واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
یک. دو. سه چگونه با فرهنگهای متفاوت تعامل کنیم؟ پیش درآمد [رادیو صبحگاهی:] کارآفرینان عزیز روزتون بخیر. ممنون از اینکه تا این صفحه از چمدان ما رو همراهی کردید. اگر آماده هستید پس: یک. دو. سه!... سوپرایز امروز اینه که به جای سه تا با پنج هدیه در خدمتتون هستیم. بعله! خدمت کارآفرینان عزیز عارضم که ان شاءالله به زودی بازارهای ما به بازارهای جهانی وصل میشه و شما میتونید مسیر آب باریکه رو کمی تعریض کنید. فقط حواسهاتون جمع باشه که با هر کسی (چه مشتری و چه سرمایهگذار) متناسب با فرهنگ خودش برخورد کنید.
می فرمایید فرهنگ خودش یعنی چی؟ عرض می کنم که فرهنگ به طور کلی یعنی ویژگی های فردی و جمعی گروهی از مردم که با هم زندگی می کنند. یعنی عنایت دارید که فرهنگ آدم تا آدم و جا تا جا با هم فرق می کنه. به فرهنگ خودتون فکر کنید. خب؟ حالا به فرهنگ آلمانی ها فکر کنید. آفرین! حالا ببینم تفاوت ها رو تجسم کردید یا شباهت ها رو؟ حالا به فرهنگ کره ای ها و اهالی جومونگستان فکر کنید. چی شد؟ چی دیدید؟ حالا یه بار دیگه به فرهنگ خودمون فکر کنید! متفاوتند نه؟
امروز سوال اینه که چطور با افرادی با فرهنگ های متفاوت در دنیا تعامل کنیم؟ با چه متری این افراد و فرهنگ ها رو بسنجیم تا بتونیم به قدر مناسب براشون واکنش نشون بدیم یا این که چطور محصولاتمون رو توی اون کشورها تبلیغ کنیم؟ اگر کارمندامون از کشور دیگه ای می آن چطور اونها رو مدیریت کنیم؟ و پرسش هایی از این قبیل.. اصولا کار علم همینه. یعنی ساختن متری که ما بتونیم ازش برای اندازه گیری استفاده کنیم. عزیز دانشمندی به نام جناب گرت هوفستد از اهالی آلمان که در زمینه روا ن شناسی اجتماعی تحقیق می کرد از قضا در شرکت آی بی ام مدیر مرکز پژوهش های پرسنلی بود. شرکت بزرگ کامپیوتری آی بی ام اون وقت ها در 70 کشور دنیا شعبه و دفتر داشت. جناب هوفستد طی یک پژوهش تاریخی، پرسشنامه های علمی دقیقی تهیه کرد و اطلاعات باارزشی از معیارهای فرهنگی کارمندان آی بی ام در این 70 کشور جمع آوری کرد و بعدها به کمک این اطلاعات توانست یک متر و معیار بین المللی که بین همه کشورهای جهان معتبر و قابل استفاده باشد، خلق کند به نام: وجوه جهانی فرهنگ یا Universal Cultural Dimensions. شاید از خودتان بپرسید «کدوم وجوه جهانی؟ آیا ممکنه کشور من ایران هم توی اون فهرست بوده باشه؟» پاسخ این است که بعله! ایران هم جزو اون کشورها بوده! البته انتظار نداشته باشید یکی از این پنج شاخص فرهنگی مثلا مهمان نوازی یا صداقت گفتار و رفتار ما باشد چون اینها وجوه فرهنگی خاص ما هستند. متر و معیارهایی که دکتر هوفستد ارائه کرد آن قدر ریشه ای و عمیق هستند که بین همه فرهنگ ها مشترک و قابل اندازه گیری هستند. همون طور که شما هم با خوندن ادامه این ستون ته دلتون متوجه آشنا بودن اونها می شید. برای توضیح این تئوری علمی از دوست خوبم مارک ولترز کمک گرفتم. مارک یه وبسایت عالی در مورد مسافرت کردن و آشنایی با فرهنگ های مختلف جهانی دارد و بیشتر از همه من و شما توی دنیا سفر کرده است. او این پنج وجه فرهنگی غالب بشری رو این طوری به من توضیح داد: حس فاصله از قدرت؛ مردم هر فرهنگی حس مشترکی از فاصله شان از قدرت دارند که با مردم فرهنگ بغلی ممکن است متفاوت باشد. جوامعی که درصد این معیارشان بالا (بین 50 تا 100) باشد در حقیقت درک شان از مفهوم عدالت و چگونگی اجرای عدالت نسبت به جامعه ای که حس فاصله از قدرت کمتری دارند (صفر تا 50)، متفاوت است. بگذارید با مثالی از محیط کار برایتان توضیح بدهم: در جامعه ای که کارمندان حس کنند از قدرت فاصله زیادی دارند ناخودآگاه با رئیس شان هم پایه خداوند برخورد می کنند. در این محیط های کاری رئیس قدرت اول است و حرف او حرف آخر. در حالی که در جوامعی که کارمندان فاصله کمتری از مرکز قدرت حس می کنند با رئیس شان هم شان و هم پایه هستند. مثل دو دوست یا دو همکار. مثلا در کشورهای آمریکای شمالی، جایی که من در آن زندگی می کنم، رئیس رفیق کارمندانش است. با هم شوخی می کنند. با هم ناهار بیرون می روند. با هم مسابقه هاکی می بینند، اما در کشوری مثل ونزوئلا رئیس مثل خداست و خبری از این قرتی بازی ها نیست. وقتی رئیس به شما می گوید کاری باید انجام شود شما باید بگویید «چشم قربان» و مکالمه همینجا تمام می شود. بنابراین در ونزوئلا به شما خیلی بکن نکن می کنند، اما در آمریکای شمالی این اتفاق بندرت می افتد. خب حالا شما بگویید در شهر شما آیا رئیستان با شما خدایی می کند یا رفاقت؟ اگر رئیستان ونزوئلایی است یادتان باشد که نمی توانید با او خیلی رفیق و ندار شوید. حالا ممکن است سعی تان را بکنید ولی رئیس ونزوئلایی تان خیلی شاید زیربار نرود، اما اگر می روید و در نیویورک دفتر می زنید یادتان باشد که به عنوان رئیس با کارمندانتان خیلی بکن نکن نکنید چون نتیجه ای نخواهید گرفت. رفاقت کلید موفقیت در جوامع با معیار پایین تر حس فاصله از قدرت است. خب، وقت ما برای این هفته تموم شده اما در ستون هفته آینده به چهار وجه باقیمانده خواهیم پرداخت: پذیرش خطر یا دوری از خطر؛ میزان پذیرش خطر یا ریسک از طرف مردم یک جامعه یعنی اگر محصول جدیدی به این جامعه معرفی کنید با چه احتمالی آن را امتحان می کنند؟ فردگرایی در برابر جمع گرایی؛ این معیار در حقیقت نگرش افراد نسبت به جمع و نگرش جمع نسبت به افراد است. اگر در یک جامعه فردگرا زندگی می کنید مشاهده خواهید کرد که افراد دور و بر شما اول به منافع خودشان فکر می کنند در حالی که در جامعه جمع گرا افراد منافع «ما» را ترجیح می دهند. دو ویژگی دیگر هم بماند برای همان هفته بعد. مصطفی پورمهدی - مشاور کارآفرینی چمدان (ضمیمه آخر هفته روزنامه جام جم)
 
شنبه 27 تیر 1394 ساعت 23:45
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 52]