واضح آرشیو وب فارسی:صدای ایران: آید ین سیارسریع، دست دادن اتفاقی محمدجواد ظریف و اوباما در حاشیه هفتادمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل را دست مایه مطلبی طنز قرار داد. به گزارش صدای ایران، سیارسریع در «قانون» نوشت: «محمد جواد ظریف د ر یکی از راهروهای سازمان ملل مشغول قد م زد ن است که ناگهان می بیند باراک اوباما هم د ر همان مسیر از د ور می آید . استرس تمام وجود ش را می گیرد . تصمیم می گیرد جایی برای پنهان شد ن پید ا کند . د ستگیره د ر یکی از اتاق های راهرو را که رویش نوشته WC می چرخاند ولی د ر قفل است. بوی غریبی می آید و صد ایی از د اخل می گوید : اهممم ... ظریف با خواهش و تمنا می گوید : مِستِر زود تموم کن کار د اریم. شخص نشسته د ر اتاق چیزهایی می گوید و د ر آخر تاکید می کند که: آب قطع است. حرفش د وپهلو به نظر می آید ولی ظریف وقتی برای کشف سخنان رمزی یک مقام سعود ی د ر وضعیت اضطرار را ند ارد . وزیر خارجه کشور که قطرات عرق بر پیشانی اش نشسته با استرس د ر بعد ی را امتحان می کند ، د ر به راحتی باز می شود . تصویر را می بیند و می گوید «یا جد مونیکا لوینسکی» و سریع د ر را می بند د . د یگر د ری د ر مسیر باقی نماند ه است. کانال کولر را امتحان می کند ، آن هم محکم سر جایش چسبید ه است و باز نمی شود . از فکر برخورد با اوباما و عواقبش تپش قلب گرفته است. د ائم کیهان، کوچک زاد ه، کریمی قد وسی و چیزهای د یگر توی سرش می چرخند . «آیا وقت آن نرسید ه است...»، «تا کی مماشات با خیانتکاران؟»، «بیرون آمد ن د ست آمریکایی از آستین انگلیسی» و ... اوباما د اشت نزد یک و نزد یک تر می شد . رسید به فاصله پنج متری. د یگر چاره ای نبود . ظریف خود ش را از روبه رو چسباند به د یوار و طوری که صورتش د ید ه نشود مماس با د یوار آهسته با قد م های نرم حرکت کرد . د اشت به سلامت از کنار اوباما و کری رد می شد که این جان کری از خد ا بی خبر که الان با این سن و سال قاعد تا باید پیرچشمی د اشته باشد از پشت ظریف را شناخت و سریع گفت: Hey ! Mr javad ... ظریف آخرین تلاش هایش را هم کرد و همانطور که رویش به د یوار بود گفت: ?I am a artificial flower Who is javad (جواد د یگه کیه؟ من گل مصنوعی ام) ولی این حربه هم افاقه نکرد و ظریف بالاخره مجبور شد برگرد د . با اینکه تحت فشار بود خود ش را عاد ی نشان د اد و گفت: اِ ! شمایین؟ ببخشید ا، من گاهی فکر می کنم گلم. ناگهان اوباما د ستان بلند و کشید ه اش را به سمت ظریف د راز کرد . وزیر خارجه خود ش را عقب کشید و با وحشت گفت: این چیه د یگه؟ میخوای چیکار کنی؟ اوباما: چی میخواد باشه؟ د سته د یگه. میخوام د ست بد م. ظریف غرق د ر افکار مختلف شد . حالات مختلف را د ر ذهنش مرور کرد . یک حالت این بود که د ست می د اد و لبخند می زد . حالت د وم این بود که یکی از فنون رزمی را روی اوباما پیاد ه می کرد و بعد از یک مرگ بر آمریکا به راهش اد امه می د اد . هر د و حالت به صلاح نبود . کمی فکر کرد و راه میانه را برگزید . گفت: د ست مید م ولی فشار مید م! اوباما و ظریف با هم د ست د اد ند . همه منتظر بود ند موسیقی متن به اوج خود ش برسد ، آسمان رعد و برقی بزند یا حد اقل زمین یه کم د هن باز کند ولی هیچ کد ام از این تحولات روی ند اد . بعد از چند ثانیه کری به عراقچی گفت: چرا هیچی نشد ؟ عراقچی گفت: فکر نکنم قراره چیزی بشه. کری گفت: راست میگی. یه د ست د اد نه د یگه. چی میخواد بشه؟ عراقچی گفت: چیزی نمیشه ولی اینقد ر انگولکش می کنن تا یه چیزی ازش د رآد . عراقچی این را گفت و یک خود کار سمت کری پرت کرد ، بعد از آن د و هیأت از هم خد احافظی کرد ند و به راه خود اد امه د اد ند .»
چهارشنبه ، ۸مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: صدای ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 9]