واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
همه اتفاقات پیرامون کاپیتان پیشین استقلال؛
از تیام تا خداداد، قلعه نویی و دایی/ مجیدی، تمامِ ناتمام
فرهاد مجیدی در نیمه بازی با ستارگان جهان هم از ورزشگاه رفت تا لیست کارهای ناتمام و نیمههای گمشده خود را پس از ماجرای تیام و دایی و قلعهنویی تکمیل کرده باشد.
به گزارش سرویس ورزشی جام نیوز، فرهاد انگار عادت کرده که نیمه تمام بماند. یکی از محبوبترین بازیکنان استقلال حتی فوتبالش را هم نصفه و نیمه تمام کرد درحالی که به نظر میرسید حداقل تا دو یا سه سال بعد هم میتوانست در این فوتبال کم ستاره، تاثیرگذار بماند. این مهم را از دو قیچی که در جریان بازی با ستارهها زد میتوانستی بفهمی که بدنش همچنان جواب میدهد و سرعتش هنوز خوب است.
فرهاد انگار باید دنبال نیمههای گم شدهاش بگردد. او در بازی با ستارهها هم بین دو نیمه ورزشگاه را ترک کرد تا به همه ثابت کند، کلا دوست ندارد کاری را تمام کند.
چشم های تیام
اول بار که استقلال را ترک کرد، چشمهای تیام(دخترش) را بهانه کرد. البته تیام واقعا به پدر وابستگی داشت و گاهی حتی تماس میگرفت تا برای پدرش از پرویز مظلومی مرخصی بگیرد تا سرمربی یک روز بیشتر به پدرش مرخصی بدهد اما با این وجود تیام بهانه بود، او بعدها یکی از معاونان استقلال را بهانه کرد در حالی که هم فتح الله زاده و هم مظلومی فرهاد را در جایگاهی بالاتر از معاونان میدانستند و هیچ معاونی نمیتوانست برای او اخلالی ایجاد کند.
دوم بار آنجایی کارش را نیمه تمام گذاشت که بیرق جنگ با امیر را بالا برده بود و خود را سرباز مکتب حجازی خواند و ژنرال را به سخره گرفت اما در مقابل فشارهای فتح الله زاده برای آشتی کردن و جمع شدن به هدف قهرمانی در آسیا شکست و در شبی که زنده باد و مرده باد در لارستان ، محله را در آن شب تار به هم ریخته بود، با استقلال قرارداد بست تا بیرق جنگ را این بار باز هم وسط راه پایین بیاورد.
خداحافظی تحت فشار
سوم بار که استقلال را ترک کرد، در واقع پس از یک دوره پرتنش و سخت کار کردن با امیر قلعه نویی در شرایطی که هر دو با هم زاویه داشتند و پس از آنکه بارها روی نیمکت نشست و نهایتا نتوانست در دو قدمی جام آسیا آن را بالا ببرد کنار رفت. او خداحافظی کرد و رفت و کفشها را آویخت این بار هم استقلال ضربه خورد و قهرمانی در لیگ برتر را با تصمیم سریع و بی برنامه فرهاد از دست داد.
چهارم بار آن روزها بود که به تیم ملی دعوت می شد و دوباره داشت اوج می گرفت که به یکباره از تیم ملی خداحافظی کرد و رفت، شاید تیم ملی حق و سهم این تیز پای برق آسا را نداده بود شاید او در اوج خودش پشت دایی سوخته بود، اما فرهاد هم انگار قصد گرفتن حق خود را نداشت او شاید دلخور و خسته و سرخورده بود که حتی وقتی زمانی برای مبارزه و گرفتن حق به دست آورد آن را به دیگران داد.
شاید آرزوی بارسلونا
شاید هم آقای شماره هفت تصور میکرد که آن زمان در جوانی باید حقش در تیم ملی را میدادند تا او هم پله های ترقی را بهتر می پیمود و شاید حتی به آرزوی خود بازی در بارسلونا میرسید.
در واقع فرهاد دلخور است و دلخور بوده است وگرنه او آدم تا این حد فرار کنی نبود و اتفاقا یک جنگجو بود در ایام جوانی اما حالا انگار حوصله ندارد، او خیلی زود میرنجد و می رود چه از بازیکن خودی، چه از مدیران و چه از مربیان و پیشکسوتان.
فرهاد در حال از دست دادن اعتبارش است او اگر چه محبوب است اما این محبوبیت آرام آرام از دست میرود و با دورشدن از دیده، کم کم از دل هم میرود به ویژه آنکه انتقاد فرار و نصفه و نیمه رفتن در امور در حال سند خوردن روی اسم فرهاد مجیدی است.
حالا کم کم خیلیها تردید میکنند که روزی استقلال را به مجیدی بدهند چرا که او شاید دوباره استقلال را در مواجهه با ناملایمتیهای ساده و البته همیشگی رها کند و وسط فصل برود و این برچسب بدترین برچسب است روی تمام ناتمام فرهاد مجیدی که میتواند و باید که بتواند کارش را در استقلال با مربیگری فوق العاده تمام کند. مهر 116
۰۸/۰۶/۱۳۹۴ - ۱۴:۱۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]