تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 7 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):حق، سنگين و تلخ است و باطل، سبك و شيرين و بسا خواهش و هوا و هوسى كه لحظه اى بيش...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1845376880




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

فرمانده ای که پیکرش توسط ضدانقلابیون سوزانده شد +عکس


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
رزمندگان فرمانده ای که پیکرش توسط ضدانقلابیون سوزانده شد +عکس

شهیدان حاج علی اکبری؛
فرمانده ای که پیکرش توسط ضدانقلابیون سوزانده شد +عکس
34 سال قبل در چنین ایامی، خانواده حاج علی اکبری دو فرزند خود به نام‌های علی اصغر و عباس را در یک روز به انقلاب تقدیم کرد.



به گزارش سرویس مقاومت جام نیوز، 34 سال قبل در چنین ایامی، خانواده حاج علی اکبری دو فرزند خود به نام‌های علی اصغر و عباس را در یک روز، به انقلاب تقدیم کرد.
این دو برادر شهید به همراه شهید سوم خانواده، همه از فرزندان متدین و انقلابی شهر ری بوده و با تربیت معنوی و دینی مادری فداکار و مومنه هر یک عناصری زبده برای انقلاب و اسلام بودند. اگر دست نابکار عناصر مزدور چند سالی به این فرزندان برومند حضرت امام خمینی (ره) فرصت می ‌داد قطعا علی اصغر حاج علی اکبری در زمره فرماندهانی چون حاج احمد متوسلیان و شهید همت و شهید خرازی ها قرار می‌گرفت.
این سه برادر هرگز قصد شهرت نداشتند اما دریغ که برای ثبت انقلاب و دفاع از کشورمان باید اسطوره‌های همچون این سه شهید می‌رفتند تا نامشان در تاریخ کشور ثبت می‌شد تا ما امروز بدانیم که این آزادی را مدیون چه کسانی هستیم و ما نباید قهرمانان کشورمان را فراموش کنیم.
شهیدان حاج علی اکبری سه برادری بودند که دو نفر از آنان به نام‌های علی اصغر و عباس در تیر سال 60 و محمود در مرداد سال 67 به شهادت رسیدند.    

 
در ادامه زندگینامه شهید علی اصغر حاج علی اکبری فرمانده سپاه سردشت را از نظر می‌گذرانید:
علی اصغر در زمان انقلاب در پخش اعلامیه‌های امام و تکثیر نوارها فعال بود و در روزهای مهم انقلاب مانند 17 شهریور نقش فعالی داشت. او بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عضویت آن درآمد.
وی در سال 56 با دختری از اقوام به نام عشرت ابراهیمی ازدواج و مراسم ازدواجش را در مسجد مقدس جمکران برگزار کرد. حاصل این ازدواج دو فرزند دختر به نام‌های زینب و نفیسه بود.
در سال 58 علی اصغر به همراه مادر گرامیش به مکه معظمه مشرف شد که در آن جا نیز به تبلیغ انقلاب اسلامی می‌پرداخت که به همین دلیل به مدت پنج روز در مکه معظمه در بازداشت بسر برد. بعد از 5 روز که نتوانستند مدرک و دلیل محکمی برای بازداشت وی ارائه کنند او را آزاد کردند. شهید علی اصغر بسیار خوش اخلاق و خوش برخورد بود به طوری که همه اطرافیان ایشان شیفته ایشان می‌شدند. حتی با اهل سنت نیز برخورد بسیار مناسبی داشتند که آنها را هم به طرف خود جذب کردند. او هفته‌‌ای یک بار با اهل سنت جلسه داشتند.
علی اصغر در پادگان ولی عصر و توحید هم فعالیت می‌کرد و در آنجا کلاس‌های قرآن دایر کرده بود. بعد از تشکیل سپاه پاسداران به عضویت سپاه درآمد و در چند پادگان مختلف به خدمت پرداخت. در سال 59 زمانی که دمکرات‌ها و حزب کوموله در کردستان آشوب به پا کرده بودند به کردستان رفت و به عنوان فرمانده سپاه سردشت در آنجا خدمت کرد. بخشی از وقت خود را نیز به تدریس و تبلیغ قرآن می پرداخت.
علی اصغر به کرات در عملیات‌های مختلف شرکت نمود که چندین بار نیز مجروح شد. وی در دانشگاه و ستاد برگزاری نماز جمعه نیز فعالیت‌های چشم‌گیری داشت. خلق و خو و رفتار خاص شهید باعث شد دو برادر دیگرش به نام عباس و محمود را نیز به جبهه بکشاند. وقتی که در کردستان بود بارها برای او پیغام می‌آوردند که برای سرش جایزه تعیین کرده‌ اند اما شهید علی اصغر در پاسخ می‌گفت: "مگر من یک نفر هستم آنها باید برای سر یک ملت جایزه تعیین کنند."
فعالیت‌های سازنده و زحمات بی‌شمار این شهید در جبهه او را به فرماندهی لایق و کارآمد تبدیل کرده بود او به اتفاق دیگر برادران پاسداران توانست چندین بار کردستان را از وجود اشرار و منافقین پاکسازی کند.    

 
این فداکاری و دشمن ستیزی باعث شد که دشمن برای سر او جایزه بگذارد تا اینکه سرانجام در ساعت 9 صبح روز 10/4/60 با زبان روزه و در زمان ریاست جمهوری بنی صدر این شهید به اتفاق دیگر عزیزان پاسدار عملیات گسترده‌ای علیه کوموله و دمکراتها و منافقین منطقه کردستان ترتیب دادند، ولی به علت نرسیدن تعمدی مهمات به دستور بنی صدر او به اتفاق 40 تن از همرزمانش و برادر کوچکش عباس در کمین دشمن گرفتار و سپس به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و به آرزوی دیرینه خود رسیدند.
اما این پایان ماجرا نبود و پیکر شهید به دست دشمن افتاد و آنها به جسم بی جان شهید علی اصغر هم رحم نکردند و آن را ‌سوزاندند. بعد از گذشت 5 روز پیکر پاکش در بیابان‌های سردشت پیدا شد. سرانجام طی مراسم با شکوهی پیکر پاک این شهید بعد از نماز جمعه تشیع و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.    

    روایت مادر شهید علی اصغر حاج علی اکبری از تولد تا شهادت در لابه لای مطالبی که در گذشته در خصوص این شهید منتشر شده است مصاحبه مادر شهید با یکی از نشریات که حدود 15 سال قبل منتشر شده است نیز می تواند خواندنی باشد. مادری که چندی قبل به دیدار فرزندان شهیدش شتافت.   *به من گفتند: "نام فرزندت را "علی اصغر" بگذار" قبل از علی اصغر چندین فرزند خود را به دلیل بیماری از دست دادم و طبیعی است که من از این موضوع خیلی ناراحت بودم و تنها آرزویم این بود که برای فرزند بعدی‌ام این اتفاق نیفتد. یک شب «خانمی» را با لباس مشکی و روبنده‌ای سفید که نوزادی در بغل داشت در خواب دیدم. نوزاد را به طرف من گرفت و گفت: «نام فرزندت را علی‌اصغر بگذار و در محرم به او لباس سیاه بپوشان». پس از مدتی خدا پسری به من داد. نام او را علی اصغر گذاشتم. بعد از او هم صاحب سه پسر و دختر دیگر شدم که به لطف خداوند همگی در سلامت کامل بودند.   *همیشه می‌گفت: "من خدمتگزارم" زمانی که در پادگان «ولی‌عصر» و پادگان «توحید» و چند پادگان دیگر به خدمت مشغول بود هر وقت که او می‌پرسیدیم: آنجا چه می‌کنی؟ می‌گفت: خدمتگزاری!   * گروهک های ضد انقلاب تشنه خونش بودن سال 59 زمانی که دموکرات‌ها و حزب کومله در کردستان آشوب به پا کرده بودند به کردستان رفت و به تبلیغ و تدریس قرآن پرداخت. یک بار که به دیدن ما آمده بود به من گفت: «مادرجان، اگر اجازه بدهی قصد دارم که خواهرم را نیز با خود ببرم در آنجا احتیاج زیادی به کمک او داریم». گفتم: تو صاحب اختیاری همه مایی، هر کاری که بکنی ما با جان و دل قبول داریم.
در همین موقع برادر کوچک تر علی اصغر که عباس نام داشت گفت: «من هم می‌خواهم با علی اصغر بروم.»
من تسلیم شدم و گفتم: خداوند پشت و پناهتان باشد. انشاا.. هر کجا می‌روید سالم باشید. اما در دلم غوغایی برپا بود.
بطور حتم شما می‌دانید که سال 59 در جاده های کردستان کمتر کسی جرئت رفت و آمد داشت اما نگرانی من بیشتر برای دخترم بود. آنها مدت سه ماه در کردستان به سر بردند. صبح ها کلاس قرآن دایر کرده بودند و بعد از ظهرها هم در بیمارستان از مجروحان پرستاری می‌کردند. بعد از چهارماه که فرزندانم برای شرکت در مراسم تشیع جنازه یکی از برادران پاسدار به تهران آمده بودند، همسر «علی اصغر» به او گفت: «من هم با بچه‌ها می‌خواهیم با شما به کردستان بیاییم». پسرم در جواب گفت: «آنجا امکانات خیلی کم است، آب و برق و وسایل رفاهی نیست. زندگی در آنجا برای شما مشکل خواهد بود.» همسرش پاسخ داد: «ما که از تو بهتر نیستیم، در هر شرایطی که باشید همراهت خواهیم آمد و بعد از این هم لحظه‌ای از تو جدا نخواهیم شد.»
زمانی که علی اصغر به اتفاق خانواده عازم کردستان بود به من گفت: ممکن است اتفاقی برای او بیفتد. گفتم: «پسرم تا وقتی که در جبهه هستی، دعایت می‌کنم و اگر شهید شدی نه برایت گریه می‌کنم و نه لباس سیاه می‌پوشم».
او با خوشحالی صورت مرا بوسید و گفت: حالا خیالم راحت شد.   *عملیات با زبان روزه ساعت 9 صبح به دست کفار به شهادت رسید. وقتی پیکر پسرم به دست کومله‌ها افتاد، آنها به جنازه او هم رحم نکرده بودند روی جسد او آب جوش ریخته بودند و بدنش پنج روز تمام در زیر آفتاب سوزان سردشت در بیابان مانده بود.
عباس برادر علی اصغر هم به اسارت دشمن درآمد. او که از ناحیه پا مجروح شده بود به وسیله کومله‌ها به بیمارستان صحرایی منتقل شد. آنها در خلال معالجه او سعی کردند با تبلیغ اعتقاد او را سست کنند. اما عباس قوی‌تر از آن بود که آنها فکر می‌کردند وقتی دیدند که با تبلیغ نمی‌توانند اطلاعاتی از او بگیرند با انواع شکنجه‌ها خواستند از او اعتراف بگیرند و عباس با مقاومتی بی‌نظیر تنها علیه آنها شعار می‌داد و در جواب سوال آنها که پرسیدند تو برای چه به کردستان و به جنگ ما آمده‌ای؟ گفت: «من به امر رهبر و برای ریشه‌کن کردن شما به اینجا آمده‌ام. ما هزاران نفر از شما را به درک فرستاده‌ایم و دست از مبارزه علیه شما هم برنمی‌داریم.» افراد دشمن با شنیدن این صحبت‌ها به حضرت امام اهانت کردند و عباس با دیدن این حرکت آنها آب دهان خود را به روی آنها انداخت و آنها هم تحمل نکرده و او را به رگبار بستند. فردای آن روز وقتی خبر شهادت پسرانم را به من دادند گفتم: «الهی شکر، آنها به آرزویشان رسیدند»!   *غسلی که همیشه در ذهنم باقی ماند پنج روز بعد از شهادت فرزندانم، کومله‌ها پیکر آنها را در جاده سردشت گذاشته بودند. پیکر آنها به همراه همسر و فرزندان «علی اصغر» به تهران آورده شدند. از راه آهن تهران بدون اینکه آنها به ما نشان بدهند به پزشکی قانونی انتقال دادند. در پزشکی قانونی باز به من اجازه ندادند که آنها را ببینم. اصرار کردم و گفتم من با علی اصغر قرار گذاشته‌ام که در شهادتش اشک نریزم و شیون نکنم! بگذارید به دیدن او بروم. آنها اجازه دادند و من با یک شیشه گلاب به ملاقات او رفتم.   علی اصغر مدتی در ستاد نماز جمعه فعالیت کرده بود و به خاطر اینکه آن روز جمعه بود و در دانشگاه تهران مراسم نماز جمعه برپا بود از طرف ستاد تقاضا کرده بودند که از محل نماز جمعه، پیکرشان را به بهشت زهرا ببرند. بعد از نماز جمعه من از راننده آمبولانس خواهش کردم که اجازه بدهد سفر کوتاهی را با پسرم داشته باشم و او اجازه داد. در غسالخانه بهشت زهرا وقتی می‌خواستند علی اصغر را غسل بدهند، من به کمک دو نفر دیگر شروع به شستن علی اصغر کردیم.   وقتی به سر و صورت او دست بردم تا صورتش را بشویم، تمام موهای او سر و صورت او را آب برد! وقتی هم خواستم پایش را بشویم، پاشنه پای او جدا شد! پس از غسل و کفن «علی اصغر» او را بوسیدم و گفتم: علی اصغر فدایت شوم که دشمنان، تو را مثل سالار شهدا، امام حسین(ع) در بیابان گذاشتند. سلام مرا به پیامبر و حضرت زهرا(س) برسان و شفاعت مرا بکن.»    

    وصیت نامه شهید علی اصغر حاج علی اکبری
بسم الله الرحمن الرحیم (الذی) یحیی و یمیت

بنام خداوند بخشنده مهربان که زنده گردانید و میمیراند.

انالله و انا الیه راجعون

کتب علیکم اذا حضر احدکم الموت ان ترک خیرا الوصیه للوالدین والاقربین بالمعروف حقاً علی المتقین.
نوشته شده است بر شما به هنگام مرگ اگر بجا بگذارد، خوبست سفارشی و وصیتی برای پدر و مادر و نزدیکان خود، به خوبی حق درستی است بر پرهیزکاران. (قرآن کریم – بقره 180).
الحمدالله که در خانه مسلمان به دنیا آمدم و شکر خدا که جنایتهای از خدا بی‌خبران را دیدم و از این باب آگاهانه، تشنه احکام اسلام و حکومت اسلامی گشتم. باز الحمدالله که حکومت اسلامی را دیدم و سپاس بی‌کران به درگاهش که بر من منت نهاده و راه راست را نشانم داد و به پاسداری از مکتب پربرکت اسلام و احکام مقدس قرآن و حریم مسلمانان راهنمائیم کرد.
با حمد و ثنا به پیشگاهش که از باب کرمش حیاتم را در این صفحه تاریخ مقرر فرمود که حق از باطل بخوبی تمیز داده می‌شود و جبهه اسلام و کفر مشخص و مانند روز روشن است و رهبر اسلامیان و امام بر حق مسلمین از پیشوایان دروغین و رهبران ضلالت و گمراهی روشن و آشکار است، یعنی کاملا مشهود است که امام خمینی فرزند راستین اسلام و اولاد رسول اکرم (ص) و وارث امام حسین و تمامی اعمالش و گفتارش قرآن ناطق و شکر خدای را که به ما انعام (انقلاب) داد که یک نعمتش «رهبری» و دیگر وحدت و اخوت و برادری و دیگر حریت که نعمت‌های خداوندی بیرون از شمار است و ما از قدرت شکرش عاجز هستیم و باز خرسندم که در حرکتهای خفیف سیاسی منافقین فریب نخورده‌ام و ارادت کامل به روحانیت از قدیم داشته و دارم و براساس اراده خداوند تبارک و تعالی روز به روز این قشر محترم را موفق و پیروز می‌‌دانم و منافقین و احزاب و گروهک‌ها و ملی‌گراها را روبه زوال و نیستی می‌بینم.
و رحمت خدا به شیر پاک مادرم که هدایتم را مدیون شیر حلال و دامن مسلم پرورش می‌دانم و اینک برای دوام جبهه حق، امانتش را در راه اسلام هدیه کرده و با قدردانی از پدر پیرم که عمری با درآمدی کم و ناچیز ولی حلال، رنج معیشت زندگیمان را متحمل شد و دست به کاری خلاف شرع نزد و سعادت فرزندانش را بیشتر اهمیت داد تا درآمد ناچیز دنیائی.
با این بینش که مختصری از آن را بیان داشتم، برای احیای اسلام عزیز و نابودی دشمنانش که دشمن انسانیت و شرف و حیثیت و حریت هستند، می‌روم تا مستضعفین جهان را نجات بخشیده، قوانین قرآن را به تمامی ملت جهان هدیه داده و پرچم (لااله‌الاالله – محمد رسول الله علی ولی الله – نائب الامام روح الله) را بر سراسر جهان برافراشته داریم. انشاالله این اراده خداست که: الاسلام یعلوا ولا یعلی علیه: اسلام بالا می‌رود و هیچ چیز بالایش نخواهد رفت. «یریدون لیطفئوا نور الله به افواهم والله متم نوره و لوکره الکافرون»: اراده می‌کنند تا خاموش کنند روشنی خدا را با باد دهان‌هاشان و خداوند تمام کننده نور خودش است و اگر چه کافر را خوش نیاید.
«هوالذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لوکره المشرکون» او کسی است که فرستاد رسول خویش را به هدایت و آیین درست تا پیروز گرداند بر همه ادیان و اگر چه خوش نیاید مشرکان را.     دفاع پرس  



۳۱/۰۴/۱۳۹۴ - ۰۸:۰۰




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 97]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن