تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 2 فروردین 1404    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):عاجزترین مردم کسی است که نتواند دعا کند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید پرینتر سه بعدی

سایبان ماشین

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

بانک کتاب

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

خرید از چین

خرید از چین

خرید محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

خودارزیابی چیست

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

مهاجرت به استرالیا

ایونا

تعمیرگاه هیوندای

کاشت ابرو با خواب طبیعی

هدایای تبلیغاتی

خرید عسل

صندوق سهامی

تزریق ژل

خرید زعفران مرغوب

تحصیل آنلاین آمریکا

سوالات آیین نامه

سمپاشی سوسک فاضلاب

بهترین دکتر پروتز سینه در تهران

صندلی گیمینگ

سررسید 1404

تقویم رومیزی 1404

ویزای توریستی ژاپن

قفسه فروشگاهی

چراغ خطی

ابزارهای هوش مصنوعی

آموزش مکالمه عربی

اینتیتر

استابلایزر

خرید لباس

7 little words daily answers

7 little words daily answers

7 little words daily answers

گوشی موبایل اقساطی

ماساژور تفنگی

قیمت ساندویچ پانل

مجوز آژانس مسافرتی

پنجره دوجداره

خرید رنگ نمای ساختمان

ناب مووی

خرید عطر

قرص اسلیم پلاس

nyt mini crossword answers

مشاوره تبلیغاتی رایگان

دانلود فیلم

قیمت ایکس باکس

نمایندگی دوو تهران

مهد کودک

پخش زنده شبکه ورزش

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1867858841




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

طنز؛ این حرف‌هارو از خودت درمیاری


واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
طنز؛ این حرف‌هارو از خودت درمیاری
پوریا عالمی در روزنامه شرق نوشت:

سر این صحبت می‌کردیم که ورزش برای سلامتی مفید است یا نه.

١ می‌گفتم: ببین، هرکی ورزش می‌کنه اگه ورزش‌رو ول کنه، هیکلش از ریخت می‌افته. ولی کسی که ورزش نکنه همین‌طوری دراز رشد می‌کنه و میره بالا. بعد درازی خودم را نشان می‌دادم.
می‌خندید و می‌گفت این حرف‌هارو از خودت درمیاری. ولی قبول.

۲ می‌گفتم: ببین اینها که حرفه‌ای ورزش می‌کنند یا تاندونشون پاره میشه، یا استخوان‌هاشون می‌شکنه، یا می‌افتند یا... خلاصه ورزش کار خطرناکی محسوب میشه و ما باید از بچه‌ها بخواهیم سراغ ورزش نروند چون ممکنه به خودشون آسیب بزنند یا آسیب بخورند. هرچی شُل‌تر، امن‌تر. مثل فرق بوته و درخت کاج. بدن هرچی فیتنسی‌تر باشه، بیشتر در معرضه خطره. ببین من چقدر در امانم چون خیلی شُلم. و شُلی خودم را نشان می‌دادم.

می‌خندید و می‌گفت این حرف‌هارو از خودت درمیاری. ولی قبول.

۳ می‌گفتم: با دوتا برادر دوست بودم به اسم ابراهیم و محسن. یکی‌شان رفت ورزشکار حرفه‌ای شد و آن یکی معتاد. مادره هرروز می‌زد تو سر محسن که بدبخت از ابراهیم یاد بگیر که ورزشکاره و لب به سیگار نمی‌زنه و باعث افتخار من جلو دروهمساده‌س. محسن چیزی نمی‌گفت و زیرلب غرغری می‌کرد و قل‌قلی می‌زد. ١٠ سال گذشت و ابراهیم ورزشکارتر و محسن معتادتر شد. هرروز هم مادره می‌آمد می‌زد تو سر محسن که خاک‌توسرت عکس داداشت را توی روزنامه و تلویزیون هی نشان می‌دهند، بعد اگر بخواهند تو را نشان بدهند فوق‌فوقش با یک آفتابه در دهان نشانت می‌دهند اراذل بدبخت. تو مایه‌ ننگی. محسن چیزی نمی‌گفت و به عکس برادرش در روزنامه و تلویزیون نگاه می‌کرد و زیرلب غرغری می‌کرد و قل‌قلی می‌زد. چندوقت ابراهیم وسط مسابقات حرفه‌ای این پاش با آن پاش دچار اختلاف می‌شود و سُر می‌خورد و می‌افتد و از ٦٩ جا استخوان‌هاش می‌شکند. ابراهیم ورزشکار را باندپیچی‌شده و ساندویچ‌وار آوردند و گذاشتند آن‌ور اتاق، جلو محسن. مادره که آمد توی اتاق و خواست دور ابراهیم ورزشکار بگردد و سرکوفت بزند سر محسن معتاد، محسن لب باز کرد و گفت: بیا ننه. خوبت شد؟ این عاقبت بچه ورزشکارت. حالا باید آفتابه و لگن بیارند براش. می‌بینی ننه؟ ورزش عاقبت نداره. من فوق‌فوقش بخواهم صدمه ببینم اینه که آتیش زغال بیفته روی شلوارم و تنبونم بسوزه.

۴ می‌خندید و می‌گفت این حرف‌هارو از خودت درمیاری. ولی قبول. باشه تو ورزش نکن و توی این جدول بازی‌ها هم شرط‌بندی نکن. می‌خندید و تیترهای ورزشی روزنامه «شرق» را نگاه می‌کرد و چیزی درباره‌شان می‌گفت. دراز کشیده بود روی تخت بیمارستان قلب شهید رجایی، سر نیایش. بچه‌اش، پناه، پایین بود. اجازه نمی‌دادند و درست هم نبود بچه وارد بخش بشود. مهشید، همسرش، یا مادرش، پناه را نگه می‌داشتند. سر همین چیزها صحبت می‌کردیم و می‌خندید و نگران مهشید و پناه و مادرش بود که این‌همه به زحمت افتاده‌اند.

پویان امیری، متولد ۱۳۶۱، آرام‌تر از آن بود که آمدن یا رفتنش سروصدایی راه بیندازد. حالا هم آرام و بی‌سروصدا چشم‌هاش را بسته و دیگر به روزنامه نمی‌آید و جاش را روی صندلی گروه ورزش روزنامه گل پر خواهد کرد. هرچند این کلمه‌ها از اندوه مادر و همسر و فرزندش نخواهند کاست اما کار دیگری نه از ما، نه از این کلمات برنمی‌آید. روحش آرام.








تاریخ انتشار: ۳۱ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۰:۴۸





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 77]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن