واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: در خلا مهر و عطوفت خانوادگى ساده لوحى باز هم قربانى گرفت
دختر جوان وقتى با وعده هاى واهى و دروغين دوست پسر خود از شهرستان محل زندگيش راهى تهران شد نمى دانست كه چه سرانجام شومى انتظارش را مى كشد و اين آخرين سفر زندگى او خواهد بود.سرهنگ «محمدحسن كريمى» فرمانده انتظامى شهرستان شهريار درباره جزييات اين خبر به خبرنگار ما گفت: ۱۱ شب ۲۵ فروردين ۸۷ طى تماس تلفنى از بيمارستان تامين اجتماعى شهريار با مركز فوريت هاى پليسى ۱۱۰ مبنى بر فوت مشكوك دختر ۱۹ ساله به نام ليلا بلافاصله اكيپ ويژه اى از كارآگاهان دايره جنايى به بيمارستان اعزام شدند تا تحقيقات اوليه درخصوص علت و نحوه مرگ مقتول را بررسى كنند.وى تصريح كرد: طبق نظر پزشكى قانونى ليلا بر اثر مسموميت حاصل از استفاده بيش از حد قرص هاى روان گردان و تعدادى زيادى قرص ترامادول جان خود را از دست داد و بنا بر اظهارات كادر بيمارستان ساعت ۱۱ شب سه مرد، دختر جوان را در حالى كه هيچگونه علايم حياتى در وى ديده نمى شد توسط خودروى پرايد به بيمارستان مى آورند و عنوان مى كنند ليلا خواهر يكى از آن ها است و زمانى كه كادر بيمارستان سعى در برگرداندن علايم حياتى مقتول داشتند در فرصت مناسب بيمارستان را ترك و فرارى مى شوند، اما نگهبان در ورودى بيمارستان شماره خودروى مورد نظر را يادداشت مى كند و با استعلام شماره خودرو وآدرس، آخرين مالك آن كه فردى بنام وحيد بوده، شناسايى و ساعت ۵ صبح روز ۲۶فروردين ماه در حالى كه وى قصد داشت استان تهران را به مقصد يكى از شهرستان هاى جنوبى ترك كند دستگير شد.سرهنگ كريمى افزود: با دستگيرى وحيد وى ابتدا منكر قتل شد و اظهار داشت كه دو همدست ديگر وى به نام هاى عباس- ش و اصغر - م باعث قتل ليلا شدند و خود نقش چندانى در قتل نداشته است، بنابراين با هماهنگى مراجع قضايى و راهنمايى وحيد مخفيگاه دو متهم ديگر نيز در همان روز شناسايى شده و دستگير شدند. با دستگيرى سه متهم و مواجهه حضورى آنها با يكديگر هيچكدام از متهمان قتل را به گردن نگرفت و با اظهارات ضد و نقيض هركدام، ديگرى را در قتل ليلا مقصر دانستند تا اينكه پس از بازجويى هاى فنى وحيد لب به سخن باز كرد و پرده از رفتار جنايتكارانه خود و همدستانش برداشت و گفت: ليلا ساكن يكى از استان هاى شمال غربى بوده و بعد از جدايى پدر و مادرش از يكديگر نزد پدرش زندگى مى كرد. در آن شهرستان مدتى بود كه با يكى از دوستان من به نام رضا رابطه داشت تا اينكه يك روز قبل از حادثه رضا با وعده هاى دروغين ليلا را به تهران آورد و او را به من سپرد و گفت: ليلا دختر فرارى است و در شهر تهران مكانى براى ماندن ندارد. من هم او را به مدت دو روز در باغ پدرم نگهدارى كردم تا اينكه پدرم از قضيه باخبر شد و ليلا را به همراه عباس و اصغر به يك موزاييك سازى برديم و از آنجا كه ليلا دختر بسيار ساده اى بود هركارى كه مى خواستيم انجام مى داد، شب حادثه هم ما تصميم گرفتيم كه او را مورد آزار و اذيت قرار دهيم اما ليلا شديدا مقاومت كرد و قصد داشت از دست ما فرار كند ماهم به زور و با تهديد مجبورش كرديم تا تعداد زيادى قرص روان گردان و ترامادول مصرف كند تا با مصرف آنها قدرت مقاومت و ايستادگى در برابر خواسته هاى ما را نداشته باشد، بنابراين پس از مصرف داروها و نيمه جان شدن ليلا او را مورد آزار و اذيت قرار داديم اما بعد متوجه شديم كاملا از هوش رفته است و هرچه آب بر سر و صورتش پاشيديم و صدايش كرديم بى فايده بود، چرا كه به هوش نيامد.از اين رو او را به بيمارستان تامين اجتماعى شهريار برديم و وقتى متوجه شديم كه ليلا براثر مصرف زياد دارو و آزار و اذيت ما فوت كرده است سريعا بيمارستان را ترك كرديم و قصد داشتيم كه به شهرستان هاى مرزى فرار كنيم اما شش ساعت بعد از اينكه از بيمارستان فرار كرده بوديم توسط ماموران آگاهى شهريار دستگير شديم.رييس پليس شهرستان شهريار با اشاره به اينكه متهمان دستگير شده با تشكيل پرونده تحويل مراجع قضايى و از آنجا روانه زندان شدند در هشدارى به والدين و جوانان يادآور شد، در اين واقعه دلخراش صرف نظر از اقدامات مجرمانه متهمان، قدر مسلم خانواده نقش تاثيرگذارى در اين رهگذر دارد. جدايى پدر و مادر و زندگى دختر با پدر و كمبود عاطفه و محروميت مختلف درون خانواده و از همه مهمتر احساس خلاء مهر مادرى و... نهايتا منجر به فرار ليلا مى شود.در بحث فرار از منزل به ويژه براى دختران جوان همواره اين ايده و تفكر وجود دارد كه مى توانند خوشبختى و رسيدن به آمال و آرزوهاى مورد دلخواه خود را در بيرون از خانه مهيا و فراهم نمايند، بنابراين در جست وجوى خوشبختى مرتكب فرار از منزل مى شوند. در حالى كه نتايج حاصله از تحقيقات كارشناسى عكس اين قضيه را اثبات كرده است يعنى اين كه دختران جوان به محض فرار از منزل بدون اينكه از عواقب خطرناك آن آگاه و باخبر باشند به رغم ميل باطنى و در كوتاهترين زمان ممكن دچار آسيب هاى اجتماعى مى شوند و گذشت زمان و ايام نيز در اين راستا نقش تعيين كننده اى دارد و هرچه مدت زمان فرار طولانى شود به همان تناسب درصد و ميزان خطر و آسيب پذيرى نيز بيشتر مى شود و تجربه ثابت كرده كه فرار از منزل تحت هيچ شرايطى نمى تواند خوشبختى يك فرد را تضمين كند، بنابراين مقوله آموزش براى خانواده ها و اينكه محيط خانواده هرچند نامطلوب و مورد دلخواه فرزندان نباشد ولى بهتر و امن تر از مكان هاى ديگر است و از طرف ديگر پدر و مادر نزديك ترين و دلسوزترين افراد براى فرزندان تلقى مى شوند هرچقدر هم بداخلاق و سختگير باشند. بنابراين توصيه مى شود والدين فضاى داخل خانه را به نحوى مديريت كنند كه فرزندان احساس آرامش ، آسايش و امنيت كنند و از طرف ديگر فرزندان هم بايد بدانند كه خوشبختى در درون خانواده وجود دارد، بنابراين آن را به درستى جستجو و رصد كنند.
دوشنبه 6 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 268]