واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: انتظار براي ملاقات با پزشك ، فرصتي شد تا محمود صارمي در خصوص آخرين رويدادهاي محل خدمت اش كشور افغانستان، گسترش جنگ طالبان با نيروهاي ائتلاف شمال افغانستان و نيز برخي مشكلات شخصي اش مطالبي را برايم بازگو كند. او گفت، قصد دارد تا چند روز آينده به مزارشريف (دفتر ايرنا)بازگردد اما نمي داند از چه طريقي چرا كه هم اكنون پروازي به مزار شريف وجود ندارد و راه هاي زميني نيز غير ممكن و اگر راهي هم باشد نا امن و پر خطر است. به او پيشنهاد كردم با توجه به اوضاع جسمي و عذر موجهي كه از نظر پزشكي دارد از رفتن انصراف دهد، سازمان هم قطعا مي پذيرد، اما محمود در پاسخ گفت: اگر چه هم اكنون اوضاع افغانستان بسيار بحراني و پيچيده است اما من بايستي بازگردم. محمود در ادامه با بيان اين مطلب كه افراد وابسته به طالبان در افغانستان در حال توسعه قلمرو خود هستند گفت كه طالبان شرايط جنگي را بر اين كشور حاكم كرده به گونه اي كه گمانه زني در خصوص آينده افغانستان بسيار سخت و دشوار شده است . اين آخرين ديدار من با دوست، همكار و همشهري خودم بود. محمود اهل بروجرد از توابع استان لرستان بود . او در يك خانواده روستايي پر جمعيت دوران كودكي، نوجواني و جواني خود را سپري كرد با اين حال با استفاده از هوش و استعدادي كه داشت توانسته بود به دانشگاه راه پيدا كرده و تا كارشناسي ارشد در رشته جغرافياي انساني در دانشگاه شهيد بهشتي تهران به تحصيل ادامه دهد و بعد هم به حرفه خبرنگاري روي آورد . پس از آن ديدار در درمانگاه ايرنا، چند روزي بود از محمود خبري نداشتم تا اينكه شنيدم او چهاردهم مرداد به مشهد سفر كرده و پس از يك روز انتظار و تلاش زياد سر انجام خود را پانزدهم مرداد به مزار شريف رسانده است ، آنهم ظاهرا با يك هواپيماي باري . صبح روز شنبه هفدهم مرداد(سال 77) بود كه تلفن سردبيري گروه سياسي به صدا درآمد و من اين سعادت را داشتم كه صداي دوست عزيزم را يك بار ديگر بشنوم. جوياي احوالش شدم اما او خبرهاي خوبي نداشت. محمود گفت كه افراد طالبان وارد شهر مزار شريف شده اند و عملا شهر توسط آنان تصرف شده است. حاصل اين گفت و گو خبري شد مبني بر سقوط مزار شريف كه به خروجي ايرنا ارسال شد. مزار شريف افغانستان اكنون دقايقي است كه سقوط كرده است و محمود و همراهانش (ديپلمات هاي ايراني ) بي خبر از اين كه مزدوران گروهك طالبان در چند قدمي آنان قرار دارند در تلاش براي دريافت اطلاعات تازه هستند. اينكه چرا پيش بيني هاي امنيتي لازم از سوي مسوولان ذي ربط براي حفظ جان افراد كنسولگري ايران صورت نگرفته بود و هشت تن از ديپلمات ها و خبرنگار ايرنا نتوانستند خود را به موقع به محلي امن برسانند از جمله سووال ها در اين ارتباط است كه تا كنون بدون پاسخ مانده است. محمود در اين فضاي ترس و اضطراب، دست از انجام رسالت خبري خود بر نداشته و در ارتباط با آخرين رويدادهاي مزار شريف اطلاع رساني مي كرد . او در اين زمان براي سرعت بخشيدن به اطلاع رساني خود خبرها را تلفني گزارش مي كرد . محمود پيش از خبر سقوط مزار شريف چند خبر ديگر با عنوان هاي ، پيشروي طالبان از دو محور به سمت مزار شريف، هواپيماهاي طالبان حومه غربي مزار شريف را بمباران كردند و پيشروي نيروهاي تحت امر احمد شاه مسعود به مواضع طالبان در ناحيه پل بنگي را گزارش كرده بود. اين اقدام شجاعانه محمود موجب شد تا بعدها از او با عنوان و لقب خون نگار شهيد نام برده شود. حالا فضاي ترس و دلهره و نگراني بر اتاق خبر نيز حاكم شده است اما با اين حال هرگز به فكر ما كه در اتاق خبر دفتر مركزي ايرنا در تهران بوديم و آنان كه در كنسولگري ايران در مزارشريف به انتظار نشسته بودند، خطور نكرد كه پايان اين ماجرا اسارت و سپس شهادت جمعي از زحمتكشان وزارت خارجه جمهوري اسلامي ايران و خبرنگار ايرنا است . در حالي كه ضربان قلب ما به شماره و دستانمان از هيجان و اضطراب به لرزه افتاده بود صداي تلفن يك بار ديگر به صدا درآمد اين بار نيز محمود بود . از او پرسيدم :چه خبر ؟ مشكلي نيست ؟ و او با بيان اينكه طالبان براي ما مشكلي ايجاد نخواهند كرد، افزود: من الان براي برداشتن پاسپورتم در دفتر ايرنا (مقابل كنسولگري ايران) هستم و قصد دارم كه نزد ديگر دوستان برگردم. با اين سخناني كه از محمود شنيدم به او پيشنهاد كردم كه در دفتر ايرنا بماند اما او گفت كه ترجيح مي دهد كه با اعضاي كنسولگري باشد. محمود به دفتر ايرنا آمده بود تا پاسپورت خود را بردارد، او فكر كرده بود كه ممكن است در مواجهه با مزدوران طالبان براي معرفي خود داشتن پاسپورت ضرروي باشد غافل از اينكه حدود دو ماه بعد، اين پاسپورت تنها مدركي شد كه ثابت كرد جسد كاملا سوخته شده با آب آهك كه از يك گور جمعي و از ميان ديگر اجساد بيرون كشيده شده بود، متعلق به محمود است. آن روز در اتاق خبر ايرنا همه چيز تحت تاثير حوادث مزار شريف قرار داشت و ما براي تماس مجدد محمود ثانيه شماري مي كرديم، از ميان تلفن هايي كه در آن زمان هر لحظه در اتاق خبر طنين انداز مي شد تلفن مورد انتظار براي بار سوم و آخرين بار به صدا درآمد ، پشت خط ، محمود بود كه دوباره تماس گرفته بود كه با تماسش همه را در اتاق خبر خوشحال كرد. از صحبت هاي محمود معلوم بود كه اوضاع در آن طرف رضايتبخش نيست . او گفت كه با ديگر دوستانش در كنسولگري ايران بسر مي برد. محمود در ادامه آخرين لحظات اين تماس ، گفت: گوش كن ، تو هم صداي در زدن افراد طالبان را مي شنوي آنان قصد دارند با زور وارد كنسولگري شوند...، الان آنان در را باز كردند و وارد شدند. و بعد با عجله گفت: خدا حافظ ، خدا حافظ ، من بايد بروم .... اين گفت و گوي تلفني در شرايطي تمام شد كه همه در آن لحظات گيج شده بوديم . نمي دانستيم چه كاري را انجام دهيم. براي لحظاتي ذهن همكاران در اتاق خبر قفل شده بود . اصلا اين تماس هاي تلفني بابت خبر گرفتن از محمود بود يا نگراني از به خطر افتادن جانش ؟ ساعاتي بعد خبري دريافت شد كه كنسولگري ايران در مزار شريف به دست نيروهاي طالبان افتاده است. فكر كرديم حتما محمود نيز در اسارت طالبان است اما مطمئن نبوديم . وضعيت اسارت محمود و هشت نفر از اعضاي كنسولگري ايران در مزار شريف در پردهاي از ابهام بود، بدنبال آن در فاصله انتشار خبر اسارت و شهادت او و ديپلمات هاي همراه بدست نيروهاي افراطي و متحجر طالبان كه حدود يك ماه به دراز كشيد موج عظيمي از اعتراض ها ، محكوميت ها و درخواست هاي مجامع رسانه اي و سياسي بويژه كشورهاي آسيايي و اروپايي، براي آزادي محمود چهار گوشه جهان را فرا گرفت. اين اعتراض و درخواست جهاني راه به جايي نبرد چرا كه خبرنگار توانمند و با مسووليت ايرنا و اعضاي وظيفه شناس و با غيرت كنسولگري ساعاتي پس از آنكه به اسارت در آمده بودند به صورت جمعي به رگبار بسته شده و سپس به آنان تير خلاص شليك شده بود. به دنبال انتشار جهاني خبر اين جنايت و به رغم تلاش هاي ديپلماتيك، اعتراض هاي جهاني و طرح اين مساله در مجامع بينالمللي، هنوز عاملان آن به سزاي اعمال خود نرسيده اند. بدنبال شهادت مظلومانه شهيد صارمي، صدها شخصيت سياسي، مذهبي، اجتماعي بويژه در حوزه خبر و اطلاع رساني در جهان در برابر اين حادثه هولناك و متحجرانه طالبان واكنش نشان دادند. از شهيد صارمي به حق ميتوان به عنوان شهيدي ياد كرد كه مظلومانه در مواجهه با تحجر در خط مقدم مبارزه با استكبار جهاني و صهيونيسم ايستاد و خون خود را تقديم رسالت خطير خبرنگاري كرد، حرفهاي كه رسالت انبياست. يادش گرامي، راهش پر رهرو باد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 294]