تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 2 بهمن 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع): آيا به شما بگويم كه مكارم اخلاق چيست؟ گذشت كردن از مردم، كمك مالى به برادر (دينى...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

اوزمپیک چیست

قیمت ورق سیاه

چاپ جزوه ارزان قیمت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1855701939




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

روايتي تلخ از رؤياي ناتمام دختر ۱۸ ساله


واضح آرشیو وب فارسی:پایگاه خبری آفتاب: روايتي تلخ از رؤياي ناتمام دختر ۱۸ ساله
دختري ۱۸ ساله با مراجعه به مركز مشاوره آرامش فرماندهي انتظامي استان گلستان داستان عشق كامپيوتري خود و سرانجام ازدواج خود را تشريح كرد.
آفتاب : به گزارش آرمان، ژاله دختري 18ساله با مراجعه به مركز مشاوره آرامش فرماندهي انتظامي استان گلستان در حالي كه اشك در چشمانش جمع شده بود، در گفت‌وگو با مشاور اين مركز، داستان زندگي خود را اينگونه به تصوير كشيد: در يك خانواده پولدار و ثروتمند متولد شده‌ام. در خانواده ما آزادي بيش از حد برايم فراهم شده بود. من در سال‌هاي دبيرستان چندان علاقه‌اي به درس خواندن (تحصيل) نداشتم و ترك تحصيل كردم. دوست داشتم ازدواج كنم. به دنبال كسي بودم كه مرا دوست داشته باشد و علاقه فراواني به من داشته باشد. من بيشتر اوقات در منزل تنها بودم. پدرم مردي عياش بود كه همه چيز او شده بود پول. پدرم نصف شب به خانه مي‌آمد. گاهي هم نمي‌آمد. من از سمت خانواده‌ام كنترل نمي‌شدم. بيشتر وقتم را با چت كردن در شبكه‌هاي اجتماعي مي‌گذراندم. در شبكه اجتماعي از طريق لاين و چت با ساسان آشنا شدم.

او را فردي مهربان و علاقه‌مند يافتم. گفت دوست دارد با خانواده براي خواستگاري من بيايد. وقتي به پدر و مادرم گفتم با مخالفت پدرم روبه‌رو شدم، ولي با اصرار من، پدرم مجبور به پذيرفتن اين ازدواج شد. چون چند روز به خاطر قبول رضايت پدرم به ازدواج با ساسان غذا نخوردم. بعد از گذشت 2 سال از ازدواج با ساسان پشيمان شدم و فقط زندگي را تحمل مي‌كردم. چون آن تصوري كه از زندگي با ساسان داشتم با توجه به چيزهايي كه از او مي‌ديدم فرق داشت. متوجه شدم او فردي بي‌مسئوليت بود. تا نصف شب با دوستان مجردش بيرون بود. هر زمان كه علت كارهايش را جويا مي‌شدم ساسان مي‌گفت زندگي همين است مي‌خواهي بمان، نمي‌خواهي برو خانه پدرت... وقتي در آرامش بود و زماني كه از نظر روحي وضعيت خوبي داشت به او مي‌گفتم چرا با زندگي و آينده مان اينطور مي‌كني؟

ساسان مي‌گفت: چون پدر و مادرت براي من ارزش و احترام قائل نيستند. من هم در جواب مي‌گفتم خب خانواده تو هم نسبت به من اين چنين رفتاري دارند. پس من زندگي خودم را با تو زهرمار كنم؟ من و تو بايد از زندگي با هم لذت ببريم و سختي‌ها را تحمل كنيم و بچه دار شويم. زيبايي زندگي آينده را برايش بازگو مي‌كردم ولي او همچنان به رفتارهاي بدش ادامه مي‌داد. يك شب ساسان با دوستانش به خانه آمدند. علت را از او پرسيدم گفت آمديم بخوابيم تو هم از دوستانم پذيرايي كن. من مجبور شدم قبول كنم چون آنها حال و رفتار خوبي نداشتند. وقتي وارد اتاق شدم يكي از دوستانش قصد تعرض به من داشت كه من فرياد زنان قصد فرار داشتم اما موفق نشدم. وقتي صبح شد يواشكي به دور از چشم ساسان و دوستانش فرار كردم و به سمت خانه پدرم رفتم.

مادرم مرا كه ديد گفت: چي شده؟ چرا رنگت پريده؟من با كمي تامل همه چيز را براي مادرم تعريف كردم و اعتراف كردم كه ازدواج با ساسان اشتباه بود و ديگر نمي‌توانم با او زندگي كنم.




تاریخ انتشار: ۱۵ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۲:۲۴





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پایگاه خبری آفتاب]
[مشاهده در: www.aftabnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 22]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن