تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 27 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام رضا (ع):از ما نیست آن که دنیاى خود را براى دینش و دین خود را براى دنیایش ترک گوید.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830463532




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

حرکت و زمان در مجرّدات - بخش اول امکان «تجرّد»، «حرکت»، و «زمان» در هستی


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: حرکت و زمان در مجرّدات - بخش اول
امکان «تجرّد»، «حرکت»، و «زمان» در هستی
تقریبا همه حکما در اینکه حرکت و زمان از ویژگی‏هاى موجودات مادّى بوده و عالم تجرّد و موجودات مجرّد کاملاً منزّه و برتر از آنها هستند، اتفاق‏ نظر دارند.

خبرگزاری فارس: امکان «تجرّد»، «حرکت»، و «زمان» در هستی



  چکیده تقریبا همه حکما در اینکه حرکت و زمان از ویژگى‏هاى موجودات مادّى بوده و عالم تجرّد و موجودات مجرّد کاملاً منزّه و برتر از آنها هستند، اتفاق‏نظر دارند. اما مى‏توان با کمک مبانى حکمت متعالیه و دقت نظر در مفاهیم «مجرّد»، «مادّى»، «حرکت»، و «زمان» ثابت کرد که تنها مراتب عالى تجرّد فارغ از حرکت و زمان‏اند و در مراتب نازل «تجرّد»، نه تنها دلیل قاطعى بر استحاله «حرکت» و «زمان» نیست، بلکه چه بسا با الهام از پاره‏اى از آموزه‏هاى نقلى، بتوان ادلّه‏اى هم بر امکان و وقوع «حرکت» اقامه کرد. کلیدواژه‏ ها: حرکت، زمان، مادّى، جسمانى، مجرّد، صدرالمتألّهین. مقدّمه بر طبق آموزه «تشکیک»، نظام هستى داراى مراتبى شدید و ضعیف است. امّا از یک‏سو، مراتب وجود همگى پیوسته بوده و فاقد هرگونه حدّ و مرز مشخصى‏اند؛ یعنى مرزهاى میان عوالمْ ناشى از انتزاع‏ها و تحلیل‏هاى ذهنى‏اند و در دار هستى از مرتبه بى‏نهایت شدید تا مرتبه هیولى، انفصالى نیست. از سوى دیگر، هر مرتبه از وجود به اقتضاى نحوه وجود (شدت یا ضعف) خود، حکمى ویژه دارد که در سایر مراتب یا اصلاً دیده نمى‏شود یا با شدت و حدّتى متفاوت یافت مى‏شود. در اندیشه «تشکیک»، «تجرّد» نیز داراى مراتب خواهد بود؛ مراتبى پیوسته، ولى با احکامى متفاوت و متفاضل و به اصطلاحْ تشکیکى. از این رهگذر، شاید بتوان ثابت کرد فقط مجرّداتى که از مراتب عالى تجرّد بهره مى‏برند مطلقا ثابت، و کاملاً منزّه از «حرکت» و «زمان»اند و مراتبى که در مرز میان عالم تجرّد و عالم مادّه قرار گرفته‏ اند، و به تعبیرى طراز عالم امرند، چندان هم فارغ از «حرکت» و «زمان» نیستند. در این مقاله تلاش ما بر آن است که نشان دهیم در برخى از مراتب «تجرّد»، دلیلى استوار بر امتناع «حرکت» و «زمان» وجود ندارد، بلکه با تأمّل در مفاهیم «تجرّد»، «حرکت»، و «زمان» و با دقت در رابطه آنها، مى‏توان به امکان اجتماع سه مفهوم یادشده در مراتبى از هستى پى برد. حرکت با آنکه هر انسان درک اجمالى از وجود حرکت دارد و معناى آن را هم میابد، امّا مردم عموما توان بیان و تحلیل و تفصیل درک ارتکازى خود را ندارند؛ شاید به این دلیل که حرکت، همانند وجود، زمان، علم، نفس و...