واضح آرشیو وب فارسی:کلات نادر: مصلحت اندیشی همیشه هم بد نیست،گاهی وقتها آنقدر در مورد موضوعی کج فکر می کنیم و به این کج اندیشی فکر می کنیم تا اینکه راه را گم می کنیم و بعضی وقت ها هم انصافاً بداندیش می شویم! به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از اروم نیوز ، اپیزود اول/خیلی اصرار کردم، اما اصلا گوش اش بدهکار نبود. از من اصرار بود و از او انکار. مشکل، سر دوستی او با یکی از به اصطلاح دوستان مشترک مان بود. می گفتم که او ادبیات خوبی ندارد و روی دوستی اش هم که به هیچ وجه نمی توان حساب باز کرد. اما می گفت: نمی توانم هر کدام از دوستانم را به خاطر یک دلیل کوچک کنار بگذارم. مصلحت در این است که صبور باشم و از دوستی اش استفاده کنم. چشم ام -مثل همه چشم های دنیا- از این دوستی آب نمی خورد. خطاهای آن دوست مشترک هم آنقدرها کوچک نبود. اما ترجیح دادم بگویم: من آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم تو خواه از آن پند گیر خواه ملال اپیزود دوم/به خاطر لطف رئیس اش خیلی خوشحال بود و در دل برای سلامتی او دعا می کرد. خوشحالی اش به خاطر مبلغی بود که بابت کار خارج از وظیفه اش به او خواهد داد. جریان از این قرار بود که یک پیشنهاد کاری به مبلغ ۸۰۰ هزار تومان به رئیس پیشنهاد شده بود و رئیس در ازای پرداخت ۷۰۰ هزار تومان، این کار را به او محول کرده و تنها ۱۰۰ هزار تومان برای خودش در نظر گرفته بود. تنها دو روز از این خوشحالی گذشته بود که متوجه شد مبلغ قرارداد ۲ میلیون تومان بوده است. از این دروغ سرخورده شد. او در هر صورت به آن ۷۰۰ هزار تومان راضی بود، البته اگر راست اش را می شنید. به او گفتم: «من جای تو بودم به رئیس ام می گفتم که چرا کار را قبول نکرده ام.» گفت: «مصلحت بر مسالمت بود! ترجیح دادم بگویم که توان انجام اش را ندارم و ۲۰۰ هزار تومان جریمه شوم!» اپیزود سوم/ گفتم: «کاش او بداند که چه لطفی در حق اش کرده ای…» گفت: «نه… بگذار گمان کند که خودش همه کارها را پیش برده است!» فقط چند روزی گذشته بود که همان دوست مورد محبت واقع شده، بعد از اینکه همه مشکلات اش حل شد، بدجوری انتقام همه خوبی های او را گرفت! او مصلحت اندیش بود. می دانم که مصلحت اندیشی همیشه هم بد نیست. در کل، خوب هم هست؛ به شرطی که تبدیل به ریا نشود و به شرطی که جنبه مثبت داشته باشد. یک لحظه گمان کردم شاید در مورد معنای آن در اشتباه باشم. به سراغ فرهنگ لغت دهخدا رفتم. آنجا نوشته بود: «مصلحت اندیشی: عمل مصلحت اندیش، اندیشیدن درباره صلاح کار. به مصالح کار اندیشه گماشتن . خیر و صلاح خویشتن در نظر گرفتن» و بعد هم شعری از حافظ را پایین اش نوشته بودند که: چون مصلحت اندیشی دور است ز درویشی هم سینه پرآتش به هم دیده پرآب اولی داشتم به این فکر می کردم که گاهی مصلحت اندیشی هایمان تبدیل به ریا می شوند. می دانیم و می بینیم که افرادی سعی در فریب ما دارند. اما به خاطر مصالح و فواید دیگری که برای ما دارند، مهر سکوت بر لب می زنیم و به خیال اینکه سکوت ما مصلحتی است، صدایمان در درون خودمان می ماند! فکر می کنم در این لحظات است که گاهی مصلحت اندیشی مان تبدیل به کج اندیشی می شود و در مراتبی هم به بداندیشی! شبیه این می شود که ببینیم قایقی یک سوراخ کوچک دارد، بی تفاوت باشیم و بعد که قایق پر از آب شد، به فکر تقلا برای نجات بیفتیم. حالا اگر این مصلحت اندیشی فقط به خودمان ضربه بزند، یک چیزی است و اگر به دیگران و نزدیکانمان ضرر برساند، چیز دیگری است. مثل این است که در همان قایق سوراخ، دوستمان بخواهد جلوی ورود آب را بگیرد و یا اصلا خبر نداشته باشد، ولی ما صلاح بدانیم که آب کماکان به قایق نفوذ پیدا کند! این مثل در دوستی ها هم صادق است. معتقدم یک دوستی خوب را نباید به آسانی از دست داد. دوست خوب ثروتی است که از دست دادن آن واقعا فاجعه است. اما وقتی در ارتباطات دور و برمان شاهد یک کجی مختصر باشیم، روی آن چشم بپوشیم به امید اصلاح و به جای اصلاح، باز درجه کجی بیشتر شود؛ آیا باز هم مصلحت در سکوت است؟ باز باید به خاطر منافع مان، روی حقیقت محضی که روبروی ماست، سکوت کنیم؟ چشم بپوشیم؟ بعضی وقت ها هم انصافاً بداندیش می شویم! همه خطاهای کوچک را در ذهن خودمان پر و بال می دهیم تا جایی که دیوارهای جمجمه را بشکند! حالا کج اندیشی هم یک چنین شرایطی را دارد. آنقدر در مورد موضوعی کج فکر می کنیم و به این کج اندیشی فکر می کنیم تا اینکه راه را گم می کنیم و به ناحق، دوستی را از دست می دهیم. ولی بدترین حالت ممکن این است که کج و بد فکر کنیم و گمان هم نکنیم که در اشتباهیم! در نهایت هم همه اینها را به حساب مصلحت اندیشی بگذاریم! اینجاست که باید این شعر را خواند: آن کس که بداند و بداند که بداند اسب خرد از گنبد گردون بجهاند آن کس که بداند و نداند که بداند بیدار کنندش که بسی خفته نماند آن کس که نداند و بداند که نداند لنگان خرک خویش به منزل برساند آن کس که نداند و نداند که نداند در جهل مرکب ابدالدهر بماند این مطلب را به اشتراک بگذارید:
دوشنبه ، ۶مهر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کلات نادر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]