واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: سلامت روان با مديريت هيجان
عامل پيدايش بسياري از ناسازگاريها و نابهنجاريهاي رواني ناشي از برخوردار نبودن از سلامت روان در افراد است.
نویسنده : بهنام صدقي
سلامت يعني سالم بودن و روان كلمه فارسي است كه از آن در فرهنگ فارسي به نفس يا روح تعبير شده است. بنابراين ميتوان گفت سلامت روان يعني تعادل بين اعضا و محيط براي برقراري ارتباط بهتر و مؤثرتر. طبق گفته انجمن ملي بهداشت روان، افراد داراي سلامت روان خصوصيات خاصي دارند. اين افراد از نظر رواني و ذهني آرام هستند. خود را آن گونه كه هستند ميپذيرند. در مورد عيبهاي جسماني و ناتوانيهاي خود صبور هستند و آن را بخشي از وجود خود احساس ميكنند. اين دسته از افراد ديدگاهي واقعگرايانه دارند و در برابر مشكلات خيلي آرام و صبور هستند. افرادي كه داراي سلامت رواني سالم هستند احساس خوبي نسبت به ديگران دارند و به آنها اعتماد ميكنند. همچنين به علاقه ديگران توجه كرده و احترام ميگذارند و سعي در برقراري روابط بهتر دارند. افراد داراي سلامت رواني نسبت به اعمال و حركات خود احساس مسئوليت ميكنند و با مشكلات به همان شيوه كه رخ ميدهند برخورد ميكنند. آنها از مشكلات هراسي ندارند و در كمك به ديگران پيشي ميگيرند. نقش خانواده در سلامت روان خانواده به عنوان مهمترين ركن يك جامعه مهمترين سهم را در پيدايش و پرورش سلامت رواني و شخصيت افراد دارد. در خانوادهاي كه در آن عشق، علاقه و محبت به اندازه كافي وجود داشته باشد افراد آن خانواده به طور حتم از سلامت روان كامل برخوردار خواهند بود. خانواده ميتواند در رشد رواني و اجتماعي فرد نيز نقش بسزايي داشته باشد، چراكه تفاهم و دوستي، سازگاري و محبت در محيط خانواده در تقويت حس اعتماد به نفس فرزند بسيار اهميت دارد و او را به سوي هر چه بيشتر شكوفا شدن ترغيب ميكند. در يك خانواده عادي، والدين ضمن همبستگي و احترام متقابل نسبت به يكديگر در برخورد با فرزندان، روشي هماهنگ و يكسان را در پيش ميگيرند و در هر كاري با هم همكاري ميكنند. بنابراين تفكر دوست داشتن و محبت در كودك شكل گرفته و ملكه ذهن او ميشود. زينب قديري، مشاور در اين باره ميگويد: محبت كردن را بايد از دوران كودكي آموخت. زيرا كودكان هر آنچه را كه ميبينند در ذهن و قلب خود جاي ميدهند و همان را به فرد ديگر انعكاس ميدهند. قديري ميگويد: اگر يك كودك در خانواده از سلامت روان كافي برخوردار نباشد در بزرگسالي سعي بر آن دارد كه اين خلأ عاطفي را به طريقي جبران كند. به اين دليل رو به سوي كارهاي خلاف و بزهكاري ميآورد، چون فكر ميكند تنها در اين صورت است كه ميتواند در يك جامعه زندگي كند و خود را آزاد و رها سازد. بنابراين در ابتدا يك فرد بايد ياد بگيرد كه مشكلات خود را چگونه شناسايي كند و درصدد رفع آن برآيد. فرزندان معمولاً ارزشها و معيارهاي زندگي را از والدين خود ياد ميگيرند. كنترل كردن خود فرد روي اعمال و افكار و ابراز محبت نيز از مشكلترين درسهايي است كه هر فرد بايد به نوبه خود آن را در زندگي ياد بگيرد و به كار ببندد. توجه والدين و تشويق پدر و مادر فرزند را قادر ميسازد تا حسي از محبت و دوست داشتن را دروني كند. بنابراين نوع تعامل والدين با فرزندان به عنوان يك بعد زيربنايي و تحكيمسازي رشد در سلامت روان مطرح است. والديني كه تمام سعي و تلاش و محبت بيدريغ خود را از فرزندان دريغ نميكنند و سعي در برآوردن مايحتاج و عشق و محبت كودك دارند بيشك افراد اين خانواده از سلامت كامل روان برخوردار خواهند بود. اهميت سلامت رواني در نوجوانان به گفته قديري دوره نوجواني در هر فردي دورهاي برزخي و مهم است. نوجوان دائم براي كسب هويت و شناسايي خود تلاش ميكند. اگر دوره نوجواني بدون مشكل سپري شود، نوجوان در دوران بعدي زندگي خود از سلامت رواني كامل برخوردار خواهد شد، اما اگر در اين رهگذر با او درست برخورد نشود و از لحاظ عاطفي دچار كمبود شده و محبت و عشق از او دريغ شود، در بزرگسالي بهداشت رواني فرد آسيب ديده و به افكار و عقايد نادرست روي ميآورد كه برخي از آنها حتي ميتواند مرگ يك نوجوان را در پي داشته باشد. در اين باره بروز انواع اختلالات رفتاري، بزهكاري، سوءمصرف مواد و بيماريهاي رواني و... دخيل هستند. وي ميگويد: ناآگاهي و كم آگاهي مهمترين دليل در ضعف سلامت روان است. اين ناآگاهي نه تنها نوجوانان بلكه در بسياري حوزهها حتي بزرگسالان را هم در برميگيرد و بدين طريق به يك منشأ براي آسيبهاي اجتماعي تبديل ميشود. كمبود آگاهي و اطلاعرساني درست درباره گسترش ارتباطات، مصرفگرايي و مدگرايي موجب شده است تا نوجوانان به بيراهه كشيده شوند. به دنبال پيچيدگي و هجوم اطلاعات در جهان نوجوانان به دنبال يك الگوي كامل براي ايجاد رفتارهاي خود هستند تا بتوانند رفتاري متناسب در پيش گيرند و البته شك نكنيد كه بهترين الگو در اين حوزه والدين هستند. بهترين ابزارهاي سلامت روان به اعتقاد وي، بدون ترديد آرامش اولين شرط سلامت روان در زندگي هر فرد است. در سايه اين آرامش و امنيت است كه فرد ميتواند به ساير امور زندگي و پيشرفت هم برسد. مرحله بعدي، مديريت هيجان است كه در بروز احساسات نقش مهمي دارد. يك فرد بايد در مقابل هيجانات خود در برابر مسائل گوناگون زندگي توانايي و مهارت و همچنين مديريت داشته باشد تا به صورت مطلوبي بتواند بر هيجانات فائق آيد. سومين مرحله شناخت است. منظور از شناخت تواناييهاي هر فرد است. فرد بايد با استفاده از اين تواناييها، در ابتدا براي خودش و پس از آن براي ديگران مثمر ثمر واقع شود. اين كارشناس در خاتمه تأكيد ميكند كه براي بهتر شدن سلامت روان افراد بايد به طور صحيح به آموزش افراد در سطوح مختلف به خصوص اقشار پايين جامعه پرداخته شود. همچنين كمكگيري از مشاور و روانشناس در مدارس براي دانشآموزان و اولياي آنها ضروري است.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۳۰ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۰:۲۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 99]