تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837875766
خبر شهادت پسرم را در خواب شنیدم/ خدا را شکر به آرزویش رسید
واضح آرشیو وب فارسی:مهر: روایتی از ۱۴ سال چشم انتظاری یک مادر؛
خبر شهادت پسرم را در خواب شنیدم/ خدا را شکر به آرزویش رسید
شناسهٔ خبر: 2927079 - سهشنبه ۷ مهر ۱۳۹۴ - ۱۳:۳۶
استانها > سمنان
سمنان - هفته دفاع مقدس شاید فرصت مناسبی برای دیدار از خانواده های شهدا باشد. به همین مناسبت لحظاتی را میهمان مادر شهید روحانی، حمیدرضا میلانی که خبر شهادت فرزندش را در خواب شنید بودیم. خبرگزاری مهر، گروه استان ها: قصه مادر نخستین شهید روحانی امام زاده یحیی(ع) سمنان ما را راهی پیچ و خم خیابان ها و کوچه های محله غدیر آباد سمنان می کند و ابتدای کوچه ای باریک و بن بست آغاز راهمان در این دیدار می شود.خودرو توقف می کند. انتهای کوچه بنبستی که روبهرویمان قرار دارد با درب کوچک نیمهباز مواجه میشویم. اینجا منزل شهید روحانی، حمیدرضا میلانی است شهیدی که همیشه دوست داشت اولین باشد و در نهایت نخستین شهید روحانی امام زاده یحیی(ع) سمنان لقب گرفت.راه پلهای باریک مارابه طبقه دوم می رساند، خانه ای کوچک، ساده اما پر از نور، مادر شهید در حالی که گرد پیری بر چهره دارد و با گوشه دندان چادر خود را چسبیده با لهجه شیرین سمنانی خوش آمد می گوید.پس از ورود لحظه ای سکوت و بازهم مادر شهید میلانی که با اشتیاق خاصی به میهمانان که مدیران کل تبلیغات اسلامی و بنیاد شهید استان سمنان هستند، خوش آمد می گوید شاید این میهمانان را نمی شناسد اما تبلور بزرگواری و میهمان نوازی مرسوم در بین همه زنان ایرانی در وجودش باعث می شود تا سفره دل را بگشاید.خانه ای ساده دارد به سادگی دل پاکش و برایش از این دنیا دو دختر و یک عکس از تنها پسرش مانده که همه دلخوشی اش هستند و یک دنیا خاطره که گویی از گفتنشان خسته نمی شود پیش از ورود شنیده بودیم خاطرات این مادر شهید باور نکردنی است و برای شنیدنشان لحظه شماری می کنیم.درباره فرزندش می گوید: «حمیدرضا شب چله سال ۴۲به دنیا آمد آن شب، شب وفات امام هفتم شیعیان و پدر امام رضا(ع) بود و به همین خاطر نامش را حمید رضا گذاشتیم در همین غدیر آباد بود چشم بر دنیا گشود و در همین غدیر آباد بود که برای همیشه رفت و دیگر نیامد.»لحن صحبت و ادای تند تند کلماتش وقتی با گویش سمنانی در می آمیزد برایمان درک سخنانش را کمی دشوار می کند اما آنقدر شیرین حرف می زند که لازم نیست با گوش سر به استقبالش بروی، کافی است به صحبت هایش تنها توجه کنی می توانی به راحتی اخلاص و عشق مادر به فرزند را از میان کلماتش درک کنی و اینجاست که در نوشتن می مانی و با خود می گویی چگونه توصیف کنم این همه زیبایی، عشق، شور، حرارت در گفتار و البته ایثار مادرانه برای زنی که ۱۴سال پیکر پاک فرزندش را ندید و در این مدت یک رویا، یک خواب، یک الهام الهی به او فهماند، فرزندش خدایی شده است.درباره شهید بیشتر توضیح می دهد: «از سه سالگی قرآن آموزی را فراگرفت خیلی زود و در پنج سالگی مکبر مسجد بود بعد از دوران راهنمایی بود که به قم رفت تا درس طلبگی بخواند با شروع جنگ هشت بار داوطلبانه به جبهه های حق علیه باطل رفت و سر انجام هفت روز مانده به نوروز ۶۴ و در جریان عملیات بدر، به شهادت رسید.»به اینجای سخن که می رسد لحن خود را تغییر می دهد، سعی می کند بلندتر و با اطمینان بیشتر سخن بگوید تا ما درس بگیریم از او این همه ایستادگی و مقاومت را ...
۱۴سال چشم انتظاری مادر برای دیدن جنازه حمید رضاحاجیه خانم میلانی نکته برای گفتن بسیار دارد چند بار در سخنانش تاکید می کند «که ۱۴سال بود که جنازه حمیدرضا را نمی یافتند و بچه ها همه امیدوار بودند که او زنده است اما من شبی در خواب دیدم که چند ساک ورزشی در اتاقی قرار دارد و مادران، خواهران و خانواده های بسیاری از رزمندگان برای خوش آمد گویی به رزمنده شان می آمدند. تا اینکه سربازان سپاه اسلام یکی یکی ساک هایشان را گرفتند و رفتند و ماند یک ساک... صدا زدم پس این ساک لوازم شخصی مال کیست؟ و صدایی را شنیدم که گفت: صاحب این کیف شهید شده، نامش میلانی است صبح که بیدار شدم فهمیدم حمیدرضا شهید شده و به بچه ها گفتم دیگر من و خودتان را آزار ندهید حمید رضا شهید شده من می دانم، دیشب در خواب دیدم پس دنبالش هم نگردید.»عرق از چهره پاک می کند. چادر سفیدش را با یک دست گرفته و لحظه ای از سخن گفتن باز نمی ایستد خطوط پیشانی و صورتش نشان از سال ها سختی می دهند و انگشتانی که بر تسبیح بلند آبی می ساید را گاهی رو به بالا می گیرد و می گوید: «هرچه خدا بخواهد ... راضی ام به رضایش ...»درباره خاطراتش از شهید می پرسیم شهیدی که به مادرش گفته بود: «مادر نکند بعد از شهادتم ناشکری کنی که به خدا قسم اگر بعد از بیست سال دیگر از دنیا بروی تا تو را جلو نیندازم، خود وارد بهشت نمی شوم».مادرم راضی باشد شهید می شوممادر شهید میلانی که عمه دو شهید برادر جعفر پناه هم هست، مدام از دین و ایمان حمیدرضا می گوید اعتقاد دارد او برای شهادت آماده بود و هفت بار پیش از شهادتش که به منزل باز می گشت مدام می گفت: «مادر حتما تو راضی نیستی که من شهید نمی شوم» برای همین بار هشتم مادر و پدر را مجبور می کند تا رضایت نامه ای مبنی بر اعزام به جبهه برایش امضا کنند.روایت مادر شهید میلانی از این رضایت نامه شنیدنی است: «حمیدرضا مدام می گفت این بار باید رضایت خود را از جنگ رفتنم کتبا اعلام کنید، پدرش خدا بیامرز توپ را می انداخت توی زمین من و می گفت برو هرچه مادرت گفت من هم اگر امضا می کردم نمی دانستم جواب حاجی را چه بدهم اگر امضا نمی کردم می ترسیدم آن دنیا نتوانم جواب فاطمه زهرا(س) را بدهم خلاصه وضعیت بدی بود تا در نهایت و پس از صحبت های فراوان پدرش راضی شد و همین رضایت بود که رفت و دیگر نیامد انگار راست می گفت ما راضی نبودیم که هفت بار پیش از شهادتش، به آروزی خود نمی رسید و...».
خدا را شکر به آرزویش رسید خواهر شهید هم حرف برای گفتن زیاد دارد. وی می گوید «حمیدرضا همیشه به امامزاده یحیی(ع) می رفت و عکس شهدا را که می دید می گفت نگاه کنید همه قشری شهید دارد این امامزاده، بسیجی، کاسب، دانشجو، دانش آموز، سپاهی و ... فقط شهید روحانی ندارد، ان شاالله خدا عنایت کند، می دانم که نخستین شهید روحانی امامزاده می شوم ... که درست همین اتفاق نیز افتاد و حمیدرضا میلانی نخستین شهید روحانی امامزاده یحیی(ع) سمنان لقب گرفت». اینجا مادر می گوید همیشه دنبال اولین ها بود.قلبم را عمل کردند به دیدارم آمدخیلی دوست دارم به خاطره ای اشاره کند که دلیل آمدنمان به این منزل است، خاطره باور نکردنی و پر از احساس که نمی دانم چگونه آنرا توصیف کنم مادر شهید میلانی با همین لهجه بی ریای خود می گوید: «قلبم درد می کرد قرار بود عملم کنند همین نزدیکی ها همین چند سال پیش در بیمارستان بستری شدم روزها و شب ها دعا می کردم شاید قرار است بروم پیش حمید رضا ... نمی دانستم چه بر سرم خواهد آمد تا اینکه آن واقعه به وقوع پیوست و آرامشی خاص به من داد...»کمی رساتر سخن می گوید درست است که لهجه سمنانی کمی درک بیانش را سخت می کند اما موضوع آنقدر عاشقانه است که راحت می توان آنرا درک کرد: «عملم تمام شده بود و در بیمارستان بستری بودم دکترها راضی بودند تا اینکه یکروز پزشکی به اتاقم آمد و گفت خوب مادر جان می بینم که امروز بهتری، آقا پسرت را هم که دیدی و دیگر وقتش است که مرخص شوی ... جا خوردم ... من که پسری ندارم جز حمیدرضا...»به اینجا که می رسد از دخترش هم برای بیان کمک می گیرد «مادر بستری که بود دکترها گفتند مردی با صورتی آراسته، ریشی زیبا آمده بود بیرون درب «سی سی یو» مدت ها می ایستاد جویای حالش بود و حتی دکتر به او اجازه ملاقات مادر را هم برای دقایقی داده بود...»با اشتیاق خاص گویا دوست دارد خودش خاطره را تمام کند، می گوید: «من به دکتر گفتم آقا من پسری ندارم حمیدرضا شهید شده است و دکتر قسم می خورد که من خودم دیدم پسرتان را آمد داخل... جویای حالتان بود ... مردی رشید با ریشی مرتب... زیرلب خدایش بیامرزد گفتم. می دانستم آمده است...»
تبلیغ به خاطر پول نمی کنمخواهر شهید خاطره ای دارد که اصرار می کند بیان شود درباره روزهایی است که حمید رضا برای تبلیغ می رفت گویا پول خوبی برای تبلیغ در مکانی به او می دادند، او هم رفت تا اینکه سال دیگر باز همان پیشنهاد به وی شد و این بار نپذیرفت همه به او گفتند چرا نمی پذیری پولش که خوب است بیا و برو...می گوید: «به حمیدرضا خیلی اصرار می شد و حتی برخی به او می گفتند چرا نمی روی؟ دلیلش را توضیح نمی داد تا اینکه یکروز مارا به کناری برد و گفت دست از سرم بر دارید، پارسال رفتم برای رضای خدا بود، امسال بروم برای پول رفته ام پس نیتم کجا رفته؟ »خواهر شهید می گوید: «آنچنان قانع شدیم که دیگر درباره آن پیشنهاد خوب با حمیدرضا سخن نگفتیم. شهید تا این حد به معنویات نزدیک بود و اصرار داشت همیشه راه انبیاء و اولیاء الله را پیش بگیرد و برود.»طواف شمس الشموس(ع) نصیبش شدمادر شهید ادامه می دهد: «از وقتی بلیط می خرید تا برود مشهد از همان داخل قطار گریه می کرد تا زمان بازگشت، عاشق امام رضا(ع) بود وقتی هم که شهید شد با چند تن از شهدای دیگر قرار بود در حرم حضرت معصومه طواف داده شوند... خیلی خوشحال بودم اما کاش می توانست طواف امام هشتم(ع) را هم بچشد.اشک میهمان گوشه چشم حاضران در این دیدار می شود، به سختی می گوید: «شد ... شد ... نمی دانم چطور ولی یکباره گفتند شهدای آن روز را بردند مشهد برای طواف امام رضا(ع) آخر هم در امامزاده یحیی(ع) سمنان دفن شد آنجا که دوست داشت نخستین روحانی شهیدش شود و آخر به آرزویش رسید اما چگونه رفت مشهد نمی دانم.»چقدر کرامت دارند این سبک بالان عاشق که حتی پیکرشان هم می رود آنجا که دلشان همیشه برایش پر می گشوده است نمی دانم این چه شوری و عشق بندگی است که نمی شود آنرا توصیف کرد مادر بازهم ادامه می دهد: «جالب است دوست داشت آیت الله شاهچراغی نمازش را بخواند و اگر پس از طواف در قم مقدس به سمنان می آمد این امر محقق نمی شد چون آن روز آیت الله شاهچراغی در سمنان نبود آنقدر پیکر پاکش در مشهد ماند تا ایشان آمدند و در نهایت آخرین خواسته اش هم به تحقق پیوست و نمازش را آیت الله شاهچراغی خواند».حمیدرضا میلانی همه کارهایش را انجام داده بود و همه چیزش را برای شهادت برنامه ریزی کرده بود حتی چه کسی نمازش را بخواند، کجا طواف شود، دیدار مادرش در بیمارستان را میان برنامه هایش بگذارد و در امامزاده یحیی نخستین شهید روحانی باشد.
شهدا زنده هستند و ما براین اصل پایبندیماین همه آمادگی برای شهادت برای جوانی که هنوز به دهه سوم زندگی اش نرسیده در فکر نمی گنجد ... درک این کمالات فقط چشمی می خواهد از نوع چشم دل، از آن چشم ها که حاجیه خانم میلانی دارد.چقدر زود تمام شد دیدارمان و برایمان از آن جمع تنها ماند یک عکس یادگاری از مادری به جنس نور و شاید چند کلامی از مدیرکل تبلیغات اسلامی استان سمنان درباب شهادت: «شهدا زنده اند و ما مسلمانان این مهم را علمی و معنوی قبول داریم».حجت الاسلام علی شکری در این دیدار بیان می کند «در آیات و روایات فراوانی آمده که شهدا زنده اند و زندگی پر از عشق حاجیه خانم میلانی با فرزندش شهیدش نمونه بارز این زنده بودن است».وی تاکید می کند: مردان خدا آنقدر برای شهادت آماده بودند که برای وصال یار لحظه شماری می کردند و این وظیفه امروز ماست که این فرهنگ ایثار و شهادت را در بین نسل جوان جامعه، اشاعه دهیم تا بتوانیم در آینده نسلی با صلابت، اقلابی و متاثر از فرهنگ ایثار به جامعه تحویل دهیم لیکن این مهم جز در سایه هم افزایی فرهنگی و نشر تولیدات فاخر فرهنگی بدست نمی آید.همان کوچه باریک و بن بست آخرین سکانس دیدار ما با خانواده شهید روحانی، حمیدرضا میلانی است شهیدی که زندگی کوتاهش پر است از خاطره و عشق به مادر، خانواده و ائمه اطهار(ع) شهیدی که امروز در بین ما نیست اما یاد و خاطرش مانند سایر پرستوهای عاشق زنده است.خبرنگار: محمدحسین عابدی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 24]
صفحات پیشنهادی
جستارهایی از شخصیت شهید هاشمینژاد در گپوگفت با محمد لولاچیان توسل خاص شهید هاشمینژاد به ائمه (ع)/خبر شهادت
جستارهایی از شخصیت شهید هاشمینژاد در گپوگفت با محمد لولاچیانتوسل خاص شهید هاشمینژاد به ائمه ع خبر شهادت ایشان را پیش از عزیمت به مکه مکرمه شنیدمدوست و مصاحب شهید حجتالاسلام سیدعبدالکریم هاشمینژاد درباره او میگوید این شهید بزرگوار ساعتها با خود خلوت کرده و به ائمه ع توشهیدی که یک سال از خدا مهلت خواست و سپس به شهادت رسید
خبرگزاری میزان - یک نویسنده گفت شهیدسعید محمودیان عطاآبادی می باشد که در جمع دوستانه خویش از خداوند در خواست می کند یک سال مهلت بدهد تا برخی امور ناتمامش را به پایان برساند و بعد از آن به شهادت برسد فاطمه علی پور دهاقانی نویسنده کتابهای دفاع مقدس در گفت و گو با خبرنگار ادبیات خخداحافظی مجری «20:30» از گویندگی خبر
از همین چهارشنبه در شبکه 5 ساعت نه ونیم شب برنامه ای با نام توقف ممنوع را اجرا خواهم کرد تا همیشه مرهون مهربانی هایتان هستمخداحافظی مجری 20 30 از گویندگی خبرکافه سینما نوشت مجری مشهور خبر 20 30 که معمولا بخش "صرفا جهت اطلاع" را برعهده داشت و برنامه های اش رنگ و بودختر فلسطینی بیگناه که با 15 گلوله به شهادت رسید+تصاویر
دختر فلسطینی بیگناه که با 15 گلوله به شهادت رسید تصاویرتصاویری از لحظه شهادت یک دختر فلسطینی منتشر شده که روایت صهیونیستها درباره دلایل به شهادت رساندن وی را تکذیب میکند به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری فارس صفحه اینترنتی جنبش موسوم به جوانان مبارز علیه شهرکسازی تصاویر االعربیه: خدارا شکر همه چیز خوبه!
شبکه سعودی العربیه در گزارشی درخصوص فاجعه منا مدعی شد امور در مشعر منا به گونه ای است که گویا هیچ اتفاقی نیفتاده است به گزارش زمان شبکه تلویزیونی العربیه در گزارشی در خصوص وضعیت موجود در منا پس از حادثه صبح امروز اعلام کرد امور به گونه ای است که گویا هیچ اتفاقی رخ نداده است درمدیر کمیته امداد امام خمینی شهرستان خدابنده خبر داد پرداخت 104 فقره وام اشتغالزایی در شهرستان خدابنده
مدیر کمیته امداد امام خمینی شهرستان خدابنده خبر دادپرداخت 104 فقره وام اشتغالزایی در شهرستان خدابندهمدیر کمیته امداد امام خمینی شهرستان خدابنده از پرداخت 104 فقره وام اشتغالزایی در شهرستان خدابنده خبر داد غدیر خلجی امروز در گفتوگو با خبرنگار فارس در زنجان اظهار کرد از آغاز سالفرکی به نشست خبری قم نرسید
فرکی به نشست خبری قم نرسید قم – ایرنا – حسین فرکی سرمربی فولاد مبارکه سپاهان اصفهان به نشست خبری پیش از بازی با صبای قم نرسید به گزارش عصر چهارشنبه ایرنا به علت اینکه کاروان تیم فوتبال فولاد مبارکه سپاهان اصفهان به موقع به قم نمی رسید مقرر شد که ابتدا مصاحبه مطبوعاتی علی داییطلبه ای که قرآن را برای اعزام به جبهه واسطه کرد تا مادری که پس از شهادت فرزندش سجده شکر کرد
مرصاد نیوز به مناسبت نامگذاری دومین روز هفته دفاع مقدس به عنوان نقش روحانیون در دفاع مقدس خانواده شهید شیعه و اهل سنت استان کرمانشاه در گفتگوهایی در خصوص شهدای خود گفتند به گزارش شبکه اطلاع رسانی مرصاد به مناسبت هفته دفاع مقدس و به پاس ارج نهادن به مقام شهدا خبرنگار مرصاد بااستقبال بخش خصوصی از آزادسازی قیمت ارز/ زمان خداحافظی با ارز ارزان فرا رسید
استقبال بخش خصوصی از آزادسازی قیمت ارز زمان خداحافظی با ارز ارزان فرا رسید نایب رییس اتاق بازرگانی تهران با استقابل از تصمیم دولت برای کاهش فاصله قیمت ارزدولتی و آزاد این اقدام را در راستای حمایت از تولید داخل و جلوگیری از واردات کالاهای مصرف اعلام کرد آفتاب اقتصادنیوز نوشتخداحافظی محمد دلاوری از عرصه خبر!+تصاویر
محمد دلاوری خبرنگار باسابقه صداوسیما از عرصه خبر خداحافظی کرد خبرنگار با سابقه رسانه ملی با اعلام خداحافظی از عرصه خبر به سمت اجرای برنامههای صداوسیما رفت محمد دلاوری با نگارش متنی در صفحه فیس بوک خود این خبر را رسانهای کرد "اگر هنوز از یادتان نرفتهام حضورتان عرض کنم ۱۴-
گوناگون
پربازدیدترینها