تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):مردم را با غیر زبانتان بخوانید تا از شما پارسایی و کوشش و نماز و خوبی را ببینند...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815713106




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

گفت وگو با مادر شهیدان بذرافکن/ هنگام شهادت پسرانم جز صبر از خدا هیچ نخواستم


واضح آرشیو وب فارسی:ایکنا: گروه اجتماعی: داستان قربانی کردن فرزند در راه خدا فقط به ماجرای حضرت ابراهیم و اسماعیل(ع) ختم نمی شود، انسان های فداکار بسیاری در طول تاریخ عزیزترین چیزهایشان را در راه پروردگار دادند و از خداوند جز صبر چیزی نخواستند که نمونه آن مادر شهیدان بذرافکن است.به گزارش خبرگزاری بین المللی قرآن(ایکنا) از خراسان جنوبی، از داستان ابراهیم و اسماعیل تا حکایت کربلای حسین(ع) و فدا کردن علی اکبر جوان رعنای شبیه پیامبر در راه حق تا سال های دفاع مقدس ما پر از خاطرات مادران و پدرانی است که جوانان سرو قامتشان را عاشقانه تقدیم معبود کردند. مادر شهیدان غلامعلی و محمد بذرافکن از جمله این انسان های موحدی است که دو فرزندش در روزهای حماسه و خون راهی کربلای ایران شدند و شیرین ترین هدیه الهی یعنی جان را تقدیم دوست کردند. کنیز بنازاده که هنوز با عشق و عاطفه مادری از فرزندانش سخن میگوید، درباره فرزندان شهیدش به خبرنگار ایکنا گفت: فرزندانم اهل جبهه و رزم بودند، اما در این بین دو پسرم غلامعلی و محمد لیاقت شهادت در راه خدا را پیدا کردند. می خواستم برایش به خواستگاری بروم، اما... وی اظهار کرد: خاطرم هست روزی به پسرم غلامعلی گفتم می خواهی برایت به خواستگاری بروم و دامادت کنم، لبخندی زد و با شوخی گفت: چه مادری دارم، من در فکر رفتن به جبهه هستم و او به دنبال خواستگاری برای من است. این مادر دو شهید خراسان جنوبی بیان کرد: آخرش روزی به من گفت اگر می خواهی برایم به خواستگاری بروی، دختر مذهبی را انتخاب کن که مثل خودم اهل انقلاب و جبهه باشد تا خودم که به جبهه رفتم او در پشت جبهه فعالیت کند. بنازاده ادامه داد: غلامعلی می گفت مادر دوست داری که من مریض شوم، تصادف کنم و اینگونه از دنیا بروم؟ پس دعا کن که شهید شوم و بعد از شهادتم نیز بگو این امانت خدا بود که خودش داد و آن زمان که صلاح بود از من گرفت. خداوند دعایم در اعطای صبر در شهادت پسرم را اجابت کرد وی افزود: در نهایت پسرم در 23 سالگی مفقود الاثر شد و بعد از هفت سال پیکرش پیدا شد، من نیز خواسته پسرم را از خدا خواستم و از او طلب کردم که صبر بدهم تا اشک نریزم و خداوند نیز دعایم را اجابت کرد و صبرم داد. این مادر دو شهید گفت: پسرم دیگرم محمد نیز دانشگاه علوم اسلامی رضوی درس می خواند، در ایام مفقود الاثر بودن برادرش گفت برای درس و حوزه ام به مشهد می روم و من بعد از خداحافظی از او بسیار گریه کردم و از خودم متعجب بودم که چرا برای یک مشهد رفتن پسرم اینگون گریه می کنم. بنازاده اظهار کرد: تا مشخص شد او هم به جبهه رفته است و من علت دلتنگی و گریه ام را فهمیدم و محمد نیز مفقود الاثر شد و البته جنازه محمد زودتر از غلامعلی و بعد از 9 ماه پیدا شد و بالاخره فرزندانم آرامگاهی پیدا کردم تا برایشان فاتحه ای بخوانم. روزهای مفقودالاثر بودن پسرانم خیلی سخت گذشت وی بیان کرد: محمد پسری بود که تا می خواستم لباس بشورم و او صدای آب را می فهمید درس های حوزه اش را کناری می گذاشت و کمکم می کرد و لباس ها را می شست و پهن می کرد و یار من در کارهای خانه بود. این مادر دو شهید ادامه داد: محمد رابطه خاصی با من داشت، اصلا حاضر نبود من کار زیادی انجام دهم، جارو می زد روزی خاله اش به او گفت محمد اینقدر کار خانه می کنی زهره(خواهرش) را بدعادت می کنی و او جواب می داد من برای مادرم کار می کنم زهره هم هر وقت ازدواج کرد و به خانه اش رفت به اندازه کافی کار خواهد کرد. بنازاده یادآور شد: روزهای مفقود الاثر بودن فرزندانم خیلی سخت گذشت، از هر طریقی تلاش می کردم تا خبری از او بیابم، رادیو عراق گوش می دادم تا شاید حدأقل خبری از اسارت آنها پیدا کنم تا اینکه پیکرشان پیدا شد و اندکی آرام گرفتم.


پنجشنبه ، ۲مهر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایکنا]
[مشاهده در: www.iqna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 53]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن