واضح آرشیو وب فارسی:خرداد: سایت ""الف" اشاره کرده که روز یکشنبه در مقاله ای که به قلم ایلیا سالار منتشر شد، آمده است: جرمی کوربین رئیس حزب کارگر انگلیس شد. کوربین به خاطر حضورش در پرس تی وی و خصوصیاتش از او به عنوان ‘حزب اللهی ترین’ سیاستمدار انگلیس یاد می کنند.سرویس سیاسی خرداد: سایت "الف" با اشاره به مقاله ای از جرمی کوربین" رهبر جدید حزب کارگر بریتانیا به عنوان "حزب اللهی ترین" سیاستمدار بریتانیا یاد کرده و افزوده است:"انتخاب اخیر جرمی کوربین به عنوان رهبر حزب کارگر انگلیس زلزله ای سیاسی محسوب میشود که در این مطلب به ویژگیهای این سیاستمدار ضدجنگ پرداخت شده است." این سایت در ادامه افزوده است:"در این یادداشت که روز یکشنبه به قلم ایلیا سالار منتشر شد، آمده است: جرمی کوربین رئیس حزب کارگر انگلیس شد. کوربین به خاطر حضورش در پرس تی وی و خصوصیاتش از او به عنوان ‘حزب اللهی ترین’ سیاستمدار انگلیس یاد می کنند." ۳۲ سال عضو پارلمان و نماینده حزب کارگر بوده است. او مخالف جنگ عراق بوده و موسس کمپین بزرگی به نام ائتلاف ضد جنگ است. حامی طبقه مستضعف بوده تا آنجا که وقتی همسر سابقش اصرار داشته فرزندشان را در مدرسه خصوصی ثبت نام کند، از همسرش جدا می شود زیرا در برابر چشم کارگرانی که به او رای داده اند نمی تواند مسئولیت چنین اقدامی را بپذیرد. بیشتر طرفداران او را جوانان تشکیل می دهند. مخالف سرسخت اسرائیل و طرفدار قاطع فلسطین می باشد. گوشت هم نمی خورد حتی. گیاه خوار است. با دوچرخه رفت و آمد می کند. معمولا بجای کت و شلوار کاپشن می پوشد. انتخاب او به رهبری حزب کارگر، زلزله ای سیاسی در تاریخ معاصر انگلستان است. در طرف دیگر سناتور کهنه کار ورمونت، برنی سندرز بر خلاف تمام گمانه زنی ها در حال پیشی گرفتن از هیلاری کلینتون باسابقه و قدرتمند است. مخالف جنگ بوده، طرفدار عدالت اجتماعی است و خود را تنها سوسیالیست کنگره می داند. کمک های مالی از طرف شرکت های بزرگ و کورپوریشن ها را قبول نکرده و تکیه اش بر مردم عادی و کمک های کوچک است. هرچند دیدگاه هایش در خصوص مسئله فلسطین هنوز به قاطعیت کوربین نیست، اما از اولین سناتورهایی بوده که سخنرانی نتانیاهو را ترک کرد. سندرز که در شروع کمپین تبلیغاتی ۳۰ الی ۴۰ درصد از سناتور کلینتون عقب بود، امروز با گذشت کمتر از چند ماه در دو ایالت آیووا و نیوهمشایر از او پیشی گرفته و در کل کشور هم اختلاف را به ده درصد رسانده است. از چپ های نوی دیگری که اخیرا به قدرت رسیده اند می توان به قدرت گیری سیرزا در یونان و پدوموس در اسپانیا اشاره کرد که خصوصیات مشابهی دارند. آمریکای جنوبی هم که یک دهه از گردش به چپ آن می گذرد. خصوصیات مشابه تمام این جریان های نوظهور با غلظت متفاوت، گرایش به سمت عدالت اقتصادی و اجتماعی، استقلال در سیاست خارجه، ضدجنگ بودن و تا حد زیادی حمایت از فلسطین است. با وجود چنین تحولاتی در دنیا، به نظر می رسد جریان های سیاسی و نخبگان کشورمان کمترین آگاهی یا توجهی به این تحولات ندارند. زمان اینکه اصطلاح چپ معادل کمونیست و استالینیسم و شوروی و بی خدایی، در جهت منزوی کردن جریان عدالت خواه استفاده می شد به پایان رسیده است. چپ نوین که در این مقاله به بعضی از مصداق های سیاسی آن پرداخته شد، وامدار تئوری های کهنه مارکس نبوده و از تمام امکانات و تئوری های قدیم و مدرن در جهت بازتوزیع عادلانه ثروت، کاستن از اختلاف طبقاتی و برقراری عدالت اجتماعی استفاده می کند. در کشور ما با اینکه حمایت از مستضعفان و برقراری عدالت اقتصادی و اجتماعی از اهداف اولیه انقلاب بود، چنین جریانی به معنای واقعی نه در بین جریان های سیاسی و نه در بین نخبگان وجود خارجی ندارد. به نظر می رسد پس از دوران کوتاه دهه شصت که کشور با جنگ و مسائل متعدد هم همراه بود، دیگر جریان چپ به معنای جریان اقتصادی پیش رو و عدالت خواه در کشورمان ناپدید گردید. ظهور دولت نهم و دهم هم با شعار عدالت و البته اقتصاددانان پشت پرده اولترا لیبرال و سیاست های اقتصادی عجیب، کمکی به زنده شدن این جریان نکرد. در حال حاضر جریان های مرسوم در رابطه با این موضوع در کشورمان به چند دسته تقسیم می شوند: چپ های سنتی ای که همچنان کتاب سرمایه مارکس را می خوانند و به انقلاب کارگران باور دارند. این عده اکثرا در خارج از کشور بوده و در فضای انقلابی جریان های چپ قبل انقلاب مانده اند و منتظر انقلاب دیگری هستند! این جریان بعضا از آمریکا و اسرائیل هم انتقاداتی می کنند! جریان متدین و به اصطلاح حزب اللهی که دغدغه عدالت دارد و لزوما بایستی در پیگیری اهداف اولیه انقلاب پیشرو باشند. این عده بجای درک هوشمندانه جریانات عدالتخواهانه دنیا و تحولات آن، در پی کشف تئوریهای کاملا جدیدی برای مدیریت اقتصاد کشور هستند. در همین زمان هم که در پی کشف فرمول توسعه عدالت محور هستند، جریان های سیاسی و اقتصادی مختلف هرچه که می خواهند انجام می دهند. جریانی که مدعی است اگر برنامه ششم با معیارهای آنها تدوین شود تمام مشکلات کشور حل شده و انقلاب به اهدافش می رسد! جریان دیگر، بیشتر در بین اقتصاددانان دانشگاهی هست که تمایلات نرم چپ دارند. این عده معمولا در اقلیت بوده و قدرت اجرایی نداشته و ندارند. جریان های دیگری که شامل اکثریت لیبرال ها و راستی ها (از منظر اقتصادی) می شوند بر عقیده رشد اقتصادی به هر قیمتی تاکید کرده و معتقدند مدل آمریکایی توسعه و وضعیت فعلی آن (چهارصد پولدار کشور به اندازه نیمی از جمعیت کل آمریکا سرمایه دارند) طبیعی بوده و حتی به بهبود عدالت هم کمک کرده است. در مورد جرمی کوربین گفته اند که او بمانند سندرز، لرزه بر اندام جریان های اصلی و غالب سیاسی انگلیس انداخته است. چه زمانی جریانی جوان و نو، کاملا متخصص و حرفه ای با گرایشات سیاسی مستقل و اقتصادی عدالتخواهانه، مجهز به علم روز و انرژی جوانی در کشور ظهور خواهد کرد و لرزه بر اندام جریان های سیاسی سنتی و غالب خواهد انداخت، بایستی صبر کرد و دید. اما چیزی که نشانه ها و شواهد آن مبرهن است، دنیا به سمت عدالت گردش کرده و با موفقیت غیرمنتظره سندرز در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، دوره جدیدی در فضای اقتصادی و سیاسی دنیا آغاز خواهد شد.
سه شنبه ، ۳۱شهریور۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خرداد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]