واضح آرشیو وب فارسی:بیتوته:
اشعار تبریک ولادت امام هادی(ع) شب شب مستي و وقت شاديه
موسم ميلاد حضرت هاديه
از آسمون گل مي باره دلا شاده شاده
كف بزنيد ولادت ابن الجواده
ياعلي علي مولا امام هادي مي خونن مدح تو همه اهل سما
یا علی النقی يا ابن الرضا
دلم آقا به دام تو عمريه اسيره
برده منو سمت خدا جامعه كبيره
ياعلي علي مولا امام هادي ز يمن قدم تو عزيز خدا
عاشقا دلاشون پرزده سامرا
رو سر در عرش خدا جبرئيل نوشته
سامره ي تو آقاجون عين بهشته
ياعلي علي مولا امام هادي تا ابد برا من تو هستی مقتدا
سیدی مددی یا علی مرتضا
ولای تو شیرخدا شده آب و دونم
کوری چشم دشمنا من برات می خونم
یاعلی علی مولا علی یاحیدر
شعر تبریک ولادت امام هادی (ع) لطف امام هادى و نور ولایتش
ما را اسیر کرده به دام محبتش بر لطف بى کرانه اوبسته ایم دل
امشب که جلوه گر شد خورشید طلعتش منت خداى را که به ما کرده مرحمت
توفیق برگزارى جشن ولادتش تبریک باد بانوى کبرى سمانه را
کین غنچه بر دمید ز گلزار عصمتش ماه تمام و نیمه ذى حجه مطلعش
خیر کثیر وکوثر قرآن بشارتش این است آن امام که تقدیر ایزدى
بعد از جواد داده مقام امامتش این است آن امام که ذرات کائنات
اقرار کرده اند به جود و کرامتش این است آن امام که در برکة السّباع
شیران شوند رام و گذارند حرمتش این است آن امام که از نقش پرده هم
ایجاد شیر زنده کند حکم قدرتش این است آن امام که دشمن به چند بار
رخسار عجز سوده به درگاه عزتش سر تا به پاى عاطفه و مرحمت ولى
دشمن به لرزه آمده از برق هیبتش آن سومین ابوالحسن از خاندان وحى
چون سه على دیگر باشدعبادتش افزون ز ریگهاى بیابان عطاى او
بیش از ستاره هاى درخشان فضیلتش مائیم و دست و دامن آن حجت خدا
چون ناامید کس نشود از عنایتش گردیده ایم جمع به ذیل لواى او
افکنده ایم دست به دامان رحمتش از آستان قدس رضا هدیه مى کنیم
آه دلى به غربت و اشکى به تربتش یا رب بحق فاطمه با فتح کربلا
بگشا بروى ما همه راه زیارتش از لطف آن امام (مؤید) مؤید است
کو رانشان خدمت آل محمد است
شعر تبریک ولادت امام هادی (ع) خورشيد پر تلألو هفت آسمان شدي
ذي الحجه شهير زمين و زمان شدي
با ( اهدنالصراط ) تو شد راه ، مستقيم
وقتي كه حمد خواندي و تفسير آن شدي
تكثير گشته آيه ي اياك نعبدوا
از آن زمان كه هادي اهل جهان شدي
ابن الجواد ! تا كه گدايت شديم ما
مثل پدر كريم شدي ، مهربان شدي
تا سفره هاي دست كريم تو پهن شد
ما ميهمان شديم ، تو هم ميزبان شدي
امروز بر دريچه قلبم نزول كن
لطفي كن و مرا به غلامي قبول كن
هر وقت شيعه سائل و محتاج مي شود
درياي لطف و جود تو مواج مي شود
دل را به دست غير تو هرگز نمي دهم
از اين قضيه عشق تو انتاج مي شود
پرهاي جبرئيل نگاهم در آتش است
وقتي كه خاك پاي تو معراج مي شود
در امتحان رشته عشق و ولاي تو
هر كس كه زير ده شده اخراج مي شود
تو پادشاه كشور ديني بدون شك
گاها عمامه بر سر تو تاج مي شود
امروز بر دريچه قلبم نزول كن
لطفي كن و مرا به غلامي قبول كن
امروز آمديم كه عيدي به ما دهيد
يك گوشه ، يك كنار به ما نيز جا دهيد
چشمان ما به دست شما خيره گشته اند
تا كه مجوز سفر سامرا دهيد
از اين چل و دو سال فقط لحظه اي بس است
تا با اشاره اي دل ما را جلا دهيد
از التماس پر شده دستان خاليم
وقتش شده كه تكه نان بر گدا دهيد
گفتند كه بلا سبب قرب مي شود
بي زحمت اي طبيب به ما هم بلا دهيد
امروز بر دريچه قلبم نزول كن
لطفي كن و مرا به غلامي قبول كن گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: بیتوته]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 40]