تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):دوست ندارم كه در كودكى از دنيا مى رفتم و وارد بهشت مى شدم و بزرگ نمى شدم تا پروردگارم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826358949




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

فارس از روزهای متفاوت کرمان گزارش می‌دهد غواصان شهید مهمان دل‌های دریایی مردم کرمان + تصاویر


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: فارس از روزهای متفاوت کرمان گزارش می‌دهد
غواصان شهید مهمان دل‌های دریایی مردم کرمان + تصاویر
دل دریایی و با غیرت مردم کرمان این روزها میزبان شهدای غواص است، شهدایی از جنس عشق و ایثار، دریادلان لشکر 41 ثارالله، مردان خط‌شکن کربلای 4.

خبرگزاری فارس: غواصان شهید مهمان دل‌های دریایی مردم کرمان + تصاویر



به گزارش خبرگزاری فارس از کرمان، کرمان با حضور شهدای غواص حال و هوایی دیگری به خود گرفته است و دل دریایی و با غیرت کرمان‌ها این روزها میزبان شهدای غواص است، شهدایی از جنس عشق و ایثار، دریادلان لشکر 41 ثارالله، مردان خط‌شکن کربلای چهار. * جنب و جوش کرمانی‌ها برای استقبال از عزیزان جان‌ها و آرامش دل‌ها گرچه شهدای غواص روز یکشنبه 18 مردادماه وارد کرمان شدند، اما جنب و جوش کرمانی‌ها از چند روز قبل برای استقبال از این عزیزان جان‌ها و آرامش دل‌ها آغاز شده است. کرمانی‌ها برپایی ایستگاه‌های صلواتی، نصب بنرها و پارچه‌نوشته‌ها، ارسال پیامک و نوشتن روی شیشه ماشین‌ها خبر آمدن غواصان شهید را مخابره کردند.

  میدان بسیج کرمان میدانی است که در مسیر تشییع پیکر پاک شهدای غواص قرار دارد، بچه‌های هیئت رهروان شهدای گمنام از چهار، پنج شب قبل از مراسم تشییع شهدا اقدام به برپایی ایستگاه صلواتی در میدان بسیج کردند. حسین جوان باریک‌اندام و میان‌قامتی‌ست که ریش بلند مشکی دارد و بلوز و شلوار پارچه‌ای به رنگ سیاه به تن کرده، او یکی از بچه‌های هیئت رهروان شهدای گمنام است که از چند روز قبل با دوستان هیئتی‌اش اقدام به برپایی ایستگاه صلواتی برای استقبال از شهدای غواص کرده است. از حسین می‌خواهم تا درباره انگیزه بچه‌های هیئت رهروان شهدای گمنام برای راه‌اندازی ایستگاه صلواتی سخن بگوید، وی می‌گوید: هدف ما این بود تا برای ورود شهدای گمنام اطلاع‌رسانی کنیم.

  وی ادامه می‌دهد: بچه‌های هیئت از ساعت 12 شب ساخت ایستگاه صلواتی را آغاز کردند و این ایستگاه ساعت هشت صبح آماده شد، اما بیشتر بچه‌ها دست و پا بریده بودند. این جوان هیئتی بیان می‌کند: عصرها از ساعت 18:30 تا 21:30 شربت نذری بین مردم توزیع می‌کنیم و با پخش پوستر به مردم اطلاعاتی درباره شهدای غواص می‌دهیم. حسین از نوشتن زمان ورود شهدا به شهر کرمان در پشت شیشه ماشین‌ها، پخش مداحی و رژه موتوری توسط اعضای هیئت رهروان شهدای گمنام خبر می‌دهد. * چرا جوان کرمانی شرمنده شهداست؟ از وی می‌پرسم به نظر شما پیام اصلی شهدا چیست، می‌گوید: پیام همه شهدا یکی‌ست، آن هم پیام آزادگی و مردانگی است که توی جامعه یه کم گم شده است. حسین با اشاره به اینکه با موتور توی بعضی از خیابان‌های شهر کرمان دور زده است، حال و هوای شهر برای استقبال از شهدای گمنام را خیلی خوب توصیف می‌کند.

  اما حسین در پاسخ به این سئوال که وقتی چشمت به تابوت شهدای غواص افتاد به آنها چه می‌گویی، عنوان می‌کند: اول می‌گویم، شهدا شرمنده‌ایم بعد هم فرج امام زمان (عج) را می‌خواهم. از او می‌پرسم چرا فکر می‌کنی شرمنده شهدا هستی که پاسخ می‌دهد: برای اینکه آن‌جوری آنها می‌خواستند، نشدم، شهدا رفتند که ما آرامش و امنیت داشته باشیم، اینکه ما شب ایستگاه را به امان خدا ول می‌کنیم و می‌رویم و هیچ اتفاقی برای وسایل نمی‌افتد یعنی امنیت داریم، اما قدر این امنیت را نمی‌دانیم. * یک اخراجی در هیئت رهروان شهدای گمنام در حال صحبت کردن با حسین هستم که یک جوان با لباس‌های اسپورت و موهای ژل‌زده از راه می‌رسد و کنار ما می‌ایستد، فکر می‌کنم یکی از رهگذران است، اما بعد از دقایقی متوجه می‌شوم، حجت هم یکی از بچه‌های هیئت رهروان شهدای گمنام است. حجت می‌گوید: شور و اشتیاق زیادی برای استقبال از شهدا دارم، آنها از جان خودشان گذشته‌اند و رفتار، کردار و منش ما باید جوری باشد که راه آنها را ادامه دهیم. وی ادامه می‌دهد: شرمنده شهدا هستم و جانم را هم برای آنها می‌دهم، چون شهدا هم جان‌شان را برای ما دادند و باید راه شهدا را ادامه دهیم. از حجت می‌پرسم به نظر شما چگونه می‌توان راه شهدا را ادامه داد، می‌گوید: به هرچه گفته‌اند باید عمل کنیم. حجت به نکته جالبی درباره گذشته خودش هم اشاره می‌کند و می‌افزاید: من قبلا توی بر و بچه‌های اخراجی شهر بودم، اما از زمانی که به در خانه امام حسین (ع) و شهدا آمدم، متوجه شدم، چه لذتی در نوکری سیدالشهدا (ع) و شهدا وجود دارد. اما در گوشه و کنار شهر کرمان این جمله به چشم می‌خورد که «شهدای غواص می‌آیند، آنها پیامی دارند» از حجت می‌پرسم به نظر شما پیام شهدا چیست و او می‌گوید: پیام شهدا امر به معروف و نهی از منکر است، قیام امام حسین (ع) هم برای همین پیام بود. * به موهای ژل‌زده ما نگاه نکنید، ما هم عاشقیم وی تاکید می‌کند: به موهای ژل‌زده ما نگاه نکنید، ما هم امام، رهبر و شهیدان را دوست داریم. این جوان هیئتی درباره درد دلی که با شهدای غواص دارد، می‌گوید: توی این چند شب که کنار دیگ‌های شربت بودم از شهدای غواص خواستم برای سلامتی و فرج امام زمان (عج) دعا کنند و از خدا بخواهند، گناه‌هایی که مرتکب شده‌ام را به واسطه امام حسین (ع) ببخشد. از حجت می‌پرسم، مردم چه برخوردی با بچه‌های ایستگاه صلواتی داشتند، پاسخ می‌دهد: بعضی‌ها از ما می‌پرسیدند، شما پول می‌گیرید که این جا هستید و ما هم می‌گفتیم، نه برای رضای خدا و شهیدان این جا هستیم. * آیا شهدا رفتند که ... وی در پایان سخنانش با ناراحتی این سئوال‌ها را مطرح می‌کند، آیا شهدا رفتند که خبر اختلاس بیاید، آیا شهدا رفتند تا زنان، مانتوهای کوتاه بپوشند و موهای‌شان را بیرون بریزند. اما مرتضی که برادر حجت و یک جوان 20 ساله با شور و نشاط است هم از من می‌خواهد تا با او درباره شهدا گفت‌و‌گو کنم از او می‌پرسم وقتی شهدا را ببینی به آنها چه می‌گویی، با چهره خندان و پر شور و نشاط می‌گوید: می‌گم، دوست‌تون داریم، ما آمده‌ایم تا راه شما را ادامه دهیم. * توصیه‌های برادرانه یک جوان امروزی از وی می‌خواهم تا درباره راه شهدا بگوید، مرتضی بیان می‌کند: راه شهیدان، راه اسلام و دین بوده، اما حالا مردم امروز دنبال جنایت هستند و حجاب خانم‌ها هم خوب نیست. مرتضی قیافه آدم‌های بزرگ را به خودش می‌گیرد و از در نصیحت وارد می‌شود و خطاب به جوانان می‌گوید: این کارها آخر و عاقبت ندارد، فقط راه دین را بروید نه اینکه دنبال ناموس مردم باشید. وی حتی پا را از نصیحت برادرانه فراتر می‌گذارد و به پلیس امنیت اخلاقی هم توصیه می‌کند: برخورد بیشتری با بدحجابان داشته باشند. * قبل از ورود شهدا در کرمان چه خبر بود؟ اما بالاخره دوشنبه 18 مردادماه از راه می‌رسد، ساعت 16 بعد از ظهر است که از خانه می‌زنم بیرون، قرار است، شهدا از خیابان شریعتی به سمت مصلای امام علی (ع) تشییع شوند و مردم کرمان را از چشم‌انتظاری در آورند. هرچند هنوز دو ساعت تا زمان آغاز مراسم تشییع شهدا مانده است، اما ماموران راهنمایی و رانندگی و سربازان لباس پلنگی سرتاسر مسیر استقبال از شهدا  ایستاده‌اند و برای برقراری نظم و انضباط مراسم در تلاش هستند.   ساعت 16 و 52 دقیقه، خودروها در چهارراه کاظمی در حال رفت و آمد هستند، اما تعدادی از مردم برای استقبال از شهدا به این مکان آمده‌اند و چند دسته گل گلایر هم در وسط چهارراه قرار داده شده است، تعدادی از جوانان هم با پرچم‌های یا حسین (ع)، یا ابوالفضل (ع) و لااله‌الاا‌لله در دو طرف چهارراه ایستاده‌اند. ساعت 17 و 30 دقیقه، چهارراه ولی‌عصر (عج) مملو از دوست‌داران شهداست، روی نیمکت‌ها و سکوهای اطراف چهارراه جای نشستن نیست، هنوز خودروها در حال تردد هستند. * حکایت چشم‌های منتظر یک خانم جوان که چادر مشکی به سر دارد از من می‌پرسد، اسامی شهدا را می‌دانی، نام شهید طالبی‌زاده و شهید رجبعلی‌پور را می‌گویم، اشک توی چشمان زن حلقه می‌زند و می‌گوید: مطمئنی شهید رجبعلی‌پور هم جزو این شهداست، می‌گویم، مطمئنم، بغض می‌کند و می‌گوید: شهید رجبعلی‌پور پسر دایی مادرم است، پس عصری حتما می‌آید. ساعت 17 و 35 دقیقه، با یکی از همراهان شهدای غواص تماس می‌گیرم، می‌گوید: کاروان شهدا هنوز در شهر باغین است و ازدحام استقبال‌کنندگان اجازه نمی‌دهد، کاروان حرکت کند. هر چه به ساعت 18 نزدیک می‌شویم، لحظه به لحظه بر تعداد استقبال کنندگان افزوده می‌شود، پیر و جوان، زن و مرد با هر تیپ و قیافه و اعتقادی آمده‌اند، اما یک چیز بین همه آنها مشترک است، چشمان منتظر... . ساعت 17 و 56 دقیقه، تعداد استقبال‌کنندگان آن قدر زیاد شده است که جمعیت به وسط خیابان رسیده‌اند و دیگر خودرویی رفت و آمد نمی‌کند. * هر کی شهید داده باشد، قدر شهید را می‌داند از میان همه افرادی که برای استقبال از شهدای غواص آمده‌اند، پیرزنی عصا به‌دست که چادر گل‌دارش را زیر گلویش گرده زده و غم از چشمانش می‌بارد، توجهم را به خود جلب می‌کند. پیرزن می‌نشیند روی زمین، به سمت او می‌روم، سلام می‌کنم و کنارش می‌نشینم، در حالی که عصای چوبی قهوه‌ای رنگش را در آغوش گرفته است، بدون آن که سئوالی بپرسم، رو می‌کند به من و با بغض می‌گوید: هر کی شهید داده باشد، قدر شهید را می‌داند. با این صحبت به ذهنم می‌رسد که مادر یکی از شهداست، برای اینکه مطمئن شوم از او می‌پرسم، پسر شما هم شهید شده است، پیرزن در حالی که اشک‌هایش را با گوشه چادرش پاک می‌کند، ادامه می‌دهد: ماه محرم بود، پسرم توی پایش ترکش خورده بود از جبهه آمد من را دید و دوباره رفت جبهه، 14 روز بعد خبر شهادتش را آوردند. این مادر شهید با افتخار نام و نشان پسرش را می‌دهد: محمدعلی نیک‌نام، 20 ساله بود که شهید شد، هنوز دامادش نکرده بودم. می‌پرسم، مادر جان شما با این کهولت سن و تن بیمار چرا به خیابان آمده‌اید، دل انگشتان چروکیده‌اش را به سینه پیشانی‌اش تکیه می‌دهد و می‌گوید: دلم می‌خواهد این صحنه‌ها را ببینم، پدر و مادر این شهدا هم مثل ما هستند. ساعت 18 و دو دقیقه، هنوز شهدا نیامده‌اند، اما اشک خیلی‌ها جاری شده است و ساعت 18 و 14 دقیقه، استقبال کنندگان آنقدر زیاد شده‌اند که عبور و مرور در خیابان شریعتی و چهارراه ولی‌عصر (عج) به سختی انجام می‌شود. * آرام جان‌ها آمدند ساعت 18 و 55 دقیقه، وسط چهارراه ولی‌عصر (عج) جای سوزن انداختن نیست و اما عقربه‌های ساعت به 19 و 36 دقیقه که می‌رسد، کاروان تبلیغاتی شهدای غواص هم می‌آید و ساعت 19 و 42 دقیقه شهدای غواص، این عزیزان دل‌ها و آرام جان‌ها از راه می‌رسند.

  چنان شور و شعفی جانم را در بر گرفته است که دیگر توان نوشتن ندارم، راه نمی‌روم، سیل جمعیت من را با خود می‌برد، گوش‌هایم صدای بغض‌های شکسته را می‌شنود و دقایقی بعد نوای خوش اذان فضا را از آن خود می‌کند.

  * دیدار شهدای غواص با شهدای گمنام ساعت 20 و 17 دقیقه، شهدای غواص در میان بغض‌های شکسته و دل‌های آرزومند به چهارراه کاظمی می‌رسد و زمانی که عقربه‌های ساعت به 21 نزدیک می‌شود، اوج تشییع شهدای کرمان را می‌بینم، زمانی که شهدای غواص که 10 نفر از آنها شهدای گمنام هستند به جلوی گلزار چهار شهید گمنام آرمیده در موزه دفاع مقدس می‌رسند، ای کاش می‌دانستم این شهدا با هم چه گفتند و چه شنیدند. * وقتی کرمانی‌ها به عشق شهدا غوغا کردند ساعت 21 و هفت دقیقه، شهدا وارد مصلای امام علی (ع) می‌شوند، مردم به احترام شهدا می‌ایستند و تابوت‌های شهدا بر روی دستان مردان تشییع می‌شود و در جایگاه قرار می‌دهند، زنان و مردان با غیرت کرمان غوغا می‌کنند: «ای شهدای غواص، خوش آمدید به شهر ما/ ای شهدای غواص، از سفر کربلا، خوش آمدید به شهر ما ...». تابوت‌های شهدای غواص را که بر دوش مردم می‌بینم، این بیت از حافظ را به یاد می‌آورم «عشق دُردانه است و من غواص و دریا میکده/سر فرو بردم در اینجا تا کجا سر بر کنم». فردا؛ خاکسپاری شهدای غواص امروز دوشنبه 19 مردادماه هم آیین وداع با شهدای غواص در جای‌جای کرمان برپاست و فردا همزمان با شهادت امام جعفر صادق (ع) این عزیزان جان‌ها و آرامش دل‌ها به خاک سپرده می‌شوند. ============== گزارش از: مهسا حقانیت ============== انتهای پیام/80019/ل40/

94/05/19 - 19:20





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 58]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن