واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
صبح خيزان بين قيامت در جهان انگيختهشاعر : خاقاني نعرههاشان نفخ صور از هر دهان انگيختهصبح خيزان بين قيامت در جهان انگيختهمرغ پيش از وجدشان شور از نهان انگيختهصبح پيش از وقتشان عيد از درون برخاستهدستها را از رکاب مي عنان انگيختهروزه پا اندر رکاب، ايشان به استقبال عيدصبح عيدي نقره خنگي زير ران انگيختهبر جهان اين نقره گيران عيد کرده پيش از آنکعشقشان غوغاي زنبور از روان انگيختهچشم ساقي ديده چون زنبور سرخ از جوش خوابخوانچه کرده و آب حيوان در ميان انگيختهز آن ميي کاتش زند در خوانچهي زرين چرخجرعههاشان چون مسيح از خاک جان انگيختهخوانچههاشان چون خليل از نار گل برخاستهدر لب خم کرده و زخم ضيمران انگيختهعاريت برده ز کام روزه داران بوي مشکجرعه چون اشک وداع گلستان انگيختهدر وداع روزه گلگون مي کشيده تا ز خاکو آتشي ز آب صبوحي در جهان انگيختهکرده سي روزه قضاي عشرت اندر يک صبوحعطسهي مشکين ز مغز آسمان انگيختهنکهت جام صبوحي چون دم صبح از تريفتنه را از خواب خوش دندان کنان انگيختهشاهدان آب دندان آمده در کار آبهم نمک هم سرکه هم حلوا ز خوان انگيختهروي ساقي خوان جان وز چهره و گفتار و لبوز حباب گنبد آسا بادبان انگيختهکشتي زرين به کف درياي ياقوتين در اواز لب گاوش لعاب لعلسان انگيختهآهوي شير افکن ما گاو زرين زير دستگاو بين زو بحر نوشين هر زمان انگيختهبحر ديدستي که خيزد گاو عنبر زاي اواز بلورين جام عکس مي همان انگيختهديده باشي عکس خورشيد آتش انگيز از بلورخوشترش چون طوطي از خواب گران انگيختهگريهي تلخ صراحي ترک شکر خنده رااو فغان زان پستهي شکرفشان انگيختهما به بوسه بر لب ساقي شده فندق شکنخور طلسم نو به آب زعفران انگيختهخورده مي چندان به طاس زر که بر قرطاس سيمغلغلي زين هفت رقعهي باستان انگيختهتا گشاده ششدر سي مهرهي ماه صيامچشمها از لعبتان استخوان انگيختهلعبتان چشمها حيران که ما بر تخت نرداز سه سو پروين و نعش و فرقدان انگيختهرقعه همچون قطب، وز شش چار و دو بر کعبتيناز يکي تا شش بر او ابجد نشان انگيختهکعبتين بر روي رقعه قرعهي شادي شدهو آب سحر از زخمهي سودا نشان انگيختهچند صف مطرب نشانده آتش انگيز طربغنهاي اسقف انجيلخوان انگيختهدست موسيقار عيسيدم ز رومي ارغنونطفل را از خواب دست دايگان انگيختهبربطي چون دايگان و طفل نالان در کنارابجد روحانيان بين از زبان انگيختهبربط از بس چوب کز استاد خورده طفلوارهشت خلد از طبع و نه چشم از ميان انگيختهناي چون شاه حبش، ده ترک خادم پيش و پسوز سر بيني مهارش ساربان انگيختهچنگ چون بختي پلاسي کرده زانو بند اونيش چوبينش ز رگ آب روان انگيختهبازوي دست رباب از بس که بر رگ خورده نيشاز حمل تا ثور و جديش کاروان انگيختهدف هلالي بدر شکل و در شکارستان اوپيش تخت شاه کيخسرو مکان انگيختهزخمهي گشتاسب در کين سياوش نقش سحرنقش نام بوالمظفر اخستان انگيختهراوي خاقاني از آهنگ در ديوان سمع
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 439]