خود را روی پای آن یکی بگذارند که البته بیشتر یک شوخی است برای اینکه حق شان بیشتر به کرسی بنشیند. پاتختی خانواده عروس با سپردن او به خانواده داماد به منزل برمی گردند. فردای روز عروسی نیز، صبح زود مادر عروس صبحانه مخصوص برای دختر و دامادش آماده می کند و به منزل داماد می فرستد. بعد از ظهر همان روز مراسمی با عنوان پاتختی در منزل داماد برگزار می شود. در این مراسم معمولاً بزرگترها حضور دارند. این مراسم، پایان مراسم عروسی و آغاز زندگی مشترک عروس و داماد و همجواری دو خانواده با هم است. شب بعدی هم عروس و داماد به خانه عروس می روند و به این مهمانی «گیزلین گئجه» گفته می شود. ننه دیگر خسته شده، آهی می کشد و با حسرت به دور می نگرد.می گوید: مرا با یک اسب ابلق که به گردنش حلقه گل انداخته بودند، به خانه پدربزرگ ات آوردند. یادش به خیر. راوی: سکینه اسدی- 79 ساله
پنجشنبه ، ۹مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دانا]
[مشاهده در: www.dana.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 25]
صفحات پیشنهادی
کاهش چهار درصدی مرگ ومیر ناشی از تصادفات رانندگی آذربایجان غربی
کاهش چهار درصدی مرگ ومیر ناشی از تصادفات رانندگی آذربایجان غربی مدیرکل پزشکی قانونی استان آذربایجان غربی از کاهش چهار درصدی مرگ ومیر ناشی از تصادفات رانندگی درپنج ماه اول سالجاری نسبت به مدت مشابه آن در سال گذشته خبر داد به گزارش خبرنگار گروه استانها باشگاه خبرنگاران جوان از ارومدیرکل هواشناسی آذربایجان غربی: سردشت بیشترین میزان بارندگی آذربایجانغربی را دارد
مدیرکل هواشناسی آذربایجان غربی سردشت بیشترین میزان بارندگی آذربایجانغربی را داردمدیرکل هواشناسی آذربایجان غربی گفت سردشت بیشترین میزان بارندگی آذربایجان غربی را دارد صادق ضیائیان امروز در گفتوگو با خبرنگار فارس در ارومیه از افزایش میزان بارش در سال زراعی جاری نسبت به مدت زمانرئیس اداره پیشبینی هواشناسی آذربایجان غربی: بارشها در آذربایجان غربی آغاز میشود
رئیس اداره پیشبینی هواشناسی آذربایجان غربی بارشها در آذربایجان غربی آغاز میشودرئیس اداره پیشبینی هواشناسی آذربایجان غربی از آغاز بارش و رگبار و رعد و برق در آذربایجان غربی از فردا خبر داد مهدی صابری امروز در گفتوگو با خبرنگار فارس در ارومیه از آغاز بارش و رگبار و رعد و برقدیدار فرماندهان نظامی و انتظامی آذربایجان غربی با خانواده شهدا
اکیپی متشکل از فرماندهان نظامی و انتظامی آذربایجان غربی از سپاه شهدا ناجا ارتش و مرزبانی به مناسبت گرامیداشت هفته دفاع مقدس و یاد و خاطره شهدا با خانواده پنج شهید این دوران در ارومیه دیدار کردند عکاس وحید حسین پورشنبه ۴مهر۱۳۹۴نظارت اکیپ های دامپزشکی آذربایجان غربی بر ذبح ۳۵۰۰ دام قربانی
کامیار داهیم روز شنبه در گفتگو با خبرنگار ایرنا افزود در جریان بازرسی های انجام شده در طول روز عید قربان اکیپ های دامپزشکی استان پنج لاشه به وزن ۸۰۵ کیلوگرم و یکهزار و ۷۰۱ قطعه آلایش خوراکی دامی شامل کبد کلیه و ریه که با اصول فنی و بهداشتی و شرعی مطابقت نداشتند ضبط کردند ویمسئول حوادث غیرمترقبه سازمان جهادکشاورزی آذربایجان غربی خبر داد خسارت 300 هزار هکتار از اراضی کشاورزی آذربایجا
مسئول حوادث غیرمترقبه سازمان جهادکشاورزی آذربایجان غربی خبر دادخسارت 300 هزار هکتار از اراضی کشاورزی آذربایجانغربی براثر بلایای طبیعیمسئول حوادث غیرمترقبه سازمان جهادکشاورزی آذربایجان غربی از خسارت 300 هزار هکتار از اراضی کشاورزی آذربایجانغربی براثر بلایای طبیعی طی سال جاری خبرادامه ناکامی های نمایندگان مهاباد در سوپرلیگ فوتبال آذربایجان غربی
به گزارش خبرآنلاین آذربایجان غربی هفته دهم سوپرلیگ فوتبال آذربایجان غربی با 5 بازی برگزار شد که طی آن تیم برق ارومیه صدرنشین با برد 2 بر یک برابر پرسپولیس حاجی خوش مهاباد همچنان با 26 امتیاز در صدر جدول باقی ماند در سایر بازی ها نتایج زیر بدست آمد شهرداری پیرانشهر 0 شهردارآذربایجان غربی سرزمین مجاهدت های خاموش
معاون امور راهبردی و اشراف فرماندهی معظم کل قوا رهبر معظم انقلاب آذربایجان غربی را سرزمین مجاهدت های خاموش عنوان کرده اند تابناک آذربایجان غربی معاون امور راهبردی و اشراف فرماندهی معظم کل قوا در همایش جمعی از رزمندگان ارومیه در محل مصلی امام خمینی ره ارومیه بیان کرد امروز رزمنسوگ جامعه ادبی، پزشکی و علمی آذربایجان غربی در فراق غمبار دکتر داوود ملکی
اینک که دکتر ملکی از میان ما رفته است و جامعه ادبی و پزشکی و فرهنگی استان را سوگوار نموده است فقدان چنین شخصیت ارزشمندی هر روز بیشتر از دیروز بر جامعه ما سنگینی خواهد نمود مردم آذربایجان اورمیه و بخصوص سولدوز و جامعه پزشکی ادبی و علمی استان یکی از ستاره های پرفروغ خود را غمگکشف یک هزار و 340 کیلوگرم مواد مخدر در آذربایجان غربی
کشف یک هزار و 340 کیلوگرم مواد مخدر در آذربایجان غربی ارومیه - ایرنا - فرمانده انتظامی آذربایجان غربی گفت یک هزار و 340 کیلوگرم انواع مواد مخدر در شش ماهه اول امسال در این استان کشف شده است سردار ناصر اصلانی روز سه شنبه در گفت و گو با خبرنگاران افزود از این میزان 180 کیلوگرم-
گوناگون
پربازدیدترینها