واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: mahtabi30th September 2008, 10:37 AMدو اتاق تو در تو محل امن و آسایشی به نام خانه را میسازد؛ برای خانوادهای كه چهار عضو دارد، محلی كه نه امن است و نه در آن آسایش یافت میشود؛ پس چرا نام خانه برخود نهاده؟ سقفهای خانه را چه میكنی، امنیت فیزیكی ساختمان چه میشود، ما را چه شده است كه كوخهایمان در كنار كاخها، كوچك و كوچكتر میشوند؟! حال چرا آسایش وجود ندارد؟ اما تو نمیدانی و من به تو میگویم، اگر پدر باشی یا مادر، فرزند برایت عزیز است؛ به طوری كه برای آسایش او هر كاری كه بتوانی میكنی و اگر فرزندت بیمار باشد، دیگر تمام زندگیات را تعطیل میكنی تا فرزندت بهبود یابد، اما اگر فرزندت بیماری لاعلاجی داشته باشد چه میكنی؟ برای مداوای او هر كاری میكنی، حال میدانی چرا آسایشی در این خانه وجود ندارد؟! من به تو میگویم؛ فرزند اول خانواده دختری سالم است كه پا به گیتی میگذارد و خانواده شاهد و شاكراست، فرزند دوم پسری كه تمام نتایج سونوگرافی سلامت او را تایید میكند و به دنیا میآید، ولی بیماری او بیماری مادرزادی به نام «مننگوسفال» است كه دستگاهی وجود ندارد كه آن را نشان دهد؛ بیماری كه نخاع را درگیر میكند و فرد مبتلا، معلولیت شدید جسمی وحركتی پیدا میكند. اگر مادر باشی درك میكنی حال مادری كه پسر خود را مهدی نام نهاد و در هشت روزگی او را به دست جراح سپرد به امید بهبودی. به امید این كه شاید این اولین و آخرین عمل فرزندش باشد؛ چقدر سخت است، اگر بیمار باشی میدانی كه هرگاه كارت به بیمارستان و جراحی میكشد باید كیسهای پول داشته باشی، مهدی عمل میشود، ولی این عمل او سرآغاز عملهای جراحی بیشتر میشود، پدر خانواده كه درآمدش كفایت خرج بیمارستان را نمیدهد، دست یاری به سوی خویشان دراز میكند به امید حمایت، جوابی نمیشنود، چگونه میتواند رنج و درد پسر دوسالهاش را تاب بیاورد. برای تامین خرج عمل، كلیهاش را میفروشد، كار كردن با یك كلیه را شروع میكند، خرج عملهای بعدی و فروش خانه سرآغازی میشود برای شروع اجارهنشینی و ... گویی این خانواده باید محبت را نیز گدایی كنند؛ زیرا خانوادههایشان نیز آغوش مهربانیشان را بر این خانواده بستهاند، آنها را طرد میكنند، گویا فروش كلیه و بدبختی و بیپولی یك بیماری مسری برای این خانواده است كه مهر خود را از آنها دریغ میكند، انسانیت را چه میشود؟ مهدی را برای عمل باید به تبریز ببرند، فائزه(فرزند نخست) چه میشود؟ خانه پدر بزرگ تنها راهحل است، ولی چرا باید فائزه مدام راه خانه خود را در پیش گیرد تا پدر بزرگ مطمئن شود كه هنوز پدرش برنگشته است. یعنی نگهداری از نوه این قدر سخت است؟ هزینههای زیاد این بچه مریض، بهانهای مانند بیپولی به دست فامیل میدهد تا خانوادهای را كه برای مداوا به خانه آنها رفته است، روانه كوچه كنند! انسانیت را چه شده است؟ فاطمه، مادر مهدی برای دریافت كمك به كمیته امداد میرود، ولی گویا جوانی او و همسرش محمد، بهانهای است كه دست رد بر سینهشان زده شود. هر چه اسباب و اثاثیه منزل داشتهاند میفروشند. برای تامین خرج درمان مهدی با شدت معلولیت 96 درصد، خانواده وی به كانون عدالت و مهرورزی نامه مینویسند، اما جوابی نمیگیرند گویا در ترافیك نامهها، نوبت به نامه آنها نرسیده است. محمد، به صورت حضوری به امید دریافت مساعدت مراجعه میكند و جواب نامه، آدرس بهزیستی است. فاطمه و محمد با پرونده پزشكی و جواب نامههای نوشته شده به مقصد مهرورزی، روانه بهزیستی میشوند، ولی جواب آنها خالی از مهر و عدالت است. مادر التماس میكند، ولی جوابی كه میشنود: «اگر مزاحمت ایجاد كنید پلیس 110 را خبر میكنیم» است، تمام امیدها ناامید میشود. محمد كارش را از دست میدهد و به باربری روی میآورد، كار سخت باعث میشود كه كلیهاش خونریزی كند، ولی پدر باید كوه قدرت باشد تا خانواده را نگه دارد. باز بیپولی و فقر چهره زشتش را نشان میدهد، دوباره خانه فامیل؛ از این خانه به خانه دیگر میروند تا پول پیش منزل را جور كنند و در تیمورآباد خانه ارزان گیر میآید و دوباره كمیته امداد و جواب رد و شك كردن به این خانواده و باز خونریزی كلیه و بیكاری پدر و انتظار برای به دست آوردن پول، تا خرج عمل جراحی فرزند خردسال تامین شود. پدر تصمیم میگیرد قرنیه چشم خود را بفروشد تا دیگر رنج بدبختی پسرش را نبیند؛ تا به ناچیزترین قیمت، چوب حراج بر اعضای بدن خود بزند؛ چون كسی حاضر نیست به این خانواده وام بدهد و این بار فاطمه نمیگذارد، دست به دامن ما آدمها(!) میشود و دیگر ادامه این قصه تلخ با من و توست. محمد میگوید: حاضرم بردگی كنم و تمام اعضای بدنم را بفروشم تا مهدی خوب شود؛ و باز این سوال آیا مهرورزی، شعاری زییا است كه تنها برای زینت از آن استفاده میكنیم؟! اگر جوابی داریم، بدهیم.... به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) از همدان، مهدی كوچولو در حال حاضر 6 ساله است و تاكنون 3 بار مورد عمل جراحی لگن، مچ پا و كمر قرار گرفته است و به یك مورد عمل جراحی لگن دیگر نیاز دارد كه هزینه آن 6 میلیون تومان برآورد شده است و در صورت انجام این عمل جراحی، نیاز به استفاده از پلاتین است كه برای درآوردن آن نیز به عمل جراحی دیگری نیاز است. همچنین مبتلایان به بیماری «مننگوسفال» از ناحیه سر نیز دچار عارضه میشوند كه این بچه معصوم از این عارضه نیز رنج میبرد. کاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند با تشكر فريبا سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 361]