تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 14 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس كارى او را اندوهگين و به خود مشغول كند و او با اخلاص براى خدا بسم اللّه‏ ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820851826




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ماجرای درس اخلاق علامه شعرانی(ره)


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
آیت الله قرهی ماجرای درس اخلاق علامه شعرانی(ره)

به روایت آیت الله قرهی؛
ماجرای درس اخلاق علامه شعرانی(ره)
من اصلاً آن روز مأمور بودم بیایم تو را ببرم.



اجرای درس اخلاق علامه شعرانی(ره) را به روایت آیت الله قرهی می خوانید.

به گزارش سرویس دینی جام نیوز، آیت الله قرهی از سلسله دروس روایات حکیم از سلوک عرفا مطلبی بیان کرده که متن آن را در پی آمده است؛

یكی از اعاظم دین می فرمودند، زمانی كه علامه شعرانی اعلی الله مقامه الشریف در تهران درس اخلاق داشتند، ‌یك بار برف سنگینی آمده بود و من هم فقط یك ریال بیشتر نداشتم كه برای ارتزاق یك هفته من بود از طرفی در آن برف سنگین و آن هم در تهران سابق كه وسیله نقلیه محدود بود من در شمیرانات مانده بودم و هیچ وسیله ای هم نبود بعد از مدتی یك تاكسی قدیمی نگه داشت و گفت: شیخ من تو را می برم اما ۲ ریال می گیرم، ‌گفتم بی انصاف ۲ ریال خیلی زیاد است من هم یك ریال بیشتر ندارم اما حاضرم همین یك ریال را بدهم من را ببر گفت: نمی شود، پیش خودم گفتم می روم آنجا از خود علامه شعرانی یك ریال قرض می گیرم و به او می دهم، ‌قبول كردم و سوار شدم، ‌وقتی رسیدیم به او گفتم منتظر باش تا من یك ریال دیگر برایت بیاورم، گفت : باید عبایت را گرو بگذاری، گذاشتم و رفتم، ‌حضرت علامه وقتی من را دید تعجب كرد گفت: امروز هیچكس برای درس نیامده با این برف سنگین شما چطور آمدی؟! گفتم آقا من به عشق درس اخلاق آمدم حالا چه كار كنیم؟ فرمود اشكال ندارد من برای تو درس را می گویم.

بعد ماجرا را تعریف كردم و یك ریال از ایشان قرض گرفتم و رفتم به راننده تاكسی بدهم دیدم هنوز معطل من است وقتی من را دید نه تنها یك ریال را از من نگرفت ۵ ریال هم به من داد و گفت: آفرین! ‌من فقط یك خواهش از تو دارم برو از این آقا بخواه كه من هم در درس اخلاق ایشان شركت كنم، رفتم ماجرا را گفتم، ایشان گفت، بگو بیاید و آن روز چنان مطالب عرفانی خاصی بیان كرد كه ما هر دو فریاد می زدیم.

بعدها فهمیدم كه آن راننده خودش یك عارف عجیبی است و بعدها به من گفت: من اصلاً آن روز مأمور بودم بیایم تو را ببرم، ایشان می گفت: من رزاقیت پروردگار عالم را آنجا به عینه دیدم. آن كسانیكه تصور می كنند مثلاً علم مركز رزق است، گاهی وحشت دارند از اینكه به علوم حوزوی وارد شوند چون می گویند در آمدی در آن نیست، حتی دخترانشان را به طلبه نمی دهند اینها باری تعالی را رزاق نمی دانند و كسی كه اینطور است مسلماً دین ندارد.
  مهر



۲۹/۰۴/۱۳۹۴ - ۱۹:۰۰




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 32]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن