واضح آرشیو وب فارسی:دولت بهار: دولت بهار: برخی شبه روشنفکران با ورود به عرصه داستان های غیر واقعی و منزجر کننده از جنگ به جای پرداختن به اصل ماجرا عقده های جناحی خود را گشاده اند و شگفت تر اینکه ما لقب ادبیات ضد جنگ را هم به آنها می دهیم.مشرق: می خواهم سخن را با بخشی از یک نوشته آغاز کنم. شهید آوینی در مقاله «رمان و انقلاب اسلامی» می نویسد: «رسانه های همگانی، از روزنامه ها گرفته تا رادیو و تلویزیون، در همه جای دنیا و حتی ایران، «فرهنگ» را مبدل به «ضد فرهنگ» می کنند. رسانه های همگانی ماهیتاً چنین اند. آن ها «کلمات» را به «اشیا» تبدیل می کنند تا آن ها را به حیطة معادله ها و محاسبه های مربوط به تولید و مصرف و عرضه و تقاضا بکشانند. در رسانه های همگانی، «فرهنگ» نوعی «کالا» است که مطلوب ذائقة مصرف کنندگان تولید می شود.» نویسندگان، پژوهشگران و در کل آنها که دستی در نوشتن دارند به خوبی می دانند کلمات تا چه حد می توانند سازنده یا مخرب باشند به همین دلیل بر خلاف اهل رسانه در استفاده از کلمات وسواس ویژه ای به خرج می دهند. رسانه های امروز به خصوص در زمینة ادبیات دفاع مقدس به گفتة شهید آوینی، کلمات را کالایی با قابلیت خرید و فروش می پندارند. فاجعه بارتر این که امروز رسانه ها فراتر از روزنامه، مجله و رادیو و تلویزیون رفته اند و خبرگزاری ها و شبکه های مجازی هم تیشه در دست وارد میدان شده اند. غرض این که ادبیاتی در جریان جنگ و بعد از آن شکل گرفت که هر کس به زعم خود نامی بر آن گذاشته و می گذارد و این نام گذاری ها به غلط در رسانه ها دست به دست می شود. ادبیات جنگ، ادبیات دفاع مقدس، ادبیات پایداری، ادبیات مقاومت، ادبیات جهاد و چندین و چند نام دیگر بخشی از این نام گذاری هاست. اما فراتر از این نام گذاری ها باید یک امر را بپذیریم، اینکه 8 سال جنگ تحمیلی، مولودی به نام ادبیات جنگ یا دفاع مقدس برای ما به ارمغان آورد. جنگ برای ادبیات یک نعمت بود، چراکه نوشتن از جنگ جذابیت های پنهان و پیدایی داشت که بسیاری را به سمت خود کشید. در این راه بسیاری از نویسندگان نوپا نوشتن از جنگ را در جبهه ها آموختند. افرادی مانند شهید کامبیز (یوسف) ملک کامران، شهید علیرضا شاهی، شهید جعفر حسن بیگلو، شهید عباس بروغنی (م-خوشدل)، شهید مهدی کمالی، شهید حبیب غنی پور و... این گونة ادبی در دوران جنگ تنها به روایت های واقعی یا حماسی ختم می شد که بیشتر از اینکه بخواهد اثری ماندگار باشد، می خواست اثری هیجان آفرین و شورانگیز باشد تا بتواند احساس ها را به غلیان درآورده و فردی به افراد حاضر در جبهه بیفزاید. در این راه شعر بیشترین نقش را ایفا می کرد. با خاموش شدن شعله های جنگ و فروکش کردن حماسه سازی شاعران، عرصه برای نویسندگان باز شد تا در همة زمینه ها ازجمله داستان، رمان، نمایشنامه، فیلم نامه، قطعات ادبی، مقالات تحلیلی، توصیفی، تمثیلی، انتقادی و غیره حرف های تازه ای برای گفتن به وجود بیاید اما اختلاف ها از همین جا آغاز شد. در همة کشورها جنگ برای نویسندگان مهم است، نه ازآن رو که آن را دوست دارند، بلکه به این علت که می توانند رفتارهای بشر را از طریق آن نقد کنند. اختلاف هایی که در نام گذاری ادبیات بعد از جنگ ایران و عراق برای نویسندگان و متولیان امور فرهنگی پیش آمد به این دلیل است که هر کس قرائتی از این پدیده ارائه کرده و می کند. اینکه ما هنوز بر سر نام ادبیات بعد از جنگ مان به توافق نرسیده ایم خود گویای همین اختلاف است و رسانه ها هم بر آتش این اختلاف هیزم می اندازند. اگر بپذیریم میان ایران و عراق جنگی درگرفته، باید از قوانین ادبی جنگ تبیعت کنیم و به دوراز تمام ملاحظات، واقعیت های جنگ را بیان کنیم؛ کاری که در ادبیات غرب رواج بسیاری دارد و نویسندگان به هر دلیل واقعیت های زیبا و زشت جنگ را به تصویر می کشند هر چند ممکن است با حقایق موجود تطبیق نداشته باشد. هر چند ادبیات بعد از جنگ ما به سمت کشف و بیان حقایق شیرین و افتخارآمیز رفته است. کافی است کتاب در جبهه غرب خبری نیست نوشته اریش ماریا ریمارک را که یکی از کتاب های مهم و اثر گذار ادبیات جنگ است را با نورالدین پسر ایران مقایسه کنیم تا تفاوت نگرش به جنگ و روایت هایی که به دست می دهیم، دریابیم. هر دو کتاب به شدت انسان را از نفس جنگ متنفر می کند با این تفاوت که خواننده بعد از خواندن یکی احساس حقارت و با خواندن دیگری احساس سربلندی می کند. با تمام این توصیفات این سوال باقی می ماند که چرا واقعیت های جنگ هیچ گاه در ادبیات ما جایی نداشته است و ما به غلط به بعضی عقده گشایی های سیاسی لقب ادبیات ضد جنگ داده ایم. جالب اینکه برخی شبه روشنفکران با ورود به این عرصه و خلق داستان های غیر واقعی و منزجر کننده از جنگ به جای پرداختن به اصل ماجرا عقده های جناحی خود را گشاده اند و شگفت تر اینکه ما لقب ادبیات ضد جنگ را هم به آنها می دهیم و بر ارج آنها می افزاییم در حالی که این نوشته ها فراتر از عقده گشایی سیاسی نمی روند. در این میان رسانه ها هم آگاه یا ناآگاه بر این آتش می دمند و این آثار را به تیراژ های بالا می کشانند. حسن انوشه در دانشنامه ادب فارسی جلد 2 تحت عنوان ادبیات جنگ می نویسد: «ادبیات جنگ، به نوشته هایی گفته می شود که به نوعی، به مسئلة جنگ و مقوله های مرتبط با آن می پردازند. از همان هنگام که انسان در تاریخ زاده شد، بنا به خصیصه هایی چون خودخواهی، قدرت طلبی، سودجویی، همواره با جنگ و ستیز هم نشین بود. شاید بتوان بر پایة داستان های دینی، جدال میان دو برادر (هابیل و قابیل) را نخستین جنگی قلمداد کرد که میان انسان ها درگرفت... در ایران، بنا به جایگاه جغرافیایی این سرزمین و تهاجم اقوام بیگانه، جنگ حادثه ای ملموس بوده است. وجود جنگ نامه ها، ظفرنامه ها، جهادیه ها، فتح نامه ها و نظایر آن که از ادب کهن فارسی به یادگار مانده اند، جملگی نشانة همین واقعیت هستند. ادبیات کهن فارسی سرشار از نمونه هایی (عمدتاً منظوم) است که در جرگة ادبیات جنگ جای می گیرند؛ از شاهنامه ها گرفته تا قصاید کوتاه و بلندی که جنگ را کانون توجه خویش قرار داده اند. رفته رفته با نزدیک شدن به دورة معاصر، نثر فارسی نیز جولانگاه جنگ نویسان شد و چهره هایی پیدا شدند که به بهره گیری از گونه های مختلف نگارش، همچون خاطره نویسی، گزارش نویسی، زندگینامه نویسی، زندگینامة خودنوشت و نهایتاً داستان نویسی، پا به این قلمرو نهادند؛ اما آنچه باعث رونق و شکوفایی ادبیات جنگ شد، درگیری جنگ ایران و عراق (1359-1367) بود. این جنگ، تأثیری ژرف بر ادبیات معاصر فارسی گذاشت و در شعر و داستان، نمودی گسترده یافت.» با این توصیف ادبیات دوران جنگ و پس ازآن که به این موضوع می پردازند، چیزهای تازه ای نیستند...(ادامه دارد)
سه شنبه ، ۷مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دولت بهار]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]