تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):لباس پاكيزه غم و اندوه را برطرف مى كند و باعث پاكيزگى نماز است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826728827




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

آنهایی که در منا کشته شدند،حقشان بود؟!


واضح آرشیو وب فارسی:پایداری ملی: باور من این بود که هیچ کسی از کشته شدن انسان ها در یک حادثه نباید خوشحال باشد. باور من این بود که در پس این حادثه مانند خیلی از حوادث سال های اخیر، باید منتظر ابراز همدردی ها و اشک ها و تالم های هموطنانمان در فضاهای محازی و شبکه های اجتماعی باشیم.اخبار دردناک یکی پس از دیگری از مکه و منا می آید و درد بر درد انباشته می شود. دیگر همه در جریان فاجعه انسانی که در عربستان روی داده است قرار گرفته اند. زنان و مردانی که لباس احرام به تن کرده بودند، یعنی «دل از این دنیا شسته ایم و به می خواهیم به شیطان سنگ بزنیم»، در روزی که قرار بود عید مسلمانان شود، قربانی شدند و هزاران مسلمان در گوشه و کنار جهان عزادارشان. صحنه ای وحشتناک، دردناک و فاجعه ای انسانی. تصویر انبوه جنازه ها که روی هم انباشته شده اند، به این زودی ها از خاطرها زدوده نخواهد شد. عید مسلمانان عزای بشریت شد.  در این میان اما اتفاقی شاید دردناک تر روی داد که نمی توان بی تفاوت از کنارش گذشت. اگرچه حتی نوشتن درباره آن و سخن گفتن از آن مشکل تر باشد. فضای مجازی که در سال های اخیر خیلی خیلی سریعتر از فرهنگ استفاده از آن، رشد کرده است گاهی جلوه هایی از خود ما و هموطنانمان را نشان می دهد که باعث شرمساری است.  باور من این بود که هیچ کسی از کشته شدن انسان ها در یک حادثه نباید خوشحال باشد. باور من این بود که در پس این حادثه مانند خیلی از حوادث سال های اخیر، باید منتظر ابراز همدردی ها و اشک ها و تالم های هموطنانمان در فضاهای محازی و شبکه های اجتماعی باشیم. اگرچه همه این ها بود، اما بودند عده ای کم و عجیب و غریب از هموطنانی هم که معتقد بودند آن هایی که کشته شده اند، حقشان بوده است. عده ای که شاید کینه شان از دولت سعودی را به صورت احمقانه ای بر سر کشته شدگان حادثه خالی می کردند. عده ای که ابایی نداشتند کینه شان را علنی کنند.  می خواستم چیزی درباره این ها بنویسم که یک سوزن به خودمان زده باشیم و بعد طلبکار عالم و آدم. اما دیدم متنی که دوستی درباره این ها نوشت و در صفحه شخصی اش منتشر کرد، همه حرف من را می زند. بنابر این تصمیم گرفتم که آن را بازنشر بدهم. او در صفحه فیسبوکش نوشت: دارم به لحظه های هراس آدم ها فکر می کنم. هراسی که وقتی مرگ دنبالت می کند به جانت می افتد... می خواهد کودکی سوری باشد که اسلحه به رویش بلند شده، یا دست نیمه جان آدمی که به انتظار کمک در هوا تکان می خورد و بعد بی پاسخ روی زمین رها می شود. خودم را می گذارم جای کسی که زیر دست و پا می ماند و نفس کم می آورد... یک حاجی ساده، که پولش را جمع کرده و لابد سال ها انتظار کشیده برای رسیدن، بدرقه ی یک عالم آدم پشت سرش بوده و حالا همان آدم های منتظر دارند جای پارچه ی زیارت قبول، پارچه ی تسلیت آویزان در و دیوار می کنند. به آدم هایی فکر می کنم که به باورشان زنده اند، باورهایی که برایشان عزیز است، همان اندازه ای که زندگی را دوست دارند. بغض دارم از دیشب، حجم این همه کینه دیوانه ام کرده. نمی دانم چه شده به این جا رسیدیم، نمی دانم چه طور می شود عکس العمل یک آدم در مقابل از دست رفتن جان یک انسان بی گناه شانه بالا انداختن باشد و گفتن این که: حقش بود... حقش بود که چی؟ حقش بود که بمیرد؟ چون به چیزهایی باور داشت که شاید با باور بعضی ها فاصله داشته باشد؟ نمی فهمم...از دیشب هراس افتاده به جانم، هراس از زندگی کردن میان آدم هایی که مرگ هزار نفر برایشان تراژدی انسانی نیست، که برایش جوک می سازند و شانه بالا می اندازند. هراس دارم، انگار که مرگ افتاده باشد به جان من... چه فرقی می کند زندگی کردن در دنیای دیوانه ی دیوانه با مردن؟ + پی نوشت: برای من آن خبرنگاری که برای پناهجویان زیر پا می گیرد با آن کسی که می نویسد حقش بود که مرد، چون پولش را ریخت توی جیب عرب ها در یک لیست هستند، لیست سیاه آدم هایی که دنیا را تنگ می کنند و نفس کشیدن را سخت. که مرزها را پررنگ می کنند و دنیای دیوانه را، دیوانه تر. منبع: الف


جمعه ، ۳مهر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پایداری ملی]
[مشاهده در: www.paydarymelli.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 22]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن