واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: جرائم رانندگي؛ علل و راه چاره
سالانه شمار فراواني از هموطنان جان خود را در تصادفات از دست ميدهند. كارشناسان اين امر بهبود وضع را در گرو بازنگري در قوانين رانندگي دانستهاند.
غفلت در انديشيدن به ريشة فرهنگ غلط رانندگي است كه موجب شده فرهنگ رانندگي غلط فعلي بلاي جان مردم اين ديار باشد.
براي فرهنگسازي در مورد رانندگي مخصوصاً ميتوان از صدا و سيما استفاده كرد ليكن كافي نيست، زيرا منجر به تغيير عادت غلط رانندگي نخواهد شد. جرم رانندگي غلط جرمي ناشي از عادت غلط راننده ايراني است و براي از بين بردن آن بايد از تكنيكها و روشهاي روانشناسانه تغيير عادت (كه ظاهراً كاري شاق و دشوار است) استفاده كرد.
انسان از بدو كودكي برخي اعمال را تمرين ميكند كه در ارتباط با جامعه است و ادامة پرداختن به آن اعمال، مجموعه عادات وي را ميسازد. اعمالي از قبيل سخن گفتن، نگاه كردن، راه رفتن و....
از آنجا كه حركت لازمة زندگي امروزي است و روزانه بارها در حركت و رفت و آمديم، ميتوان ادعا كرد كه راننده ايراني با رانندگي غلطش هر روز در حال تمرين قانونشكني است! پس بياييم ذهن خود را ممتركز بر اين نكته كنيم كه چه تدبيري بينديشيم كه مرتكب جرم رانندگي نشويم.
در اين چارهجويي از روانشناسي و جامعهشناسي به طرزي شايسته ميتوان بهرهها برد. هيچ از خود پرسيدهايد كه چرا شارع مقدس امر به برپا كردن نماز حداقل به تعداد 5 بار در شبانه روز كرده است؟ عوامل زيادي را براي اين كار ميتوان برشمرد و در اينجا فقط به يكي از آنها اشاره ميكنيم كه عاملي روانشناختي است و آن عامل تكرار است. تكرار يك عمل باعث ايمان به آن عمل ميشود، صرفنظر از ماهيت آن عمل كه آيا خوب است يا بد.
اگر كاري خوب را به دفعات انجام دهيم، پس از مدتي بر حسب عادت آن را به دفعات انجام خواهيم داد و اگر كاري بد را نيز به همينگونه به دفعات انجام دهيم، متأسفانه پس از مدتي به آن خو خواهيم گرفت و انجام آن برايمان طبيعي و معمولي خواهد بود. اكنون در روانشناسي ثابت شده است كه انسان علاوه بر ذهن هوشيار، داراي ذهني نيمه هوشيار نيز هست كه مسئول صدور افعالي از انسان است كه فرد به صورت عادت و تكرار آنها را انجام ميدهد.
رانندگان در شروع يادگيري فن رانندگي سعي ميكنند با ذهن هوشيار خود موفق به فراگيري اين فن شوند و پس از گرفتن گواهينامه، بر اثر تكرار اعمال رانندگي، كمكم انجام اعمال مزبور را به بخشي ديگر از ذهن خود ميسپارند كه به آن ذهن نيمه هوشيار ميگويند.
اين ذهن وقتي براي انجام كاري فعال شود، انسان احساس فشار غيرمتعارفي نميكند زيرا در اين مرحله انجام اعمال مزبور براثر تكرار به عادت فرد تبديل شده است.
ذهن هوشيار بشر در شروع هرگونه يادگيري فشار زيادي به خود ميآورد كه كاملاً توسط انسان قابل لمس و درك است و ليكن ذهن نيمه هوشيار در انجام اعمالي كه انسان بر حسب عادت و تكرار انجام ميدهد، انرژي كمتري صرف ميكند و لذا فشاري بر انسان نميآيد و كمتر خسته ميشود. اگر در شروع يادگيري فن رانندگي سر و صورت شما پر از عرق شده و پس از مدت كوتاهي بر اثر فعاليت ذهن هوشيار خسته ميشويد، پس از يادگيري و رانندگيهاي متعددي كه بر حسب عادت و توسط ذهن نيمه هوشيار انجام ميدهيد، ساعتها رانندگي خواهيد كرد بدون آنكه خسته شويد. اعمال رانندگي ريشه در عادت و تكرار دارند.
بديهي است اگر اعمال مزبور تبديل به اعمال مرگبار شوند، بايد براي چارهجويي، عادات مربوط به اين اعمال را از ذهن نيمه هوشيار و وجدان خود پاك كنيم، ولي چگونه؟
براي تغيير عادت افراد به استفاده از تكنيكهاي موثر روانشناسي نياز است كه مبتني بر تكرار هستند. ماكسول مالتز در كتاب با ارزش خود به نام «معجزه تصوير ذهني» با آزمايشهايي متعدد نشان داده است كه براي تغيير يك عادت بايد حداقل 21 روز متوالي خلاف آن عادت را انجام دهيد. در مورد تغيير عادت رانندگي ايرانيان ميتوان از اين تكنيك استفاده كرد. نميتوان انتظار داشت كه رانندگان ايراني اين كار را داوطلبانه انجام دهند بلكه بايد با روشي كه در ادامة اين مقاله توضيح داده ميشود، آنها را به اين مسير (به طور خودكار) هدايت كرد. برخي اشتباهاً فكر ميكنند كه با آموزش كودكان و نيز بزرگسالان مي توان آمار تخلفات رانندگي را كاهش داد. شكي نيست كه آموزش بايد باشد و موثر هم هست. ليكن دامنه و برد تأثيرش در اين مورد به خصوص (خلافهاي رانندگي) كم است. اگر آموزش مؤثر بود كه نبايد ديده شود كه استاد دانشگاه از چراغ قرمز تخطّي كند. استادي كه مدرك دكترا گرفته و در دانشگاه مشغول تدريس است، آيا آموزش نديده كه نبايد چراغ قرمز را رد كند؟ البته كه او اين آموزش را از امثال بنده بيشتر ديده است.
دوشنبه 6 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 568]