، از امورى است که از حیث انیّت و تحقّق روشن هستند و از نظر حقیقت، خفى.1 شاید هم به این خاطر باشد که درک موجوداتى نظیر هیولى، قوّه، زمان و حرکت (که در مرز عدم جاى گرفته‏ اند) براى ذهن بشر دشوار است؛ چنان‏که امور فراتر از حد و مرز، نظیر ذات اقدس الهى و صفاتش نیز برتر از درک و اندیشه آدمى هستند.2 احتمالاً بنابه همین دلایل، فیلسوفان ـ زمانى که درصدد تحلیل معناى حرکت برآمده‏اند ـ تعاریف متنوّعى ارائه کرده‏ اند.3 برخى از تعریف‏ها، که کم و بیش در عبارات ملّاصدرا آمده ‏اند، عبارت‏اند از: 1. «الحرکة خروج عن المساواة.»4 2. «الحرکة کمال اوّل لما بالقوّة من جهة ما هو بالقوّة.»5 3. «الحرکة ... عبارة عن الغیریة.»6 4. «الحرکة تقال على تبدّل حال قارة فى الجسم یسیرا یسیرا على سبیل اتجاه نحو شى‏ء و الوصول بها الیه هو بالقوّة لا بالفعل.»7 5. «الحرکة هى الحدوث ... یسیرا یسیرا أو بالتدریج أو لا دفعة.»8 6. «الحرکة هى الحصول ... یسیرا یسیرا أو بالتدریج أو لا دفعة.»9 7. «الحرکة هى... الخروج من القوّة إلى الفعل یسیرا یسیرا أو بالتدریج أو لا دفعة.»10 8. «الحرکة موافاة حدود على الاتّصال.»11 9. «الحرکة... زوال من حال الى حال.»12 10. «الحرکة... سلوک قوّة الى فعل.»13 بررسى تعاریف حرکت تعاریف دیگرى هم براى حرکت ذکر شده که چون هریک به دلایلى مورد اعتناى حکمت متعالیه قرار نگرفته‏اند،14 از نقل آنها چشم‏پوشى مى‏کنیم.15 امّا بیان چند نکته ضرورى به نظر مى‏رسد: 1. وجود تغیّر و دگرگونى (اعم از دفعى و تدریجى)، و مفهوم آن اجمالاً بدیهى و روشن است؛16 ولى این بداهت نه به این دلیل است که انسان‏ها تغیّر و دگرگونى را مى‏بینند یا مى‏شنوند و... . به عبارت دیگر، تغییر و تغیّر ـ چه دفعى و چه تدریجى ـ محسوس به هیچ‏یک از حواس نیستند؛ بلکه این عقل است که با کمک حس، متفطّن دگرگونى و تغیّر مى‏شود.17 روشن‏تر بگوییم: تغیّر ـ چه دفعى و چه تدریجى ـ مانند اعراض ماهوى شى‏ء نیست که مابه‏ازا و مصداقى مستقل از جوهر شى‏ء که به چنگ حس مى‏آیند، داشته باشد؛ بلکه نحوه وجود خارجى شى‏ء است. یعنى تغیّر، عرض تحلیلى است نه عرض خارجى؛ مفهوم است نه ماهیت.18 یکى از شواهد ماهوى نبودن تغیّر، عروض آن بر مقولات مختلف است؛ زیرا هر مفهومى که در چند مقوله یافت شود الزاما غیرماهوى خواهد بود، چراکه هر مقوله و چیزهایى که تحت آن قرار مى‏گیرند با سایر مقولات و ماهیاتى که تحت آنها قرار مى‏گیرند، متباین به تمام ذات هستند. 2. وقتى حرکت (که نوعى تغیّر است) نحوه وجود و معقول ثانى فلسفى بوده و از سنخ ماهیت نیست و ماهیت ندارد، طبعا تعریف ماهوى و حد منطقى نیز برنمى‏تابد؛ زیرا: الحد للماهیة و بالماهیة. بنابراین، هیچ‏یک از تعاریف یادشده را نمى‏توان حد حرکت دانست.19 3. همه یا بیشتر عبارات یادشده را با توجیهات و تکلّفاتى، مى‏توان تعاریفى، اگرچه مسامحى، از حرکت به شمار آورد. صدرالمتألّهین هم اکثر آنها را مى‏پذیرد؛20 امّا براى زمینه‏سازى مبناى خود در بحث وجود حرکت و نحوه وجود آن، قید «تدریج» را در همه تعاریف بزرگ‏نمایى مى‏کند. و اگر این قید در تعریفى صریحا ذکر نشده، نشان مى‏دهد که لازمه آن تعریف هم، تدریجى بودن وجود حرکت است. به عبارت دیگر، از نظر ملّاصدرا، اوّلاً در مفهوم حرکتْ نوعى دگرگونى و تغیّر تدریجى نهفته است؛ و ثانیا این نکته مورد اتفاق بوده و فلاسفه، همگى، تلاش کرده‏اند تا هریک به نوعى آن را منتقل کنند. به نظر مى‏رسد، کاملاً حق با ایشان است؛ چنان‏که ابن‏سینا هم مى‏نویسد: ... لکن المعنى المتصالح علیه عند القدماء فى استعمال لفظة الحرکة لیس ما یشرک فیه جمیع أصناف هذه الخروجات عن القوّة إلى الفعل، بل ما کان خروجا لا دفعة بل متدرّجا.21 حتى فخر رازى هم که وجود تغیّر تدریجى در خارج را مورد تشکیک قرار مى‏دهد، اتفاق حکما بر این معنا را مى‏پذیرد.22 4. با توجه به مقدّمات گذشته، با اندکى تسامح، مى‏توان ادّعا کرد: از منظر حکمت متعالیه، حرکت همان «تغیّر تدریجى» است. 5. حرکت یا تغیّر تدریجى بر دو گونه است: 1) حرکت قطعیه؛ 2) حرکت توسطیه. عموم فلاسفه، پیش از ملّاصدرا، وجود حرکت قطعیه در خارج از ذهن را انکار مى‏کردند؛ امّا وى با کمک مبانى استوار حکمت متعالیه، به حلّ اشکالات و شبهات پرداخت و نشان داد که تغیّر تدریجى غیر از حرکت قطعیه نیست؛ نمى‏توان وجود زمان را پذیرفت، ولى حرکت قطعیه را نپذیرفت. با توجه به نقش حرکت قطعیه در تصویر زمان، اندکى در این بحث تأمّل مى‏کنیم. حرکت قطعیه و توسطیه ابن‏سینا در طبیعیات شفا، پس از تعریف حرکت، مى‏گوید: حرکت لفظى است براى دو معنا که یکى قطعا در خارج موجود نیست و تنها در ذهن وجودى خیالى و توهّمى دارد و دیگرى در خارج واقعیت عینى دارد.23 او مى‏نویسد: اگر منظور از حرکت، امر متّصل و ممتدى باشد که در ذهن است و از مبدأ شروع، و به مقصد ختم مى‏شود، قطعا در خارج موجود نخواهد بود؛ زیرا روشن است که زمانى که متحرّک در ابتدا یا میانه راه است، هنوز حرکت از مبدأ تا منتهى موجود نیست و وقتى هم که به پایان راه مى‏رسد، هرچند مسیر طى‏شده توسط متحرّک، در خیال و ذهن و واهمه انسانى، به صورت امر ممتدى باقى مانده، امّا در خارج ذهن، حرکتى براى این متحرّک سابق باقى نمانده است و این متحرّکِ سابق و ساکنِ فعلى، دیگر متّصف به حرکت نیست.24 امّا حرکت توسطى یعنى حرکت به معناى «نحوه و حالت متحرّک بین مبدأ و منتهى» قطعا در خارج موجود است و شایسته نام (لفظ) حرکت است.25 بررسى 1. روشن است که حرکت، موجودى تدریجى‏الحصول و دفعى‏البقا نیست و نباید انتظار داشته باشیم که اجزاى حرکت کم‏کم به یکدیگر ضمیمه شوند و در کنار هم در خارج باقى بمانند؛ آنچنان‏که مثلاً یک رودخانه به تدریج به دریا مى‏ریزد و در آنجا قرار مى‏گیرد. حرکت، امتدادى گذرا و ناپایدار (غیر قارّ) است؛ یعنى وجودى تدریجى‏الحصول و تدریجى‏الزوال دارد که با حصول هر جزء بالقوّه و هر مقطع فرضى آن، جزء و مقطع فرضى قبلى آن نابود مى‏شود. امّا زمان هم به این صورت در خارج موجود نیست. هر جزء بالقوّه (فرضى) از زمان مسبوق به جزء بالقوّه (فرضى) دیگر است که تا اوّلى نابود نشود، دومى موجود نمى‏شود. زمان هرگز به صورت امتداد پایدار (قارّ) که اوّل، وسط، و آخر آن در دسترس باشد، در خارج موجود نمى‏شود. با این‏همه، ابن‏سینا تصریح مى‏کند که زمان مطلقا معدوم نیست و وجودى هرچند ضعیف در خارج دارد.26 حال با در نظر گرفتن اینکه حرکت قطعیه کاملاً منطبق و مطابق با زمان و بلکه محل و علّتِ قابلى (علّت اعدادى و امدادى) وجود زمان است27 و به گفته ابن‏سینا، چه بسا وجودش از وجود زمان اقوى باشد،28 چگونه مى‏شود حرکت قطعیه را صرفا ذهنى دانست و زمان را امرى موجود و داراى واقعیت عینى؟ با توجه به اینکه ابن‏سینا از یک‏سو تصریح مى‏کند که حرکت قطعیه در خارج موجود نیست و از سوى دیگر مى‏پذیرد که زمان امرى صرفا موهوم و پندارى نیست و در اعیان، وجودى البته ضعیف و در مرز عدم دارد، ملّاصدرا نتیجه مى‏گیرد که ابن‏سینا «وجود دفعى و جمعى» حرکت قطعیه را منکر است و با «وجود سیّال» آن، که تدریجا حاصل و زائل مى‏شود، مخالف نیست.29 2. برخلاف ادّعاى ابن‏سینا، حرکت توسطى است که در خارج موجود نیست.30 حرکت و زمان از مطالب پیشین به دست مى‏آید که حرکت (قطعیه) و زمان، کاملاً بر یکدیگر منطبق‏اند. این دو، وجودهایى هستند که هرگز به صورت جمعى و دفعى و یک‏جا موجود نمى‏شوند و شرط ورود هر جزء فرضى آنها به دار هستى، زوال جزء قبلى است؛ به همین دلیل، حرکت و زمان ـ هر دو ـ وجودهاى سیّال و فرّارى دارند که به سختى به چنگ ذهن مى‏آیند. به این ترتیب، جزء فرضى اوّل حرکت (قطعیه) بر جزء فرضى اوّل زمان منطبق است و جزء فرضى دوم بر جزء دوم و... . به تعبیر دیگر، هر مقطع فرضى از حرکت منطبق بر مقطع فرضى مشابهى از زمان است. امّا آیا واقعا حرکت و زمان دو وجود منطبق بر هم هستند؟ پیش از ملّاصدرا، على‏رغم پاره‏اى از اختلاف‏نظرها، همگى قبول داشتند که حرکت غیر از زمان، و هر دو غیر از جسم‏اند. امّا ملّاصدرا نشان داد که حرکت و زمان دو عرض تحلیلى جسم سیّال هستند که تنها در ظرف ذهن از یکدیگر، و از جسم ممتازند. در این دیدگاه، حرکت و متحرّک و زمان عین هم هستند و به یک وجود موجودند؛ به طورى که جعل جسم سیّال، همان، و جعل حرکت و زمان، همان.31 این ذهن انسان است که موجود سیّال را به ذات (جسم) و سیلان (تدریج) تحلیل، و از سیلان آن هم دو مفهوم حرکت و زمان را انتزاع مى‏کند؛ امّا خارجا ذات سیّال و سیلان به یک وجود موجودند، چنان‏که موجود ثابت و ثبات او چنین‏اند. اکنون که با تعریف «حرکت» و اقسام آن و رابطه آن با مفهوم «زمان» آشنا شدیم. لازم است تعریف «تجرّد» را هم موشکافى کنیم تا رابطه مفاهیم «حرکت» و «زمان» با مفهوم «تجرّد» روشن شود. امّا از آنجا که غالبا مفهوم تجرّد را به صورت سلبى تعریف کرده و آن را به معناى «غیرمادّى» یا «غیرجسمانى» تلقّى مى‏کنند، ابتدا اندکى در مورد واژه‏هاى «مادّى»، «جسم»، و «جسمانى» بحث مى‏کنیم، سپس رابطه این مفاهیم را با یکدیگر و با مفهوم «تجرّد» بررسى مى‏نماییم. مادّه لفظ «مادّه» به معناى مددکننده و امتداددهنده است و در اصطلاح علوم در چند معنابه کار مى‏رود:32 1. «مادّه قضیه» در مقابل «جهت قضیه»؛33 2. «مادّه قیاس» در مقابل «صورت قیاس»؛34 3. «مادّه فیزیکى» در مقابل «نیرو» و «انرژى»؛35 4. «مادّه فلسفى» در مقابل «صور جسمیه و نوعیه» (در فلسفه، موجودى که قابلیت پذیرش موجود دیگرى را دارد، «مادّه» خوانده مى‏شود.)36 مادّه فلسفى به مادّه اوّلى و مادّه ثانیه تقسیم مى‏شود: «مادّه اولى» به موجودى اطلاق مى‏شود که هیچ فعلیتى غیر از قوّه و قابلیت پذیرش سایر امور ندارد؛ یعنى تنها در بالقوّه بودن، بالفعل است. «مادّه ثانیه» هم به مجموع مادّه اولى و صورت جسمیه شى‏ء نسبت به صورت نوعیه آن، یا مجموع مادّه اولى و صورت جسمیه و صورت یا صورت‏هاى نوعیه شى‏ء نسبت به صورت نوعیه اخیر آن، اطلاق مى‏شود. جسم و ویژگى‏هاى آن اندیشمندان مسلمان، متناسب با مبانى فلسفى خود، جسم را به صورت‏هاى مختلفى تعریف کرده‏اند.37 مشهورترین این تعریف‏ها، که مورد رضایت ابن‏سینا و ملّاصدرا هم قرار گرفته، از این قرار است: «جسم» جوهرى است که قابلیت ابعاد ثلاثه را داشته باشد؛38 یعنى «بتوان سه خط متقاطع را در آن فرض کرد، به گونه‏اى که زوایایى که از تقاطع خطوط سه‏گانه حاصل مى‏شود قائمه باشند.»39 امّا تعریف جسم به امر ممتد و قابل ابعاد، لوازم و ویژگى‏هایى را براى آن به همراه دارد: 1. قابلیت انقسام تا بى‏نهایت: هر جسمى در سه جهت ممتد است و هر امتدادى قابلیت انقسام خارجى یا وهمى یا عقلى را دارد؛ پس، هر جسمى در سه جهت قابلیت انقسام دارد. و چون جزء لایتجزّا محال است، تقسیم‏پذیرى ابعاد و امتدادهاى جسم حد یقف ندارد و هر جسمى، به صورت تعاقبى یا لایقفى، تا بى‏نهایت قابل انقسام است. 2. مکان‏دارى: در فلسفه اسلامى، به پیروى از ارسطو، مکان را سطح داخلى حاوى که مماس