تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس چهل روز خود را براى خدا خالص كند چشمه هاى حكمت از قلب وى بر زبانش جارى مى شو...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826018371




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

احمدی نژاد گفته بود به نفع هاشمی کنار می رود


واضح آرشیو وب فارسی:سوک: رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: وقتى که من اسم نوشتم، احمدی نژاد به محسن گفته بود که اگر ایشان مایل باشند که من نباشم، من کنار می روم. این را محسن به من گفت و می توانید از محسن بپرسید.آیت الله هاشمی رفسنجانی گفت وگویی با هفته نامه «طلوع صبح» انجام داده است که مشروح آن در ادامه می آید: اگر اجازه بدهید به انتخابات سال 88 برگردیم. آیا حضرت عالى مناظره مشهور سال 88 آقاى احمدى نژاد و مهندس موسوى را به صورت زنده مشاهده کردید؟ بالاخره دیدم. اینکه همه را به صورت زنده دیدم یا نه، نمى دانم. سؤال ما این است که پس از ایراد اتهامات متعدد به شما،آن لحظه واکنش شما چه بود؟ من دیدم که حرف بى سندى را مى زند. ایشان رقیب هاى خودش را ندیده مى گرفت و مى گفت که رقیب من فلانى(هاشمى رفسنجانى) است و مسأله را به این طرف آورده بود که حرف ناحقى بود. من در آن انتخابات از کسى حمایت نکرده بودم که ایشان این گونه مى گفت. بعد هم حرفهایى زد که من در مراسم امام(ره) که ایشان را دیدم، گفتم که شما خیلى حرف هاى خلاف گفتید. خودتان اصلاح کنید و اگر اصلاح نکنید، من باید جواب بدهم. کاغذى هم به او دادید؟ همان بود که می خواستم تذکر بدهم که این ها را اشتباه کردید. خیلى دوستانه گفتم. اما ایشان اصلاح نکرد و من هم نامه اى به رهبرى نوشتم و آن را منتشر کردم. همان نامه اى که پیش از انتخابات نوشتید؟ بله، همان نامه اى که هر کس مى خواست، آن را دید و بارها منتشر شده است. همان موقع من نمى خواستم بدون خواندن رهبرى منتشر کنم، عصر که نامه تمام شد، براى ایشان فرستادم و آخرین فرصتى بود که پیش از انتخابات مى توانستم، چون ظاهراً عصر سه شنبه بود، درست یادم نیست، جمعه هم انتخابات بود. مى خواستم قبل از انتخابات منتشر شود. براى رهبرى فرستادم که اگر نظرى دارند، بدهند. عصر هم با ایشان ملاقات داشتم. وقتى به ملاقات رفتم، به ایشان گفتم که شما جواب مرا ندادید. ایشان گفتند: الان که آمدى، داشتم از روى کامپیوتر مى خواندم. گفتم: روى آن نظرى دارید؟ گفتند: روى محتوا هیچ نظرى ندارم، ولى روى زمان آن نظر دارم و اگر از من مى پرسیدى، مى گفتم که بعد از انتخابات باشد. گفتم: من که پرسیدم و شما جواب ندادید و وقت هم تمام شد و رسانه ها فردا نمى توانند بنویسند و باید همین امشب بدهم که جوابم را چاپ کنند. ایشان گفتند: که اگر بعد از انتخابات منتشر می کردید، چه می شد؟ گفتم: اگر احمدى نژاد پیروز شود، خوب نیست که با انتشار این جواب دوباره دعوایى را شروع کنم. چون تمام شده بود و اگر هم شکست، بخورد که این دیگر شبیه چوب زدن به مرده است و هنر این است که همین حالا که ایشان با هدف انتخاباتى گفته، من هم با همان هدف جوابش را بدهم. ایشان گفتند: حق شما بود و من باید دفاع می کردم که براى بعد از انتخابات گذاشتم. البته این کار را هم کردند و به نماز جمعه رفتند و به آن صورت مفصل گفتند. فکر مى کنید چرا تلویزیون و صداوسیما حاضر نشد جوابیه شما را پخش کند؟ صداوسیما پیش از انتخابات و حتى یک سال قبل از انتخابات 84 دربست در اختیار آن جریان بود. به هر حال تمام دستاوردهاى انقلاب را با آوردن بعضى از آدم هایى که بعدها مشخص شد به کدام جریان وابسته هستند، زیر سؤال مى بردند که در همان ایام و حتى قبل از انتخابات 84 من گفته بودم که صداوسیما به خاطر دستمالى قیصریه را به آتش نکشد. احمدى نژاد از گروه ایثارگران بیرون آمد و عضو آنجا بود. رئیس صداوسیما هم عضو آنجا بود. اینها با هم پیمان داشتند و در صداوسیما هم هر چه مى خواستند، انجام مى دادند. آیا قبل از 84 ، آقاى احمدى نژاد را به عنوان فردى که روزگارى استاندار شما بوده، مى دیدید؟ همیشه ایشان را مى دیدیم. شهردار تهران بود که براى بازدید از تونل رسالت از من دعوت کرده بود و من به اتفاق ایشان از آن پروژه بازدید کردم و همچنین براى مراسم افتتاح پارک پلیس در شرق تهران از من دعوت کرده بود که با هم رفتیم و آن پارک را افتتاح کردیم و موارد اینگونه زیاد بود. شایعه شد که قبل از 84 از شما براى حضور در انتخابات کسب تکلیف کردند. پیش من نیامد، اما به محسن گفته بود. وقتى که من اسم نوشتم، به محسن گفته بود که اگر ایشان مایل باشند که من نباشم، من کنار می روم. این را محسن به من گفت و می توانید از محسن بپرسید. واکنش شما چه بود؟ من گفتم: نه، در انتخابات شرکت کند. اگر اجازه بدهید وارد انتخابات 92 شویم. شما چقدر احتمال مى دادید که رد صلاحیت شوید؟ همیشه انسان احتمال مى دهد. عده اى حضرت عالى را پیروز اصلى انتخابات می دانستند. چون مشایى را حذف کرده و شخص مورد نظر شما رأى آورد. این را قبول دارید؟ مردم به دکتر روحانى رأى دادند، یک واقعیت سیاسى است. البته در خصوص ردّ صلاحیت بله. من مى دانم چه شد. آنها قبل از اینکه تصمیم بگیرند که من نباشم، آقاى مصلحى وزیر وقت اطلاعات با معاونانش به آنجا رفته بودند. آیین نامه آنها اجازه نمى دهد که در بحث هاى انتخاباتى کسى از خارج باشد. با حضور مصلحى مخالفت شده بود که نباید او باشد. خیلى اصرار شده بود که گفتند پس معاونان نباشند و خود مصلحى باشد. یکى از اعضاى خبرگان به من خبر داد که مصلحى در جلسه آنها گفته که ما صبح و ظهر و شب به طور مرتب آراى آقاى هاشمى را رصد مى کنیم که ساعت به ساعت بالا مى رود و الان به هفتاد درصد رسیده است و در این چند روز تا انتخابات اگر همین طور بالا برود، ایشان از 90 درصد بالاتر می رود و ما مصلحت نمی دانیم. چون اگر ایشان بیاید، همه ى رشته هاى دوره هاى ما را پنبه مى کند. چقدر قبول دارید که جنابعالى نسبت به سالیان پیشین یا دهه هاى قبل، تغییرات فکرى داشته اید؟ الان برخى منتقدان شما مکرراً ادعا مى کنند شما نسبت به گذشته تغییرات جدى کرده اید؟ نه، خیلى قبل از انقلاب از زمانى که مبارزه شروع شد، تفکراتم از لحاظ سیاسى شکل گرفته است. نه تصادفى و نه تقلیدى، بلکه مطالعه کردم و قرآن را خواندم و اسناد را نگاه کردم و تاریخ را خواندم و همان شکل محفوظ است. همان سخنرانی هایى که پیش از انقلاب می کردم، بعد از انقلاب هم می گفتم. قبل از انقلاب در یک ماه رمضان در مسجدى در بازار درباره عدالت اجتماعى صحبت کردم که درباره همان موضوع به تناسب با مسایل روز چندین خطبه در نماز جمعه خواندم. مطالبش یادداشت شده بود و داشتم که از بیشتر مطالب پیش از انقلاب فرق نمی کرد. در مورد چند سال اخیر چطور؟ مثلاً مى گویند شما پس از انتخابات 84 دچار تغییرات جدى شدید و این روند همچنان ادامه دارد. تفکراتم همین است. در مجلس که بودم، همه میدانند که دو طرف را حفظ مى کردم و بلکه سه طرف را. هم نهضت آزادیها بودند که آنها را حفظ میکردم و هم محافظه کارها و چپگراها بودند که با همه کار میکردم و مشکلى نداشتم و فراجناحى عمل مى کردم. در ریاست جمهورى هم همین کار را کردم. کابینه ى من معتدلترین کابینه هاست که حداقل نصف - نصف از دو جناح بود و بعضیها هم مستقل بودند. بعد از دوره ریاست جمهورى، در انتخابات دوم خرداد، بى طرف بیطرف کار کردم و فقط انتخابات را سالم برگزار کردم. شبهه دخالت دیگران بود که من جلوى آن را گرفتم و سالم برگزار کردم. البته یک جناح خوشش نمی آمد. ولى من براى برگزارى سالم انتخابات کمک کردم. بعد بعضى از تندروها از جناح رادیکال که مسایل خاصى با من داشتند، شروع به تخریب کردند. ولى الان همانها برگشتند و عوض شدند. محافظه کارها هم از این طرف مخالف هاشمى » : افتادند. اینها میگفتند که که الان اینگونه حرف میزنند. « مخالف رهبر است اینها عوض شدند و من عوض نشدم. یعنى نظر آنها نسبت به ما عوض شده است. تفکرات من مال 50 سال قبل است و هنوز محفوظ است. منتها متناسب با زمان اصلاح می شود. آن ایامى که حضر تعالى ردّ صلاحیت شدید، گفتند به خاطر کهولت سن بوده است. اما فیلمى از شما دیدم که حضرت عالى روزانه دقایق طولانى را روى تردمیل مى دوید. سئوالم این است که ورزش روزانه شما چگونه است؟ آیا کاملاً منظم و مرتب است؟ بله، از قبل ورزش مى کردم و در سالهاى اخیر هم من به توصیه پزشکان هفته اى دو بار به شنا مى روم که کافى نیست. دو، سه روز هم در حیاط خانه، زمانى که هوا مساعد باشد، حدود نیم ساعت مى دوم که نزدیک دو کیلومتر مى شود. امّا اگر سرما و یا گرما زیاد باشد، روى تردمیل در داخل اتاق این کار را مى کنم و همان مقدار راه مى روم که شیب هم دارد و بهتر است. برنامه ى کوه هم دارید؟ نه، سال هاست که به کوه نمى روم. قبلاً مرتب به کوه مى رفتم و خیلى طولانى هم مى رفتیم. یک بار از قله توچال که مى خواستیم برگردیم، از همان راه معمولى نیامدیم و گفتیم از طرف شرق برویم که سر از کاشانک در مى آورد. به منطقه اى صخره اى برخورد کردیم که خیلى سخت بود و مى بایست یک متر یا دو متر خودمان را به پایین مى رساندیم. خیلى خسته شدیم. وقتى به جایى رسیدیم که درخت بود، استراحتى کردیم. بعد از استراحت خواستم که راه بروم، به قول قدیمى ها، دیدم زانو مى زنم. در نوجوانى که در روستا بودم، بسیار می شنیدم که می گفتند: فلانى زانو مىزند. آن موقع نمى فهمیدم "زانو مى زند" یعنى چه. چون هیچ وقت به خاطر توانى که داشتیم، حال و روز افراد بزرگتر را درک نمى کردیم که در راه رفتن زانو مى زدند. اما این بار وقتى خواستم راه بروم و خودمان را به شهر برسانیم، متوجه شدم که راه رفتن سخت شده است. در آنجا یک نفر افغانى را دیدیم که با حیوان براى باغى که آن بالا بود، نان می برد. از او خواهش کردیم که ما را برگرداند. سوار حیوان شدیم و کم کم پایین آمدیم. بعد از آن کم مى روم. آیت الله هاشمی رفسنجانی گفت وگویی با هفته نامه «طلوع صبح» انجام داده است که مشروح آن در ادامه می آید: اگر اجازه بدهید به انتخابات سال 88 برگردیم. آیا حضرت عالى مناظره مشهور سال 88 آقاى احمدى نژاد و مهندس موسوى را به صورت زنده مشاهده کردید؟ بالاخره دیدم. اینکه همه را به صورت زنده دیدم یا نه، نمى دانم. سؤال ما این است که پس از ایراد اتهامات متعدد به شما،آن لحظه واکنش شما چه بود؟ من دیدم که حرف بى سندى را مى زند. ایشان رقیب هاى خودش را ندیده مى گرفت و مى گفت که رقیب من فلانى(هاشمى رفسنجانى) است و مسأله را به این طرف آورده بود که حرف ناحقى بود. من در آن انتخابات از کسى حمایت نکرده بودم که ایشان این گونه مى گفت. بعد هم حرفهایى زد که من در مراسم امام(ره) که ایشان را دیدم، گفتم که شما خیلى حرف هاى خلاف گفتید. خودتان اصلاح کنید و اگر اصلاح نکنید، من باید جواب بدهم. کاغذى هم به او دادید؟ همان بود که می خواستم تذکر بدهم که این ها را اشتباه کردید. خیلى دوستانه گفتم. اما ایشان اصلاح نکرد و من هم نامه اى به رهبرى نوشتم و آن را منتشر کردم. همان نامه اى که پیش از انتخابات نوشتید؟ بله، همان نامه اى که هر کس مى خواست، آن را دید و بارها منتشر شده است. همان موقع من نمى خواستم بدون خواندن رهبرى منتشر کنم، عصر که نامه تمام شد، براى ایشان فرستادم و آخرین فرصتى بود که پیش از انتخابات مى توانستم، چون ظاهراً عصر سه شنبه بود، درست یادم نیست، جمعه هم انتخابات بود. مى خواستم قبل از انتخابات منتشر شود. براى رهبرى فرستادم که اگر نظرى دارند، بدهند. عصر هم با ایشان ملاقات داشتم. وقتى به ملاقات رفتم، به ایشان گفتم که شما جواب مرا ندادید. ایشان گفتند: الان که آمدى، داشتم از روى کامپیوتر مى خواندم. گفتم: روى آن نظرى دارید؟ گفتند: روى محتوا هیچ نظرى ندارم، ولى روى زمان آن نظر دارم و اگر از من مى پرسیدى، مى گفتم که بعد از انتخابات باشد. گفتم: من که پرسیدم و شما جواب ندادید و وقت هم تمام شد و رسانه ها فردا نمى توانند بنویسند و باید همین امشب بدهم که جوابم را چاپ کنند. ایشان گفتند: که اگر بعد از انتخابات منتشر می کردید، چه می شد؟ گفتم: اگر احمدى نژاد پیروز شود، خوب نیست که با انتشار این جواب دوباره دعوایى را شروع کنم. چون تمام شده بود و اگر هم شکست، بخورد که این دیگر شبیه چوب زدن به مرده است و هنر این است که همین حالا که ایشان با هدف انتخاباتى گفته، من هم با همان هدف جوابش را بدهم. ایشان گفتند: حق شما بود و من باید دفاع می کردم که براى بعد از انتخابات گذاشتم. البته این کار را هم کردند و به نماز جمعه رفتند و به آن صورت مفصل گفتند. فکر مى کنید چرا تلویزیون و صداوسیما حاضر نشد جوابیه شما را پخش کند؟ صداوسیما پیش از انتخابات و حتى یک سال قبل از انتخابات 84 دربست در اختیار آن جریان بود. به هر حال تمام دستاوردهاى انقلاب را با آوردن بعضى از آدم هایى که بعدها مشخص شد به کدام جریان وابسته هستند، زیر سؤال مى بردند که در همان ایام و حتى قبل از انتخابات 84 من گفته بودم که صداوسیما به خاطر دستمالى قیصریه را به آتش نکشد. احمدى نژاد از گروه ایثارگران بیرون آمد و عضو آنجا بود. رئیس صداوسیما هم عضو آنجا بود. اینها با هم پیمان داشتند و در صداوسیما هم هر چه مى خواستند، انجام مى دادند. آیا قبل از 84 ، آقاى احمدى نژاد را به عنوان فردى که روزگارى استاندار شما بوده، مى دیدید؟ همیشه ایشان را مى دیدیم. شهردار تهران بود که براى بازدید از تونل رسالت از من دعوت کرده بود و من به اتفاق ایشان از آن پروژه بازدید کردم و همچنین براى مراسم افتتاح پارک پلیس در شرق تهران از من دعوت کرده بود که با هم رفتیم و آن پارک را افتتاح کردیم و موارد اینگونه زیاد بود. شایعه شد که قبل از 84 از شما براى حضور در انتخابات کسب تکلیف کردند. پیش من نیامد، اما به محسن گفته بود. وقتى که من اسم نوشتم، به محسن گفته بود که اگر ایشان مایل باشند که من نباشم، من کنار می روم. این را محسن به من گفت و می توانید از محسن بپرسید. واکنش شما چه بود؟ من گفتم: نه، در انتخابات شرکت کند. اگر اجازه بدهید وارد انتخابات 92 شویم. شما چقدر احتمال مى دادید که رد صلاحیت شوید؟ همیشه انسان احتمال مى دهد. عده اى حضرت عالى را پیروز اصلى انتخابات می دانستند. چون مشایى را حذف کرده و شخص مورد نظر شما رأى آورد. این را قبول دارید؟ مردم به دکتر روحانى رأى دادند، یک واقعیت سیاسى است. البته در خصوص ردّ صلاحیت بله. من مى دانم چه شد. آنها قبل از اینکه تصمیم بگیرند که من نباشم، آقاى مصلحى وزیر وقت اطلاعات با معاونانش به آنجا رفته بودند. آیین نامه آنها اجازه نمى دهد که در بحث هاى انتخاباتى کسى از خارج باشد. با حضور مصلحى مخالفت شده بود که نباید او باشد. خیلى اصرار شده بود که گفتند پس معاونان نباشند و خود مصلحى باشد. یکى از اعضاى خبرگان به من خبر داد که مصلحى در جلسه آنها گفته که ما صبح و ظهر و شب به طور مرتب آراى آقاى هاشمى را رصد مى کنیم که ساعت به ساعت بالا مى رود و الان به هفتاد درصد رسیده است و در این چند روز تا انتخابات اگر همین طور بالا برود، ایشان از 90 درصد بالاتر می رود و ما مصلحت نمی دانیم. چون اگر ایشان بیاید، همه ى رشته هاى دوره هاى ما را پنبه مى کند. چقدر قبول دارید که جنابعالى نسبت به سالیان پیشین یا دهه هاى قبل، تغییرات فکرى داشته اید؟ الان برخى منتقدان شما مکرراً ادعا مى کنند شما نسبت به گذشته تغییرات جدى کرده اید؟ نه، خیلى قبل از انقلاب از زمانى که مبارزه شروع شد، تفکراتم از لحاظ سیاسى شکل گرفته است. نه تصادفى و نه تقلیدى، بلکه مطالعه کردم و قرآن را خواندم و اسناد را نگاه کردم و تاریخ را خواندم و همان شکل محفوظ است. همان سخنرانی هایى که پیش از انقلاب می کردم، بعد از انقلاب هم می گفتم. قبل از انقلاب در یک ماه رمضان در مسجدى در بازار درباره عدالت اجتماعى صحبت کردم که درباره همان موضوع به تناسب با مسایل روز چندین خطبه در نماز جمعه خواندم. مطالبش یادداشت شده بود و داشتم که از بیشتر مطالب پیش از انقلاب فرق نمی کرد. در مورد چند سال اخیر چطور؟ مثلاً مى گویند شما پس از انتخابات 84 دچار تغییرات جدى شدید و این روند همچنان ادامه دارد. تفکراتم همین است. در مجلس که بودم، همه میدانند که دو طرف را حفظ مى کردم و بلکه سه طرف را. هم نهضت آزادیها بودند که آنها را حفظ میکردم و هم محافظه کارها و چپگراها بودند که با همه کار میکردم و مشکلى نداشتم و فراجناحى عمل مى کردم. در ریاست جمهورى هم همین کار را کردم. کابینه ى من معتدلترین کابینه هاست که حداقل نصف - نصف از دو جناح بود و بعضیها هم مستقل بودند. بعد از دوره ریاست جمهورى، در انتخابات دوم خرداد، بى طرف بیطرف کار کردم و فقط انتخابات را سالم برگزار کردم. شبهه دخالت دیگران بود که من جلوى آن را گرفتم و سالم برگزار کردم. البته یک جناح خوشش نمی آمد. ولى من براى برگزارى سالم انتخابات کمک کردم. بعد بعضى از تندروها از جناح رادیکال که مسایل خاصى با من داشتند، شروع به تخریب کردند. ولى الان همانها برگشتند و عوض شدند. محافظه کارها هم از این طرف مخالف هاشمى » : افتادند. اینها میگفتند که که الان اینگونه حرف میزنند. « مخالف رهبر است اینها عوض شدند و من عوض نشدم. یعنى نظر آنها نسبت به ما عوض شده است. تفکرات من مال 50 سال قبل است و هنوز محفوظ است. منتها متناسب با زمان اصلاح می شود. آن ایامى که حضر تعالى ردّ صلاحیت شدید، گفتند به خاطر کهولت سن بوده است. اما فیلمى از شما دیدم که حضرت عالى روزانه دقایق طولانى را روى تردمیل مى دوید. سئوالم این است که ورزش روزانه شما چگونه است؟ آیا کاملاً منظم و مرتب است؟ بله، از قبل ورزش مى کردم و در سالهاى اخیر هم من به توصیه پزشکان هفته اى دو بار به شنا مى روم که کافى نیست. دو، سه روز هم در حیاط خانه، زمانى که هوا مساعد باشد، حدود نیم ساعت مى دوم که نزدیک دو کیلومتر مى شود. امّا اگر سرما و یا گرما زیاد باشد، روى تردمیل در داخل اتاق این کار را مى کنم و همان مقدار راه مى روم که شیب هم دارد و بهتر است. برنامه ى کوه هم دارید؟ نه، سال هاست که به کوه نمى روم. قبلاً مرتب به کوه مى رفتم و خیلى طولانى هم مى رفتیم. یک بار از قله توچال که مى خواستیم برگردیم، از همان راه معمولى نیامدیم و گفتیم از طرف شرق برویم که سر از کاشانک در مى آورد. به منطقه اى صخره اى برخورد کردیم که خیلى سخت بود و مى بایست یک متر یا دو متر خودمان را به پایین مى رساندیم. خیلى خسته شدیم. وقتى به جایى رسیدیم که درخت بود، استراحتى کردیم. بعد از استراحت خواستم که راه بروم، به قول قدیمى ها، دیدم زانو مى زنم. در نوجوانى که در روستا بودم، بسیار می شنیدم که می گفتند: فلانى زانو مىزند. آن موقع نمى فهمیدم "زانو مى زند" یعنى چه. چون هیچ وقت به خاطر توانى که داشتیم، حال و روز افراد بزرگتر را درک نمى کردیم که در راه رفتن زانو مى زدند. اما این بار وقتى خواستم راه بروم و خودمان را به شهر برسانیم، متوجه شدم که راه رفتن سخت شده است. در آنجا یک نفر افغانى را دیدیم که با حیوان براى باغى که آن بالا بود، نان می برد. از او خواهش کردیم که ما را برگرداند. سوار حیوان شدیم و کم کم پایین آمدیم. بعد از آن کم مى روم.


یکشنبه ، ۵مهر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سوک]
[مشاهده در: www.sook.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 30]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن