واضح آرشیو وب فارسی:فارس: به بهانه «31 شهریور» سالگرد زندهیاد جابر معافی
«جابر معافی، عاشق بلامنازع شهدا»؛ سنگ مزاری که تشنه این جمله است
شاید اگر اجل لحظهای به من فرصت میداد، وصیت میکردم که بر سر سنگ مزارم بنویسید: جابر معافی؛ عاشق بلامنازع شهدا.
به گزارش خبرگزاری فارس از مازندران، از لابهلای پنجره اتاق عطر سیب مشامم را مینوازد، شمیم حرم از هر سوی مرا احاطه میکند، 31 شهریور روز وصل با شقایقهایی که نامدارترین لحظهها را بعد از یکهزار و 400 و اندی سال آفریدند؛ هر روز به نام و یاد آنها سلامی از سر نیاز بهسوی قبلهگاه عالم «کربلا» میدهم تا شاید اربابم مرا جوابی دهد. من که به حرمت آمدم، از همان روز مست شکوه و کرمت شدم، یادم آمد همان روزی را که به پابوسیات آمدم، دست خالی نبودم، طفل 3 ماههای را به همراه آوردم تا بگویم عزیزترین پاره تنم را تقدیم به ارباب همه عالم و اطفال غریب و مظلومش میکنم، آخر اگر بخواهم در کربلا جان بدهم، عزیزانم دربهدر کوچه و پسکوچهها شوند تا بفهمم سفینه نجات عالم در پی دربهدری اهل خیام چه کشیده است.
ای بیکفنترین بیکفنان! چند روزی است که هوای دلم عطر حرم رضوی گرفته و دلم تنگ صحن و سرای با صفای امام غریبان شده ولی هر چه میکوشم به روز سرآمد انتظار نمیرسم، از دریچه تلویزیون صدای نقاره میآید، ضربان قلبم تندتر میشود، حالی به حالی میشوم، آهسته بدون اینکه به دنیا فکر کنم، چشمانم گرد حریم زیبای طوس میشود، حال و هوای خانهام مملو با عشق غریب خراسان بارانی شده، دستانم را بر سینهام میکوبم و از سر دلتنگی فقط زار میزنم.
اما نمیدانم که در دفتر سرنوشتم لحظه وصال را با شتاب نوشتهاند، نمیدانستم اهل زمین نیستم و همانیام که باید هرچه زودتر از این دنیا پر بکشم. و اما جابر معافی و سه نقطه ... سه نقطهای که باید 38 سال از زندگی یک مجاهد را تفسیر کند؛ و چرا بین همه روزهای تاریخ شمسی، 31 شهریور؟! سرای دنیا پر است از راز و رمزهایی که بشر جز با وصل به کوی حقیقت آن را درک نمیکند. او همان بچهبسیجی عاشقی است که از کمسنترین تا پیرترین اهالی روستایش او را محب خود میدانستند؛ یک روی برجسته از سه نقطه زندگی جابر، عشق به شهداست، همان عبدالشهدایی که سرکشی از خانوادههای شهدا را در آغازین لحظات نوی سال به هیچ وجه از دست نمیداد و بوسههای او بر دستان پدران و دامان مادران شهدا هرگز فراموششدنی نیست. همین روحیه انقلابی، او را در عرصه خبر همراهی میکند و از او چهرهای به یادگار میسازد که بند بند وجودش را میتوان با مجاهدت معنا کرد، همان مرد عاشق، فضای جامعه خبری را بهگونهای رقم میزند که امروز اهالی رسانه او را اسطورهای کمنظیر از حیث اخلاق و عمل در عرصه اطلاعرسانی میدانند.
باری دیگر از زبان خودش این شعر را میسرائیم: پنجره زیباست اگر بگذارند چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند من از اظهار نظرهای دلم فهمیدم عشق هم صاحب فتواست اگر بگذارند کوچ؛ واژهای آشنای غریب که هر لحظه به من نزدیکتر میشود و من باید بار سفر ببندم، فتوای عشق من، چشمانم را به تماشاییترین حالت ممکن در آورده، من عشق را لمس میکنم و پنجرهای که مرا باید به آن سوی حقیقت ببرد. اشکهایی که ریختم تا سرمنزل کوی دوست روانه شده و روزیخوران سفره نعیم الهی که سایه بانوی همه عالم حضرت صدیقه طاهره را همیشه بر سر خود حس میکنند، اینبار مرا میخوانند که حتی اگر شده از دورترین فواصل نظارهگر آنان باشم، من میروم و دیگر فقط خدا میداند. شاید اگر اجل لحظهای به من فرصت میداد، وصیت میکردم که بر سر سنگ مزارم بنویسید: جابر معافی؛ عاشق بلامنازع شهدا. روحش شاد و یادش گرامی باد ... انتهای پیام/86029/ر30
94/06/31 - 05:41
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 49]