با سطح خارجى محوى است مى‏دانند و برخى همچون ملّاصدرا به پیروى از افلاطون، مکان را بعد جوهرى مجرّد که مساوى ابعاد جسم است،40 تعریف مى‏کنند. عدّه‏اى هم معتقدند: «مکان حقیقى هر شى‏ء عبارت است از مقدارى از حجم جهان که مساوى با حجم جسم منسوب به مکان باشد، از آن جهت که در آن گنجیده است.»41 به رغم اختلاف‏نظر در تعریف «مکان»، فلاسفه برآن‏اند که هر جسمى متحیّز و مکان‏دار است، یعنى «أین» خاصى دارد؛42 و هر چیزى هم که جسم نباشد، حیّز خاصى ندارد. به این ترتیب، مى‏توان مکان‏دارى را یکى از امورى دانست که از نظر ایشان، فقط در اجسام یافت مى‏شود. 3. قابلیت اشاره حسّى: هر چیزى که حیّز خاصى در عالم مادّه داشته باشد، یعنى در گوشه‏اى از عالم مادّه قرار گرفته و مکان خاصّى را در کنار سایر اشیا به خود اختصاص داده باشد، طبعا قابل اشاره حسّى است. به عبارت دیگر، هر جسم مکان‏دارى به خاطر داشتن مکان ـ و نه به خاطر داشتن امتداد ـ قابل اشاره حسّى است. از این‏رو، جواهر مثالى عالم مثال منفصل و صورت‏هاى علمى و مجرّدِ مثال متّصل، هرچند امتداد دارند، قابلیت اشاره حسّى را ندارند. پس، قابلیت اشاره حسّى ویژه اجسام مکان‏دار است و اگر اجسام مثالى را هم مشمول تعریف جسم و جوهر قابل ابعاد ثلاثه بدانیم، مستلزم این نیست که آنها را هم قابل اشاره حسّى بدانیم. 4. زمان‏دارى: اثبات اینکه زمان‏دارى یکى از ویژگى‏هاى عمومى جسم است، از مکان‏دارى دشوارتر خواهد بود. هریک از تعاریف جسم را که قبول کنیم، از تحلیل معناى جسم، چنین قیدى استنباط نمى‏شود. البته اگر بتوانیم ثابت کنیم که حرکت براى هر جسمى ضرورى است و حرکت در غیرجسم یافت نمى‏شود، ثابت مى‏شود که هر جسمى زمانمند، و هر مجرّد از زمانى الزاما غیرجسم است. امّا واقعا اثبات چنین امورى دشوار است. فراموش نکنیم که ملّاصدرا حرکت توسطیه را خارجى نمى‏داند و وجود حرکت قطعیه و حرکت جوهرى را هم با کمک زمان اثبات مى‏کند. اگر ملّاصدرا در بحث «حرکت جوهرى» سکون را نسبى مى‏داند و قائل به دوام حرکت در عالم مادّه مى‏شود، به اعتبار پذیرش وجود زمان است.43 پس، اثبات حرکت جوهرى عمومى مبتنى بر زمان است. در این صورت، دیگر نمى‏توان از وجود حرکت هم به وجود زمان پى برد.44 خلاصه آنکه اثبات اصل وجود حرکت و زمان اجمالاً بدیهى به نظر مى‏رسد؛ امّا اثبات آنها به صورت موجبه کلّیه، مبتنى بر مقدّمات حدسى است و براى صاحب حدس یقین‏آور مى‏باشد. پس، نمى‏توان ادّعا کرد که هر جسمى الزاما حرکت دارد و در بستر زمان است؛ همچنین، نمى‏توان مدّعى شد که هرچه حرکت و زمان دارد الزاما جسم به معناى جوهر ذو ابعاد ثلاثه است. مادّى و جسمانى در فلسفه، واژه «مادّى» گاهى به معناى منسوب به مادّه است و خود مادّه را شامل نمى‏شود، و گاهى معناى گسترده‏اى دارد و خود مادّه را هم شامل مى‏شود.45 از آنجا که فلاسفه ـ در بحث مادّى و مجرّد ـ مادّى را در معناى وسیع آن به کار برده‏اند، ما نیز در ادامه آن را فقط در همین معناى گسترده به کار مى‏بریم. با توجه به معناى «جسم» و ویژگى‏هاى آن، معناى «جسمانى» هم روشن مى‏شود. واژه «جسمانى» نظیر واژه «مادّى» است و دو معناى وسیع و خاص دارد. «جسمانیات» به معناى خاص، که خود جسم را شامل نمى‏شوند، عبارت‏اند از: توابع وجود اجسام؛ یعنى امورى که مستقل از اجسام تحقّق نمى‏یابند. مهم‏ترین ویژگى آنها هم این است که به تبع اجسام، قابل انقسام هستند.46 بدیهى است که «جسمانى» به معناى عام، که جسم و توابع جسم را دربر مى‏گیرد، به امورى اطلاق مى‏شود که بالذّات یا بالتبع، انقسام‏پذیر باشند و اجمالاً امتداد زمانى و مکانى و قابلیت اشاره حسّى را داشته باشند. اگر مادّه اولى به عنوان جزء بالقوّه جسم پذیرفته شود، طبعا هر جسمى مادّى47 است؛ ولى اگر انکار شود، چون خود جسم ـ در عین بساطت ـ قابل تغییرات جوهرى یا عرضى خواهد بود، باز هر جسمى مادّى خواهد بود. پس، از نظر مشّاییان و دیگر قائلان به هیولاى اولى، جسمْ مادّى (به هر دو معناى خاص و عام) است؛ زیرا داراى مادّه اولى (منسوب به مادّه) است. و به نظر شیخ اشراق و سایر منکران هیولاى اولى، جسمْ مادّى (به معناى عام) است؛ زیرا، خود، مادّه است. با توجه به این نکته، جسمانیات (به هر دو معناى خاص و عام) نیز مادّى خواهند بود.48 پی نوشت: 1ـ ر.ک: ملّاصدرا، الحکمه‏المتعالیة فى الاسفارالعقلیة الاربعة، ج 3، ص 23. 2ـ ر.ک: ابن‏سینا، الشفاء الطبیعیات، ج 2 (النفس)، ص 211؛ بهمنیاربن مرزبان، التحصیل، ص 462؛ میرداماد (محمّدباقربن محمّدحسین استرآبادى)، قبسات، ص 10 و 382؛ ملّاصدرا، الحکمه‏المتعالیة، ج 3، ص 28، 37، 151، 175 و 255؛ همو، الحاشیة على الهیات الشفاء، ص 136. 3ـ ر.ک: ابن‏سینا، الشفاء الطبیعیات، ج 1 (السماع الطبیعى)، ص 83؛ ملّاصدرا، الحکمه‏المتعالیة، ج 3، ص 25. 4ـ ر.ک: ملّاصدرا، الحکمه‏المتعالیة، ج 3، ص 24، به نقل از: افلاطون. 5ـ ر.ک: همان، به نقل از: ارسطو. 6ـ ر.ک: همان، به نقل از: فیثاغورس. 7ـ ابن‏سینا، النجاة، ص 169؛ ر.ک: ملّاصدرا، الحکمه‏المتعالیة، ج 3، ص 29. 8ـ فخر رازى، المباحث‏المشرقیة، ج 1، ص 547. 9ـ همان. 10ـ همان. 11ـ بهمنیاربن مرزبان، همان، ص 420؛ نیز، ر.ک: ملّاصدرا، الحکمه‏المتعالیة، ج 3، ص 31. 12ـ ابن‏سینا، الشفاء الطبیعیات، ج 1 (السماع الطبیعى)، ص 83؛ ملّاصدرا، الحکمه‏المتعالیة، ج 3، ص 30. 13ـ همان، ص 83؛ همان. 14ـ شهاب‏الدین سهروردى، مجموعه مصنّفات، ج 1، ص 278؛ ج 2، ص 172؛ ج 3، پرتونامه، ص 13؛ ج 3، الواح عمادى، ص 119، ج 3، هیاکل نور، ص 98. همچنین ر.ک: سید محمّدخالد غفارى، فرهنگ اصطلاحات آثار شیخ اشراق، ص 154. 15ـ از جمله، ر.ک: مجمع البحوث‏الاسلامیة، شرح المصطلحات‏الفلسفیة، ص 100ـ103. 16ـ ر.ک: محمّدتقى جعفرى، حرکت و تحوّل از دیدگاه علم و فلسفه، ص 11. 17ـ ر.ک: ملّاصدرا، الحکمه‏المتعالیة، ج 3، ص 22. 18ـ بر اساس اصالت وجود (که ماهیتْ تصویر واقعیت عینى به حساب مى‏آید)، شاید مناسب‏تر آن است که بگوییم: حرکت در خارج، وجودى مستقل از موصوف خود ندارد تا در ذهن، به صورت یک ماهیت مستقل عرضى، منعکس شود. 19ـ ر.ک: ابن‏سینا، الشفاء الطبیعیات، ج 1 (السماع الطبیعى)، ص 83؛ ملّاصدرا، الحکمه‏المتعالیة، ج 3، ص 24. 20ـ ر.ک: ملّاصدرا، الحکمه‏المتعالیة، ج 3، ص 25. 21ـ ابن‏سینا، الشفاء الطبیعیات، ج 1 (السماع الطبیعى)، ص 81ـ82؛ ر.ک: ملّاصدرا، الحکمه‏المتعالیة، ج 3،ص 22. 22ـ ر.ک: فخر رازى، المباحث‏المشرقیة، ج 1، ص 549؛ همو، شرح عیون‏الحکمة، ج 2، ص 44. 23ـ ر.ک: ابن‏سینا، الشفاء الطبیعیات، ج 1 (السماع‏الطبیعى)، ص 83. 24ـ ر.ک: همان، ص 84؛ ر.ک: فخر رازى، المباحث‏المشرقیة، ج 1، ص 549. 25ـ ر.ک: ابن‏سینا، الشفاء الطبیعیات، ص 84. 26ـ همان، ص 166. 27ـ محل بودن حرکت براى زمان، طبق مبانى خود مشّاییان است که زمان را مقدار حرکت مى‏دانستند. امّا بنا بر مبانى استوار حکمت متعالیه، زمان و حرکتْ از اعراض تحلیلى جسم‏اند ر.ک: ملّاصدرا، الحکمه‏المتعالیة، ج 3، ص 200. 28ـ ر.ک: ابن‏سینا، الشفاء الطبیعیات، ص 166. 29ـ ر.ک: ملّاصدرا، الحکمه‏المتعالیة، ج 3، ص 33ـ34. توجیه ملّاصدرا در مورد حرکت قطعیه، درست شبیه توجیه ابن‏سینا در مسئله زمان است. او منکران وجود زمان را منکر وجود جمعى و دفعى زمان یا وجود کلّ زمان در یک آن مى‏شمارد، نه منکر وجود زمان مطلقا ر.ک: ابن‏سینا، الشفاء (الطبیعیات، ج 1 (السماع الطبیعى)، ص 166). 30ـ ر.ک: فخر رازى، المباحث‏المشرقیة، ج 1، ص 552ـ553؛ ملّاصدرا، الحکمه‏المتعالیة، ج 3، ص 35ـ36. از اینکه ملّاصدرا اشکال فخر رازى ر.ک: فخر رازى، المباحث‏المشرقیة، ص 552 را نقل کرده است، چنین به ذهن مى‏آید که او مخالف وجود حرکت توسطیه مى‏باشد و فقط حرکت قطعیه را خارجى مى‏داند. وى پاسخ فخر رازى به آن اشکال (ر.ک: فخر رازى، المباحث‏المشرقیة، ص 553) را هم نقل، و البته مطلب را بدون داورى رها کرده است که مى‏تواند به این معنا باشد که وجود حرکت توسطیه را هم منکر نیست. امّا با در نظر گرفتن اینکه: اوّلاً، پاسخ یادشده «قانع ‏کننده نیست... و ثانیا، [صدرالمتألّهین ]تمام مباحث مربوط به حرکت را بر اساس تصویر قطعى از حرکت بنا مى‏نهد... و ثالثا، از همه مهم‏تر اینکه او ثابت مى‏کند که ممکن نیست چیزى زمانى باشد، امّا منطبق بر زمان نباشد»، مى‏توان مدّعى شد که از دیدگاه او، «حرکتْ ـ در واقع ـ قطعیه، و منطبق بر زمان است و ... همانند زمان، امتدادى سیّال دارد» (عبدالرسول عبودیت، درآمدى بر نظام حکمت صدرایى، ج 1، ص 278). شهید مطهّرى نیز نخست مى‏گوید: ملّاصدرا وجود حرکت توسطیه را پذیرفته است. امّا وى سپس مى‏گوید: نظر نهایى و دقیق ملّاصدرا این نیست، و ما با نظر دقیق ایشان موافقیم که حرکت توسطى، وجود حقیقى ندارد مرتضى مطهّرى، مجموعه آثار، ج 11، ص 384ـ386 و 389. 31ـ ر.ک: ملّاصدرا، الحکمه‏المتعالیة، ج 3، ص 61. 32ـ محمّدتقى مصباح، آموزش فلسفه، ج 2، ص 133. 33ـ ر.ک: همان. 34ـ همان. 35ـ همان. 36ـ ملّاصدرا، الحکمه‏المتعالیة، ج 4، ص 234. 37ـ براى ملاحظه این تعاریف، ر.ک: مجمع البحوث‏الاسلامیة، همان، ص 75. 38ـ از جمله، ر.ک: ابن‏سینا و خواجه نصیرالدین طوسى، شرح‏الاشارات و التنبیهات مع المحاکمات، ج 2، ص 5؛ ملّاصدرا، الحکمه‏المتعالیة، ج 4، ص 234؛ ج 5، ص 3. 39ـ محمّدتقى مصباح، همان، ج 2، ص 134؛ ر.ک: ابن‏سینا، الشفا الالهیات، ص 63. 40ـ عبدالرسول عبودیت، فلسفه مقدّماتى، ص 212ـ213. 41ـ محمّدتقى مصباح، همان، ج 2، ص 145. 42ـ ر.ک: محمّدتقى مصباح، همان، ج 2، ص 142. 43ـ ملّاهادى سبزوارى، شرح‏المنظومة، ج 4، ص 278. 44ـ اگر به زمان مطلقى قائل باشیم که همه اجسام در آن قرار دارند، چنین سیرى مُجاز خواهد بود؛ مثلاً اگر حرکت خورشید و ماه را ملاک زماندارى اشیا بدانیم، همه اشیا خواه ناخواه زمانمند خواهند بود و قطع حرکت هم دارند، حتى اگر به ظاهر ساکن باشند. امّا این‏گونه تصویر کردن زمان، بسیار خام و دور از تصوّر حکمت متعالیه است. بر اساس حکمت متعالیه، زمان بعد چهارم اشیاى زمانى و متحرّک است. و به تعداد حرکات، زمان داریم و هر شى‏ء زمانمند، زمانى ویژه دارد که از حرکت خود آن جسم انتزاع مى‏شود. بر این اساس، عمر هر انسانى هم به اندازه حرکت جوهرى نفسانى خودش است و نه برابر با تعداد گردش‏هاى زمین به دور خود و خورشید. لذا حق‏تعالى بخصوص عُمر شریف و پربرکت رسول‏اللّه صلى‏الله‏علیه‏و‏آله قسم یاد مى‏کند:«لَعَمْرُکَ إِنَّهُمْ لَفِى سَکْرَتِهِمْ یَعْمَهُونَ» حجر:72. حال، با این تصوّر (و با این تحلیل دقیق از زمان)، چطور مى‏توانیم به زمان داشتن چیزى که تحرّک آن را احراز نکرده‏ایم، پى ببریم؟ این را هم باید اضافه کنیم که اثبات وجود خارجى زمان به صورت موجبه جزئیه، مبتنى بر اثبات حرکت نیست و از دو برهانى که ملّاصدرا ـ مطابق مسلک طبیعیون و الهیون ـ براى اثبات وجود زمان از فلاسفه نقل کرده است، دومى مستقل از بحث حرکتْ وجود زمان را نتیجه مى‏دهد. امّا ظاهرا هیچ‏یک از دو دلیل یادشده عمومیت زمان را ویژه بر اساس مبانى حکمت متعالیه نتیجه نمى‏دهد. به هر حال، در این مقاله، اصرارى بر عمومیت نداشتن حرکت و زمان نداریم و صرفا تلازم مفهومى میان جسم و حرکت و زمان را مورد تشکیک قرار داده‏ایم. 45ـ ر.ک: محمّدتقى مصباح، همان، ج 2، ص 133. 46ـ ر.ک: همان، ص 135. 47ـ منظور از «مادّى» به معناى گسترده آن است که مادّه اولى، مادّه ثانیه و منسوب به مادّه را شامل مى‏شود. 48ـ از این پس، هرگاه واژه‏هاى «مادّى» و «جسمانى» را به طور مطلق به کار ببریم، معناى یکسانى از آنها اراده کرده‏ایم. منابع ـ ابن‏سینا، الشفاء، قم، مکتبة آیه‏اللّه المرعشى النجفى، 1404ق. ـ ـــــ ، النجاة من الغرق فى بحرالضلالات، چ دوم، تهران، دانشگاه تهران، 1379. ـ ـــــ و خواجه نصیرالدین طوسى، شرح الإشارات و التنبیهات مع المحاکمات، قم، البلاغه، 1375. ـ بهمنیاربن مرزبان، التحصیل، چ دوم، تهران، دانشگاه تهران، 1375. ـ تهانوى، محمّدعلى، کشّاف اصطلاحات‏الفنون و العلوم، بیروت، مکتبة لبنان ناشرون، 1996م. ـ جعفرى، محمّدتقى، حرکت و تحول از دیدگاه علم و فلسفه، تهران، بنیاد قرآن، 1360. ـ جوادى آملى، عبداللّه، رحیق مختوم (شرح حکمت متعالیه)، نوارهاى درسى آیت‏اللّه جوادى آملى. ـ رازى، فخرالدین، المباحث المشرقیة فى علم الالهیات و الطبیعیات، چ دوم، قم، بیدار، 1411ق. ـ ـــــ ، شرح عیون‏الحکمة، تهران، مؤسسه امام صادق، 1373. ـ سبزوارى، ملّاهادى، شرح‏المنظومة، تهران، ناب، 1369. ـ سهروردى، شهاب‏الدین، مجموعه مصنّفات، چ دوم، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، 1375. ـ عبودیت، عبدالرسول، درآمدى بر نظام حکمت صدرایى، تهران، سمت، 1385. ـ ـــــ ، فلسفه مقدّماتى، تهران، سمت، 1387. ـ غفارى، سید محمّدخالد، فرهنگ اصطلاحات آثار شیخ اشراق، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، 1380. ـ کلینى، محمّدبن یعقوب، الکافى، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1365. ـ مجلسى، محمّدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه‏الوفاء، 1404ق. ـ مجمع البحوث‏الاسلامیة، شرح المصطلحات الفلسفیة، مشهد، مجمع البحوث‏الاسلامیة، 1414ق. ـ مصباح، محمّدتقى، آموزش فلسفه، چ چهارم، تهران، امیرکبیر، 1383. ـ مطهّرى، مرتضى، مجموعه آثار، چ دوم، تهران، صدرا، 1385. ـ ملّاصدرا (صدرالدین محمّدبن ابراهیم شیرازى)، الحکمة المتعالیة فى الاسفار العقلیه‏الاربعة، چ سوم، بیروت، داراحیاء التراث‏العربى، 1981م. ـ ـــــ ، الحاشیة على الهیات الشفاء، قم، بیدار، بى‏تا. ـ ـــــ ، المبدأ و المعاد، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، 1354. ـ میرداماد (میر محمّدباقربن محمدحسین استرآبادى)، قبسات، چ دوم، تهران، دانشگاه تهران، 1367.   احمد سعیدى: عضو هیأت علمى مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس‏ سره. معرفت کلامی 30 - سال هشتم ادامه دارد/  

94/05/25 - 02:00





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 22]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن