واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: ماجرای طرحی که سپاه سال64 برای جنگ داد و رد شد به روایت سردار رشید/ استراتژی هاشمی «محدود» بود سیاست > نظامی - روزنامه شرق در یادداشتی به قلم غلامعلی رشید، جانشین رئیس ستادکل نیروهای مسلح نوشت:در پاسخ به اینکه «استراتژی مناسب برای پیروزی ایران بر عراق چه بود؟» باید بگویم که در سال ١٣٦٤ استراتژی دیگری که مناسبتر بود، طراحی و پیشنهاد شد، اما فرماندهی عالی جنگ نپذیرفت.
قدرت نظامی ما با تکیه بر نیروهای مردمی، ذاتا ظرفیت تصرف سرزمین و پیشروی در عمق خاک عراق را نداشت. شما بیشتر بر ارتش حرفهای با ابزار و تجهیزات پیشرفته و منابع کافی، تأکید میکنید، اما کشور ما امکان تأمین و پذیرش این استراتژی را نداشت. بههرحال طرحی که ما دادیم، یک طرح استراتژیک بود که صبغه عملیاتی داشت و در صورت پذیرش، میشد سایر ابعاد سیاسی و دیپلماسی آنرا نیز هماهنگ کرد. استراتژیای که در ذهن مسئولان بهخصوص آقای هاشمی بود، یک «استراتژی محدود» بود. این استراتژی در حقیقت بهدنبال پیروزی کامل به معنای غلبه بر دشمن و شکست کامل دشمن نبود، بلکه به یک پیروزی نسبی (انجام یک عملیات موفق) و اتمام محترمانه جنگ فکر میکرد. مسئولان قائل به هزینهکردن منابع به حد کافی (برابر محاسبات در طراحی) نبودند. مسئولان انتظار داشتند این استراتژی را، که اتمام جنگ با تصرف یک منطقه استراتژیک در خاک عراق بود، با منابع و وضع موجود درون سپاه و با پشتیبانیهای محدود ارتش، به نتیجه برسانند. بخش اعظم تجهیزات و ابزار در درون ارتش بود. باور میکنید که هنوز هم نفربر آمریکایی و هلیکوپتر نو درون سازمان ارتش وجود دارد؟! ... البته میگویند که اگر تمام امکانات ارتش را به سپاه میدادند، باز هم مسئله فرق نمیکرد و ما گرفتار همان مناقشات قبلی هستیم! شهید صیاد در نامه تاریخی خود به تاریخ ١٦/١١/٦٥ پس از پیروزی سپاه در عملیات کربلای٥ و شکست ارتش در عملیات کربلای٦، درحالیکه فرمانده نیروی زمینی نبود، در ذیل عنوان «حقایق» نوشت: «سیستم کلاسیک فرماندهی در ارتش جمهوری اسلامی، مانع بهکارگیری امکانات، نیروی انسانی و تجهیزات، در صحنه نبرد گردیده است؟!» این اعتراف به حقیقتی تلخ است که البته در زمانی انجام میشود که ایشان دیگر فرمانده نیست. اینجانب به کمک جمع ١٥نفرهای از فرماندهان (آقایان عزیز جعفری، احمد غلامپور، قاسم سلیمانی، بشردوست، شهیدحسین خرازی، شهیداحمد کاظمی و...) به دستور آقامحسن رضایی در نیمه دوم اردیبهشت سال ١٣٦٤، فرایند طراحی استراتژی در جنگ را آغاز و هفت تا ١٠ گام از آن را طی کردیم. از ارزیابی تهدید تا تعیین اهداف، تعیین ساختار، سازمان موردنیاز، اتخاذ تدبیر، تهیه و تدوین برنامه توسعه نیروها و... . به زبان ساده میخواستیم بگوییم با وضع موجود و محدودیت نیروی انسانی، منابع، امکانات و یگان موجود، اقدام بزرگی علیه دشمن نمیتوان انجام داد و چنانکه افزایش نیرو و امکانات در حد مقدورات کشور انجام شود، میتوان دو هدف مهم و استراتژیک را درون خاک عراق، تأمین کرد و بهتر از گذشته جنگ را پیش برد.پس از فتح خرمشهر، ما همیشه با صد تا ١٥٠ گردان نیروی آفندی سپاه، تهاجم میکردیم و با همین نیرو فاو را هم گرفتیم. لذا در این طرح میخواستیم اثبات کنیم چنانکه این نیروها حداقل به سه برابر یعنی ٥٠٠ گردان با امکانات بیشتر، ارتقا یابد، در شیوه تهاجم نیز امکان غافلگیرکردن دشمن میسر است. چراکه به جای تک از یک محور، تکهای متعدد در سه محور طرحریزی میکردیم و حتما دشمن غافلگیر میشد. در تهاجم اول؛ بصره را اشغال میکردیم. البته صدام مقاومت میکرد، مردم بصره آواره میشدند و صدام عراق را بدون بصره اداره میکرد. اگر میتوانستیم تمام مناطق غرب بصره را نیز تا مرز کویت تصرف کنیم، وضع فرق میکرد. در تهاجم دوم؛ سلیمانیه را تصرف و کرکوک را با خطر جدی روبهرو میکردیم و نفت از عراق گرفته میشد. البته با مشخصههایی که بعدها از صدام دیدیم، او تسلیم خواستههای ما نمیشد. در طرح ما تهاجم به هدف سوم یعنی مرکزیت عراق و بغداد هم بود، اما نپذیرفتند و وقتی جمعبندی و نتایج این طرح استراتژیک را در حضور مسئولان وقت، مطرح کردیم، همان جمله معروف را در پاسخ شنیدیم که؛ «ما بند پوتین این نیروها را هم نمیتوانیم تأمین کنیم، این بحثها در این شرایط، خیانت است. ٨/٣/٦٤». بعدها در عملیات کربلای ٥ در سال ١٣٦٥ مسئولان گفتند: «بروید با همین وضع موجود بجنگید و اگر نمیتوانید، بروید به امام بگویید نمیتوانیم بجنگیم!؟» در آن شرایط چهار نکته محوری طرح ما این بود؛ ضرورت آمادگی برای دو نبرد همزمان با هدف تجزیه قوا و غافلگیری دشمن؛ افزایش جذب و سازماندهی نیروها تا هزارو ٥٠٠ گردان در سه مقطع زمانی شش تا ٩ ماهه (هشت الی٣٠ ماه جنگ)؛ تأمین و تضمین پشتیبانیهای لازم از جمله توپخانه و پدافند هوایی که عمدتا در درون ارتش بود و استقلال سپاه از ارتش در طرحریزی، فرماندهی و اجرای عملیات. آیا این تلاشها را بهعنوان تغییر در راهبرد و استراتژی نمیدانید؟ البته ما در ابتدا (حدفاصل فتح خرمشهر تا آغاز عملیات رمضان)، ارزیابی دقیق و درستی از قدرت و توانایی نظامی خود و شاید هم دشمن برای تأمین اهداف در درون خاک عراق نداشتیم و در سالهای ٦٢ و ٦٣ با توجه به ناکامی در عملیاتهای بعدی، در حقیقت در ابتدای سال ٦٤ بازنگری اساسی صورت گرفت و این طرح ارائه شد. بهنظر میرسید تمام مسئولان، اعتقاد نداشتند که کشور توان تأمین منابع موردنیاز این طرح را دارد و همانطور که شما هم نوشتهاید، به اولویتهای کشور و مطالبات معیشتی، سیاسی و اجتماعی مردم توجه داشتند و در این سالها هم دائما بدون توجه به اسناد موجود، ادعا دارند که هر آنچه امکان داشت، برای جنگ بسیج کردیم و امکان تزریق منابع بیشتر به جنگ، در کشور وجود نداشت. درحالیکه ما این ادعا را قبول نداریم. ما تجزیه و تحلیل درستی از شخصیت صدام نداشتیم و او را با شاه مقایسه میکردیم و تصور علما از جمله امام، این بود که صدام فاقد مشروعیت است که نکته درستی بود و با فشار نظامی ما و جنبش اندکی از سوی مردم عراق، سرنگون میشود. درحالیکه ما کاملا اشتباه میکردیم. چهبسا اگر طرح ما پذیرفته میشد و وارد میشدیم، مردم شیعه عراق در جنوب (مثل انتفاضه شعبانیه در سال ٧٠) و مردم کرد در شمال عراق، دست به تحرکاتی میزدند و با قیام خود، ارتش عراق را دچار فروپاشی میکردند و حوادث به شکل دیگری رقم میخورد؛ یعنی طرح ما را با تحرکات شیعیان و اکراد در عراق، باید در نظر بگیرید چراکه قدرت نظامی سپاه با تکیه بر نیروهای مردمی به اضافه تحرکات نیروهای مردمی شیعه و نیروهای کرد، یک استراتژی قدرتمند و بزرگ برای پیروزی بر عراق بود. 2727
کلید واژه ها: دفاع مقدس (جنگ تحمیلی) - سپاه پاسداران -
چهارشنبه 1 مهر 1394 - 06:16:25
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 76]