تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 12 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):در راه خدا از ملامت و نكوهش ملامتگران نترس.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1836852148




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

جنگ چگونه آغاز شد؟


واضح آرشیو وب فارسی:ایران: روز بیست و چهارم مهر در خیابان طالقانی در محاصره کامل عراقی ها قرار گرفتیم راهمان به تنها پل موجود و به آبادان بسته شد. تا محاصره را بشکنیم چندین شهید دادیم. از جمله سروان مهدی تهمتن و سروان مسعود اصلانی از فرماندهان رشید و فداکار دانشکده افسری و حجت الاسلام شریف قنوتی که در این مدت سر کشی به پایگاه ها و توزیع آب و غذا و مهمات را بخوبی انجام داده بود در میان شهدا بودند. در این روز بود که خرمشهر خونین شهر نامیده شد ارتش ایران پیش از انقلاب یکی از ارتش های قدرتمند منطقه بود. فرماندهان رده بالای ارتش از تخصص و دانش نظامی بسیار خوبی برخوردار بودند. هواپیماها، هلیکوپترها و رادارهای مدرن و مجهز ما آسمان ایران را می پوشاند. انبارهای سلاح، مهمات و تجهیزات ما برای 10 سال جنگ ذخیره داشت. امریکا و غرب تداوم منافع خود را در پشتیبانی از رژیم شاه می دانستند. برای حفظ او حاضر بودند بالاترین قیمت ها را بپردازند. به گمان آنان ارتش ایران پوشش و مانعی بود در مقابل رقیب سرسخت آنان اتحاد جماهیر شوروی و حضور پرهزینه آنان را نیز در منطقه کاهش می داد. آنان از ایران قدرتمند علیه کشورهای نفتخیز همسایه استفاده می کردند و به بهانه موازنه دفاعی، ثروت بی حساب کشورهای عربی را با سلاح های تاریخ گذشته خود معاوضه می کردند.نفوذ در چنین ارتش مجهز و قدرتمندی، کاری آسان نبود و به مدد آسمانی و خلاقیت فطری نیاز داشت و این همه در شخص حضرت امام موجود بود. امام در برابر کسانی که دم از نبرد مسلحانه علیه ارتش شاه می زدند یک جمله بیشتر نمی گفت و مضمون آن این بود که ارتش متعلق به اسلام و ایران است، آن را به من واگذارید. آنچه می خوانید روایت یک فرمانده ارشد ارتش است از روزهای آغاز جنگ تحمیلی. شک نیست در عرصه مجاهدات رزمندگان، در کنار نیروهای ارتش، نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بسیج و عشایر نقش تعیین کننده داشته اند اما مطلب حاضر می کوشد مشخصاً به نقش ارتش توجه کند و این، البته به معنای غفلت از سایر نیروها نیست. امام پیش از خرداد 42 با ارتش مانند پدری مهربان و روانشناسی بزرگ برخورد می کرد و حساب بدنه سالم و اقشار متدین آن را از حساب معدود فرماندهان وابسته به رژیم جدا می کرد. ایشان بیش از هر رهبر بزرگ جهانی می دانست که این سرمایه پرارزش و قدرتمند را چگونه می توان سالم و دست نخورده در راه دفاع از کشور وسرافرازی اسلام به فداکاری واداشت. تحت چنین شرایطی سرلشکر شهید سید موسی نامجو در درجه ستوان یکمی، در سال 1339در دانشکده افسری پایه گذار هسته های مقاومت شد. سرلشکر شهیدحسن اقارب پرست و سرلشکر شهید یوسف کلاهدوز هر دو در درجه سروانی در سال 55 تحت تأثیر نامجو شبکه نظامیان وفادار به انقلاب را گسترش دادند. در حکومت نظامی هسته های مقاومت فعال بودند و مانع برخورد های تند با مردم شدند. سرانجام ارتش با هدایت حضرت امام، از جان و دل همگام و همراه با مردم شد. ë نسل جوان ارتش همراه امام و انقلاب در اوج مبارزات مردم، امریکا ژنرال هایزر را فرستاده بود که به کمک ارتش امنیت و ثبات را به رژیم رو به زوال شاه برگرداند. در جلساتی که با فرماندهان داشت، به او گفتند ما هیچ نفوذی روی طبقه جوان ارتش نداریم. در یک کلام «از ما فرمان نمی برند.» امریکایی ها آن موقع مأیوس شدند و هواپیمای حامل رهبر انقلاب در میان بهت و حیرت جهانیان درتهران به زمین نشست و مورد استقبال با شکوه ملت قرار گرفت. رژه نمایندگان نیروی هوایی در برابر امام در روز 19 بهمن 57 پشت رژیم شاه را شکست و سران ارتش با اعلام همبستگی تسلیم مردم شدند. شیپور پیروزی انقلاب به صدا در آمد و ارتش قدرتمند ایران،صبح پیروزی نهضت در حکم بازوی امام و انقلاب در صحنه حوادث و اتفاقات نقش آفرین شد. گروهک ها که با پیروزی انقلاب اسلامی طرفی نبسته و سرشان بی کلاه مانده بود، همچون گذشته همسو با شرق و غرب درانحلال و تضعیف ارتش می کوشیدند و هر روز دسیسه جدیدی می آفریدند. در پادگان ها با شعار «ارتش بی طبقه توحیدی» نفوذ کرده بودند و می گفتند «فرمانده و زیر دست معنی ندارد، همه با هم برادریم و می خواهیم شورایی عمل کنیم.» یعنی مهمترین اصل نظام را که وحدت فرماندهی است نشانه رفته بودند. سلسله مراتب و نظم و انضباط جای خود را به تحصن و هرج و مرج وآشوب داده بود. با وجود حمایت های مداوم حضرت امام، شیطنت ها برای درهم شکستن این سنگر بزرگ دفاعی ادامه داشت و تحریکات مرزی و جدایی طلبی نیز در گنبد، سیستان و بلوچستان، خوزستان و کردستان خودنمایی می کرد و حضور به موقع ارتش را می طلبید. حادثه ای که برای تضعیف ارتش طراحی شده بود، کودتای موهوم نقاب بود که آن موقع به اشتباه به کودتای نوژه معروف شد. در واقع کودتای نقاب آخرین حلقه از زنجیره توطئه های آشکار و پنهان علیه ارتش و نظام بود که صدام جرأت پیدا کند و بگوید من سه روزه خوزستان و پنج روزه تهران را فتح خواهم کرد. در این میان شیردلاور ارتش ایران لشکر 92 زرهی بود که ضربه ای کاری دید. صلابت این لشکر چنان بود که در رژیم گذشته وقتی تیپ دزفول آن مانور داشت، ارتش عراق آماده باش می داد و در وحشت و نگرانی بود که مبادا ایرانی ها راه خود را به طرف بغداد کج کنند. سرهنگ منوچهر فرزانه، فرمانده شجاع وموفق لشکر زاهدان با اصرار تیمسار فلاحی 10 ماه قبل از جنگ، فرماندهی لشکر 92 زرهی را عهده دار شد. او می گوید، در اولین برخورد در مراسم صبحگاه نفراتم مرا هو کردند. آنقدر ایستادم تا ساکت شدند. گفتم کشور و انقلاب ما دشمنانی داردکه به مراتب قدرتمندتر از ما هستند. اگر کوتاهی کنیم خدای ناکرده بر ما غلبه پیدا می کنند و آبرویمان خواهد رفت. بیایید دست به دست هم دهیم و لشکر را از نو بسازیم. استقبال کردند و صلوات فرستادند. ابتکار عمل دست من آمد. شروع به کار کردیم. بهم ریختگی زیاد بود. متخصصان تانک و نفربر پراکنده شده و گاه به محل تولدشان رفته بودند. همه را برگرداندم. آموزش ها و اردوگاه ها برقرار شد و لشکر داشت عملیاتی می شد. شب در منزل بودم که معاونم تلفن زد و گفت تعدادی را دستگیر کرده اند. گفتم می آیم ببینم چه خبر است. در راه پادگان عده ای مسلح از خودرو نظامی پیاده ام کردند، چشمانم را بستند و با خود بردند. ناگفته نماند که وی دوهفته بعد از آغاز جنگ تبرئه و آزاد می شود. گردانندگان اصلی کودتا با خود گفتند،کار نیروی هوایی ارتش ایران تمام شده و برتری هوایی مطلقاً با عراق است. لشکر 92 زرهی هم که زخم خورده و ناتوان است. لشکر21 حمزه و سایر لشکرها هم یا در کردستان درگیرند یا با مشکلات درونی و کمبودها دست و پنجه نرم می کنند. نیرو های ویژه هم که باید سریع خودشان را به مناطق بحران برسانند آسیب کلی دیده اند. این در شرایطی بود که به نیمه دوم شهریور سال 1359نزدیک می شدیم و به نظر می رسید مانع عمده ای سر راه صدام وجود ندارد. با آغاز تهاجم عراق به کشورمان، لشکر92 زرهی خوزستان با هزاران زخم عمیقی که بر تن داشت خونش به جوش آمد و با حداقل نفرات و امکانات، مانند شیری خشمگین در برابر تهاجم ارتش عراق و حامیان قدرتمندش ایستاد. ë ورود دانشجویان افسری به صحنه جنگ روز دوم مهر، دانشجویان دانشکده افسری که در تابستان همان سال آموزش دیده بودند به اتفاق سرهنگ نامجو (فرمانده دانشکده افسری) و سرگرد حسنی سعدی (فرمانده تیپ دانشجویان) با روحیه بسیار عالی از طریق هوا وارد اهواز شدند و خطوط مقدم جبهه های نبرد را به عنوان رزمنده و مربی تقویت کردند. حضور بموقع دانشجویان برای فرماندهان، کمک روحی و پشتوانه ای قوی و مؤثر بود. نیمه شب سوم جنگ حضرت آیت الله خامنه ای به اتفاق دکتر چمران و سرهنگ فروزان (فرمانده ژاندارمری) به اتاق جنگ اهواز آمدند. گویی سه لشکر قدرتمند به ما پیوسته است. در آن جلسه سرهنگ «قاسمی نو» به عنوان فرمانده لشکر 92 تعیین شد و کارها کم کم روی غلتک افتاد. شامگاه هر روز گرداگرد حضرت آیت الله خامنه ای در استانداری جمع می شدیم و فرماندهان با حضور ایشان حوادث و اتفاقات روزانه را بررسی و برای متوقف کردن پیشروی دشمن به چاره اندیشی می پرداختند. عراقی ها در جنگل های دبّ حردان یعنی پشت اهواز مستقر بودند. حملات هوایی و موشکی عراق آسیب های زیادی داشت. ستاد لشکر و اتاق جنگ در برد خمپاره های دشمن بود. ستون پنجم و گروهک ها هم فعال بودند. سلاح و مهمات و اقلام دارویی هم که به فرودگاه می رسید، گاه در نقاط نا معلومی تخلیه می شد. ë حمــایت مــردمی عــامل زمینگیرشدن دشمن فرمانداران و بخشداران و مرزنشینان برای دریافت کمک نظامی به اتاق جنگ می آمدند و با عصبانیت می گفتند ما را مسلح کنید؛ جان و مال و ناموس مردم در خطر است. خبر ها وحشتناک و ناگوار بود و اهواز هر لحظه در معرض سقوط قرار داشت. در این روز های سخت و پرحادثه ارتش و سپاه آنچه در توان داشتند برای متوقف کردن پیشروی دشمن پای کار آورده بودند و با وجود مشکلات و کمبود ها روحیه فرماندهان و رزمندگان عالی بود. در این مدت یگان های لشکر 92 زرهی، با حمایت نیروی هوایی و هوانیروز همچنین برادران پاسدار و نیروهای مردمی چنان درسی به دشمن دادند که صدام در ششمین روز جنگ به اشتباه احمقانه خود پی برد و آتش بس سازمان ملل را یک طرفه قبول کرد، اما جمهوری اسلامی به دلیل حضور نیروهای وی در خاک کشورمان زیر بار نرفت. نقش عظیم و ارزشمند سرلشکر منصور وطنپور در انهدام ستون های زرهی دشمن و جلوگیری از سقوط اهواز در هفته اول جنگ فراموش ناشدنی است. او فرمانده تیم های شکار تانک هوانیروز بود. هلیکوپتر وی شامگاه روز نهم مهر در نزدیکی پادگان حمید سانحه دید و سقوط کرد و او پروانه وار در آتش سوخت. از روز ششم مهر پیشروی ارتش عراق در جبهه جنوب بتدریج کند شد و تک های محدود علیه او آغاز شد. نیروهای عراقی به مرور حالت دفاعی گرفتند و پشت میدان های مین مخفی شدند. ë مقاومت مردمی در خرمشهر مقاومت شکوهمند مردمی درخرمشهر در روز دهم مهر به انهدام صدها تانک و نفربر و توقف یک لشکر تقویت شده عراقی در پشت دروازه های شهر منجر شد. شامگاه روز هفدهم در مسجد جامع خرمشهر شهید اقارب پرست را در برابر خود دیدم. از اداره دوم برای فعال کردن پایگاه های اطلاعاتی آمده بود.شب در سنگری از کیسه های شن میهمان من بود. فردای آن روز گفت می خواهی نزد تو بمانم. گفتم اینجا سرزمین خون و آتش است،خودت تصمیم بگیر. اگر بمانی وجودت برای من و رزمندگان پربار خواهد بود.او ماند و روزها در مناره مسجد جامع دیده بانی می کرد و دقیق ترین آتش خمپاره ها را بر سر دشمن فرومی ریخت. در لحظه های خطر و فشار به خط مقدم می زد و در قلع و قمع دشمن مشارکت می جست. روز 19مهر ماه دشمن به دلیل تحمل تلفات و ضایعات بسیار و طولانی شدن مقاومت مردمی، شهر را دور زد و با پل زدن در محل (مارد) از کارون گذشت و سیل آسا وارد کویر آبادان شد، تا بتواند با عبور از بهمنشیر و رسیدن به اروند رود محاصره و جداسازی خرمشهر وآبادان را در حداقل زمان به انجام رساند، غافل از آنکه رزمندگان و نیرو های مردمی بار دیگر در مقابل او خواهند ایستاد. روز بیست و چهارم مهر در خیابان طالقانی در محاصره کامل عراقی ها قرار گرفتیم راهمان به تنها پل موجود و به آبادان بسته شد. تا محاصره را بشکنیم چندین شهید دادیم. از جمله سروان مهدی تهمتن و سروان مسعود اصلانی از فرماندهان رشید و فداکار دانشکده افسری و حجت الاسلام شریف قنوتی که در این مدت سر کشی به پایگاه ها و توزیع آب و غذا و مهمات را بخوبی انجام داده بود در میان شهدا بودند. در این روز بود که خرمشهر خونین شهر نامیده شد. قبل از آن هم، روز هشت مهر سروان فرامرز جوانشیر یکی دیگر از فرماندهان شجاع و سلحشور دانشکده افسری به شهادت رسیده بود. ë مقاومت جانانه نیروهای خودی از روز بیست و پنجم مهر ادامه نبرد در خرمشهر دشوارتر شد. رزمندگان ما به حداقل رسیده و در خطر و فشار بودند عراقی ها به پشت بام ها و ساختمان های مسکونی نفوذ کرده و رزمندگانمان را هنگام عبور به گلوله می بستند. من از تأسیس قرارگاه اروند (27/07/59) در آبادان هماهنگ کننده نیرو های مردمی بودم اما اقارب پرست تا زمانی که دستور تخلیه نیامده محکم ایستاده بود. در نهایت خرمشهر سقوط نکرد؛ بلکه به دلیل نرسیدن کمک تخلیه شد و اقارب پرست و قادر شفایی (از فرماندهان دانشکده افسری) آخرین نفراتی بودند که خرمشهر را ترک گفتند. روز 03/08/59 همزمان با تخلیه غم انگیز خرمشهر که بیشتر بر اثر اشتغال رزمندگان در جبهه جدید یعنی کویر آبادان اتفاق افتاد، حمله یک گردان پیاده از لشکر 21 حمزه به فرماندهی سرگرد شاهین راد و باحمایت معدودی تانک به دشمن فهماند که قدم به قدم با مقاومت سرسخت نیروهای اسلام مواجه است. این عملیات در کیلومتر 17ماهشهر آبادان اتفاق افتاد و از قرارگاه عملیاتی اروند به فرماندهی سرهنگ فروزان هدایت می شد.در نتیجه دشمن مسافتی را که ظرف چند ساعت باید طی می کرد تا روز 8 آبان بسختی ادامه داد. دشمن شامگاه آن روز بر روی بهمنشیر پل زد و در محله ذوالفقاری سرپل گرفت. سحرگاه روز نهم آبان شهر آبادان تقریباً در محاصره کامل بود وتا دسترسی نیروهای عراقی به اروندرود چندگامی بیش نمانده بود. بامداد همان روز سرهنگ شکرریز نماینده قرارگاه اروند در جلسه اضطراری درحضور فرماندهان، امام جمعه و آقای صفاتی دزفولی نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی، وضع بحرانی منطقه را تشریح کرد و دستورات لازم برای انهدام نیرو های متجاوز عراقی و پاک سازی ذوالفقاری را صادر کرد. در پایان جلسه آیت الله جمی سخنان کوتاهی در تقویت روحیه فرماندهان ایراد کرد.کلام پرشور وسحرآسای این مرد الهی که نوید پیروزی در بر داشت، ترس و نگرانی را به کلی از وجودمان خارج ساخت. سرگرد کهتری که سه روز قبل با یک گردان پیاده از لشکر 77 خراسان به آبادان آمده بود، مأموریت یافت به کمک نیرو های مردمی و سپاه پاسداران آبادان و خرمشهر در این نبرد نابرابر و سرنوشت ساز به دشمن تک کند. ë فرار دشمن از آبادان سحرگاه روز نهم به همت رزمندگان شجاع و جان برکف اسلام پل دشمن در نخلستان های ذوالفقاری در هم شکست و نفربر فرماندهی و تجهیزاتی که عراقی ها از پل گذرانده بودند در اختیارمان قرار گرفت. سربازان عراقی در حال فرار در رودخانه بهمنشیر و در باتلاق های اطراف آن به دام افتادند. در این نبرد نابرابر ما یک گردان نظامی بیشتر نداشتیم و نیرو های سپاه و مردمی نیز در همین حدود و حتی کمتر بودند با وجود این پیروزی بسیار عظیم و شگفت آور بود و متأسفانه در دعوا ها و غوغا سالاری های بنی صدر به فراموشی گرایید. دشمن بعد از این شکست تحقیرآمیز به سنگرهای بتونی خود در کویر آبادان پناه برد و پیرامون خود دژی از مین و موانع و استحکامات نظامی پدید آورد. شب ها نیز از ترس غافلگیری و نفوذ گشتی های رزمی آسمان منطقه را با گلوله های منور مانند روز، روشن نگاه می داشت. سرهنگ فروزان فرمانده قرارگاه اروند که یک نظامی برجسته و کارآمد بود، تأکید داشت که دشمن را نباید یک لحظه آرام بگذاریم. با نیروهای لنگه به لنگه ای که داشت قدرت وجسارت هر گونه حرکتی را از او سلب کرده بود. مجموعه فداکاری ها و نقش مؤثر ستاد اروند در هدایت تک های ایذایی به دشمن باعث شد این منطقه از تصرف و اشغال در امان بماند. اگرخرمشهر و آبادان هردو با هم از دست رفته بودند صدام به همین حد اکتفا می کرد و بازگشت این منطقه حساس و حیاتی به میهن اسلامی هزینه زیادی دربرداشت.


دوشنبه ، ۶مهر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایران]
[مشاهده در: www.iran-newspaper.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 61]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن