تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):آيا به چيزى با فضيلت تر از نماز و روزه و صدقه (زكات) آگاهتان نكنم؟ و آن اصلاح م...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805542722




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

خردناستیزی دین در نگاه صدرالمتألهین شیرازی - بخش اول خردپذیری گزاره‌های دینی


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: خردناستیزی دین در نگاه صدرالمتألهین شیرازی - بخش اول
خردپذیری گزاره‌های دینی
عقل با تکیه بر بدیهیات نظری و عملی، مجهولاتش را معلوم می‌کند و عقلانیت این‌سان محقق می‌شود. آیا گزاره‌های دینی هم همین روند عقلانیت را طی می‌کنند؟ یا اینکه برای کشف مدلولاتشان، طرق دیگری را باید پیمود؟

خبرگزاری فارس: خردپذیری گزاره‌های دینی



  چکیده سازش یا ستیز دین و خرد با یکدیگر، دغدغه‌ای پرماجرا، برای بسیاری از اندیشمندان مسلمان و غیرمسلمان بوده است. این دغدغه برای فیلسوفی چون صدرالمتألهین شیرازی که به حکم اشتغالش به فلسفه، برهان‌محور است و ازسوی دیگر مفسر قرآن و شارح احادیث پیشوایان دین است، مجال گفتگوی بیشتری را می‌طلبد. وی علاوه‌بر اتخاذ جانب عدالت، درباب نسبت مزبور، نادرستی نظریه‌های رقیب را نیز نمایان می‌سازد. نوشتار حاضر، می‌کوشد با کاوش نوشته‌های این حکیم مسلمان، هم خردناستیزی دین در نگاه وی را روشن نماید و هم نادرستی نظریه‌های گرفتار افراط و تفریط در این زمینه را آشکار سازد. واژگان کلیدی دین، خردستیزی، خردناستیزی، خردپذیری، صدرالمتألهین شیرازی. طرح مسئله عقل با تکیه بر بدیهیات نظری و عملی، مجهولاتش را معلوم می‌کند و عقلانیت این‌سان محقق می‌شود. آیا گزاره‌های دینی هم همین روند عقلانیت را طی می‌کنند؟ یا اینکه برای کشف مدلولاتشان، طرق دیگری را باید پیمود؟ همچنان‌که به این پرسش می‌توان پاسخ مثبت داد، شماری از ستیز آن گزاره‌ها با عقلانیت سخن گفته، معتقدند، نه‌تنها عقل راهی به شناخت آموزه‌های دینی ندارد، آن آموزه‌ها با عقل، تناقض یا منافات هم دارند. در نوشتار حاضر با کاوش‌ نوشته‌های مختلف تفسیری، حدیثی و حکمی صدرالمتألهین شیرازی، نخست خردناستیزی گزاره‌های دینی در نگاه وی تبیین و در ادامه سخن دو گروه گرفتار افراط و تفریط در زمینه رابطه دین و عقلانیت با التفات به دیدگاه صدرا بررسی خواهد شد. صدرالمتألهین گزاره‌های دینی را در ستیز با عقل قرار نمی‌دهد و با نظریه تعارض عقل و دین مخالفت می‌کند. دلایل صدرا بر خردناستیزی گزاره‌های دینی را می‌توان در دو دسته سلبی و ایجابی جای داد. در دسته نخست به نفی خردستیزی می‌پردازد و در دسته دوم دست‌کم، برخی از گزاره‌های دینی را خردپذیر می‌داند. سلب خردستیزی دین مخالفت نداشتن مقتضای عقل صریح با موجبات شرع صحیح، مورد تأکید صدراست. (صدرالدین شیرازی، 1387 ب: 270) مقصود از حکمت و شرایع حقّ الهی، شناخت خداوند، صفات و افعال اوست. این شناخت گاهی از طریق وحی و رسالت نبوت، و گاهی از راه کسب و سلوک (حکمت و ولایت) فراهم می‌آید. (همو، 1981: 7 / 327 ـ 326) او شریعت را منزه‌تر از آن می‌داند که با فلسفه ـ به‌عنوان دانشی عقلی ـ ناسازگار باشد؛ همچنان‌که فلسفه کوچک‌تر از آن است که سر ناسازگاری با شریعت داشته باشد. شریعت حقّ الهی، ابای از آن دارد که احکامش با معارف یقینی ضروری برخورد داشته باشد. او بر فلسفه ناسازگار با کتاب و سنت الهی، نفرین می‌فرستد. (همان: 8 / 303) بیشتر، انسان‌های ضعیف‌العقل و کسانی که آگاهی از تطبیق خطابات شرعی بر برهان‌های حکمی ندارند، پندار مخالفت این دو با یکدیگر را در سر دارند و تنها کسانی که ازسوی خداوند تأیید شده و در علوم حکمی کامل و به اسرار نبوی اطلاع یافته‌اند، بر این تطبیق قدرت دارند. چه بسیارند کسانی که در حکمت بحثی توانمندند؛ درحالی‌که از علم کتاب و شریعت بهره‌ای نبرده‌اند (و بالعکس). (همان: 7 / 283 و 327) تنها عده‌ای (ائمه معصوم(علیه السلام)) بر شیوه تلفیق میان مقتضای شرایع و موجبات عقول آگاهی داشته، اثبات کرده‌اند که میان شرع منقول و حق معقول، منافاتی نیست. (همو، 1383: 2 / 387) در میان فرق اسلامی نیز تنها امامیه که انوار علم و حکمتشان از مشکات نبوت و ولایت سرچشمه گرفته، شایسته آنند که به توفیق میان عقل و شرع نائل شوند. (همان: 388) کسی که معقولی را در حالی اثبات کند که به انکار منقولی بینجامد، همچون نابینایان خواهد بود. چنین کسی نتوانسته است میان معقول و منقول، و عقل و شرع توفیق برقرار کند (همو، 1387 الف: 7 / 124) البته همواره شماری متفلسفان و مدعیان خردورزی بوده‌اند که از شریعت، تنها رسم و صورتی را می‌شناسند و گاهی فلسفه را ناقض شریعت، و برهه‌ای شریعت را در تناقض با فلسفه و خردورزی می‌پندارند؛ هم خود متحیر و گمراه گردیده‌اند و هم دیگران را به گمراهی می‌اندازند. (همو، 1387 ب: 432) خردپذیری گزاره‌های دینی صدرالمتألهین، به حکم مسلمانیش می‌کوشد از قداست مقام دین نکاهد، و به حکم اشتغالش به فلسفه، به نقش و جایگاه عقل توجه ویژه دارد؛ تا آنجا که شأن اولیه عقل را ادراک هر چیزی دانسته، (همو، 1383: 4 / 61) آن را مدار هدایت و تشخیص درست از نادرست و اساس و معیار (همو، 1981: 9 / 298) و رهنما و دلیل مؤمن می‌شناسد و مؤمن حقیقی را نیازمند برهان عقلی می‌داند. آیه «أ‌َوَلَمْ یَنظُرُواْ فِی مَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ وَ الارْض‌ِ وَ مَا خَلَقَ اللّهُ مِن شَیْءٍ وَ أ‌َنْ عَسَی أ‌َن یَکُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أ‌َجَلُهُمْ فَبأ‌َیِّ حَدِیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُونَ» (اعراف / 185 ـ 184) نصّ بر وجوب نظر در مسائل حکمی بر شایستگان آن است. (همو، 1387 الف: 7 / 220) البته این عقل مورد تمجید با عقل استدلالی صرف برابر نیست؛ تصریحات صدرا به ناتوانی عقل استدلالی و نیز حکیمان برخوردار از چنین عقلی همچون ابن‌سینا و فخررازی گواه بر این مدعاست. (همو، 1981: 3 / 377) عقل تا هنگامی که ناقص است، نه‌تنها به یاری دین نمی‌پردازد، بلکه اشخاص ناقص‌العقل، فساد و شرشان برای دین بسی بیشتر از سودشان است. (همان: 1 / 362) این عقول هنگامی کامل می‌گردند که منور شوند. (همان: 3 / 373) و اساساً علم به حقیقت اشیا، از اختصاصات عقل منور می‌باشد. (همان: 1 / 249) البته میزان برخورداری انسان‌ها از عقل و منور شدن بدان هم متفاوت است. (همان: 3 / 386؛ همو، 1383: 1 / 589) اعتماد صدرا به دلیل و عقلانیت در دین، به‌اندازه‌ای است که دین را مجموعه‌ای از قوانین و برنامه‌های کلی عقلانی، برای هدایت انسان‌ها به‌سوی کمال و سعادتشان (همان: 2 / 149) و قرآن را معجزه‌ای عقلی (همو، 1387 ب: 608 ـ 607) می‌داند. ایمان نیز نور عقل و کفر عبارت از جهل و تاریکی است. میان کفر و ایمان، فاصله‌ای جز نقصان عقل نیست. (همو، 1387 الف: 296 ـ 294؛ همو، 1383: 1 / 590) کفر از سنخ جهل و در تضاد با حکمت بوده (همو، 1387 الف: 6 / 321 و 110؛ 5 / 64 ؛ 4 / 254) باعث زوال عقل می‌گردد. (همان: 3 / 398) ادله زیر را می‌توان از مجموع کلمات صدرا به‌عنوان ادله خردپذیری دین فراهم آورد: 1. صدرا ازسویی حکمت و فلسفه را به «تشبه به خداوند به‌میزان توانایی بشر» تعریف (همان: 6 / 3؛ همو، 1981: 2 / 103) و هدف از فراگیری آن را «تبدیل نفس به عالمی عقلی مشابه با عالم عینی» می‌داند (همو، 1387 الف: 1 / 20) و ازسوی دیگر یادآور می‌شود که این علم، برترین علوم است و نزد اصحاب شریعت حقّه محمدی(ص) چنین علمی، برابر با ایمان به خداوند، کتاب‌های آسمانی، رسولان الهی و روز قیامت است (همان: 6 / 4 ـ 3) هم قرآن، حکیم است و هم حکیم حقیقی خداوند است. (همو، 1981: 7 / 51 و 148) هر انسان حکیمی، مؤمن و هر مؤمن حقیقی، حکیم است؛ زیرا حکمت یعنی شناخت حقایق موجود ـ همان‌گونه که هستند ‌ـ به‌میزان توانایی بشری؛ و می‌دانیم که اصل موجودات حقیقی، خداوند، ملائکه، انبیا(علیه السلام) و ... هستند. (همو، 1387 الف: 1 / 259) انبیای الهی نیز (مراتب اعلای) همین حکمت را از خداوند طلب می‌کردند. (همو، 1981: 1 / 20) صدرا «أ‌َحْسَن‌ِ تَقْو‌ِیم‌ٍ» در آیه «لَقَدْ خَلَقْنَا الانسَانَ فِی أ‌َحْسَن‌ِ تَقْو‌ِیم‌ٍ» (تین / 4) را ناظر به دو مقام حکمت نظری و عملی می‌داند، و رهایی‌یافتگان از ظلمت طبیعت (منطبق بر آیه «ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أ‌َسْفَلَ سَافِلِینَ») را در دو دسته رسیدگان به غایت حکمت نظری (منطبق بر «إلاَّ الَّذِینَ ءامَنوا») و حکمت عملی (منطبق بر آیه «وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ») جای می‌دهد. (همان) جایگاه حکیمان (و عارفان) در مراتب علم و ایمان، پس از رتبه پیامبران(علیه السلام) است. آنان به حقایق ایمان، یعنی علم به احوال مبدأ، کیفیت آفرینش هستی و فرشتگان و چگونگی افاضه علوم و معارف به‌حسب مصالح عباد و برای تأمین سعادت آنها، اطلاع یافته‌اند. (همو، 1387 الف: 7 / 405) اکنون باید پرسید چگونه گزاره‌های صادرشده از پیشوایان دینی خردپذیر نبوده، در ستیز با خردند؛ درحالی‌که آنان خود مراتب اعلای خردورزی را از خداوند درخواست، و به دیگران هم، ‌تحصیل آن را دستور می‌دادند. به‌راستی آیا خود این گزاره‌های قرآن ـ که خود حکمت بوده و از حکیم نیز صادر گردیده‌اند ـ می‌توانند در ستیز با عقل باشند؟ اگر این گزارها در ستیز با حکمت و عقل‌اند، چرا باید رتبه حکیمان را تا این مقدار به مرتبه انبیا نزدیک بدانیم؟ صدرا از آیه «یَتْلُو عَلَیْهمْ آیَاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ» (بقره / 129) که به‌روشنی علت بعثت پیامبران و غایت رسالت را تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت می‌داند، الهام می‌گیرد و بیان می‌دارد نتیجه بعثت انبیا، دعوت مردمان به علم و حکمت است و ایمان به خداوند و رسول، چیزی جز تعلم و فراگیری حقیقی (و نه مجازی) کتاب و حکمت نیست. (همان: 7 / 188 ـ 187) قرآن به‌عنوان کتاب آسمانی مسلمانان، کتابی است که برای تعلیم و هدایت مردم به‌سوی راه درست و حقیقت در اختیار آنان قرار گرفته است. عصاره خالص علوم همه پیامبران و ثمره اندیشه‌های حکمای پیشین در قرآن وجود دارد. حال آیا ممکن است گزاره‌های این کتاب، که خود از سنخ معرفت‌اند و نزولشان از باب تعلیم به‌سوی حقیقت است، در ستیز با عقل قرار گیرد؟ 2. صدرا بارها «عقل» و «شرع و رسول» را بر یکدیگر اطلاق کرده است. عقل، شرع درونی و شرع، عقل بیرونی است. (همان: 5 / 60) شرع، عقل ظاهر و عقل، شرع باطن می‌باشد. (همان: 7 / 124؛ 2 / 31) عقل، رسول باطنی و پیامبر، رسول خارجی و مبلغ عینی است (همان: 7 / 283) عقل در کنار رسول، حجت (برهان نیّر عقلی و حسّی) است (همو، 1383، 2 / 506 ـ 505 و 531 و 586 ـ 585) و انبیا و تابعانشان نیز به‌واسطه برهان عقلی از خداوند، معارف را دریافت کرده‌اند. (همان: 2 / 531) مناط پذیرش یک اعتقاد نیز، برهان و یا نقل صحیح قطعی صادرشده از معصومان می‌باشد. (همو، 1387 الف: 5 / 91) عقل، اصل برای نقل، و اقبال انسان‌ها به‌سوی نقل، براساس رهنمایی عقل است؛ ازاین‌رو، هرگونه طعن بر آن، موجب طعن بر نقل نیز خواهد شد. (همان: 1 / 376) بیشتر علوم شرعی نزد عالم به آنها، همان علوم عقلی است؛ همچنان‌که بیشتر علوم عقلی نزد اشخاصی که به آنها مهارت دارند، همان علوم شرعی هستند. (همو، 1430: 220) هریک از عقل و شرع نورند و اجتماعشان با هم در موضوعی، روشنی مضاعف را درپی خواهد داشت، «فالعقل مع الشرع نور علی نور». (همو، 1383: 2 / 387) این تعابیر حاکی از همراهی ناگسستنی عقل و دین، هرگز مجال را برای تلقی خردستیزی گزاره‌های دینی فراهم نخواهد گذاشت.کسی که دین را رها کند؛ هرچند دارای عقل باشد، مانند انسان زنده‌ای است که اعضای او بریده باشد. چنین شخصی با اینکه باقی است؛ اما دارای حیات گوارا و زندگی خوشی نیست و پیوسته با درد و رنج و سختی دمساز است. همان‌گونه که ممکن است کسی در دنیا زنده و تندرست و دارای اعضای سالم باشد و همین امر، باعث تدارک و جبران چیزهای دیگری که ندارد بشود، به‌همین صورت اگر کسی دارای عقل و دین، و برخوردار از یک خصلت خوب باشد، ممکن است خداوند در آخرت از گناهان و بدی‌هایش بگذرد، از نداشتن بسیاری از خصال نیکش، صرف‌نظر کند و او را در آتش جهنم نیفکند. (همان: 1 / 585) 3. به‌عقیده صدرا خردورزی در حوزه دین، به حکم عقل امری است واجب. وجوب نظر (در دین) امری عقلی است. هر عاقلی به‌حسب غریزه‌ای که خداوند به او اعطا کرده و به‌حسب فطرت خویش ـ که خداوند او را بر آن سرشته و حجت خداوند بر خلق و داور میان او و آنهاست ـ می‌داند که سپاس از منعم واجب است؛ ... (همو، 1387 الف: 5 / 60) حال چگونه می‌توان ازسویی معتقد به وجوب خردورزی در حوزه دین شد و ازسوی دیگر این گزاره‌ها را خردستیز دانست؟ 4. صدرا از سه گونه معرفت به خداوند و ویژگی آنها یاد می‌کند: معرفت فطری، شهودی وبرهانی راه فطری، عمومی و خطاناپذیر است. ویژگی دو گونه دیگر آن است که خطابردار و صواب‌پذیر و غیر همگانی‌اند، مناط تکلیف و رسالت و کفر و ایمان و سبب تفاضل مردمان‌اند. (همو، 1981: 1 / 118 ـ 117) بر این اساس برهان، راهی برای معرفت به واقعیت، درباب گزاره‌های دینی است؛ و اسلام عبارت از مجموعه‌ای از اعتقادات عقلی و قوانین کلی معلوم‌شده به‌وسیله براهین است. (همو، 1383: 2 / 149) جلوه حقیقی ایمان، اعتقاد یقینی حاصل از برهان، مستقر و زوال‌ناپذیراست. (همو، 1387: الف 2 / 176) انسان‌ها با عقل، پروردگارشان را می‌شناسند و عاقل به دلالت عقل پی می‌برد که خداوند حق است. (همو، 1383: 1 / 34) دین نه‌تنها تلاش برای دستیابی به برهان عقلی را به مخاطبان خود وانگذاشته، در آیاتی از قبیل«لَوْ کَانَ فِیهمَا آلِهَةٌ إلاَّ اللهُ لَفَسَدَتَا» (انبیاء / 22) خود، به اقامه دلیل عقلی هم روی آورده، از مخالفان خود برهان می‌طلبد؛ «وَ قَالُواْ لَن یَدْخُلَ الْجَنَّةَ الا مَن کَانَ هُوداً أ‌َوْ نَصَارَی تِلْکَ أ‌َمَانِیُّهُمْ قُلْ هاتُواْ بُرْهَانَکُمْ إ‌ِن کُنتُمْ صَادِقِینَ». (بقره / 111) 5. آیه «ادْعُ إ‌ِِلی سَبیل‌ِ رَ بِّکَ بالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُم بالَّتِی هِیَ أ‌َحْسَنُ» (نحل / 125) پیامبر را مستقیماً به استعمال برهان و خطابه دستور، و جدل را به این دو ملحق کرده است (همو، 1387 الف: 5 / 339 ـ 338) این صناعات توسط انبیای الهی مانند حضرت نوح(علیه السلام) (همان: 2 / 59)، ابراهیم(علیه السلام) (همان: 4 / 339)، موسی(علیه السلام) و پیامبر اسلام(ص) (همان: 2 / 61 ـ 60) به‌کار رفته و مراد از ذکر و قرآن مبین در آیه «إ‌ِنْ هُوَ إلاَّ ذِکْرٌ وَ قُرْآنٌ مُّبینٌ» (یس / 69) خطابه و برهان مفید یقین است. (همان: 5 / 338) همچنین قرآن اشرف ضرب‌های برهان و اکسیر سعادت انسان است. (همان) معارف یقینی و علوم حکمی، اساس دین و سرمایه اهل یقین است؛ همچنین طریقی است که پوینده‌اش را ایمنی بخشیده، تارکش را به جرگه کفر می‌کشاند و هرگونه خطای اجتهاد در این طریق نابخشودنی است. (همان: 5 / 18) عالم حقیقی از برهان نیّر قدسی بهره می‌گیرد؛ (همو، 1383: 2 / 483) ایمانی که زوال و تغییر نمی‌پذیرد. (همان: 3 / 145؛ 1387 الف: 2 / 16و 176؛ 3 / 75 ـ 73) 6 . نقش علم منطق درباب گزاره‌های دینی، گواه دیگری بر خردناستیزی این گزاره‌هاست. اگر تفسیری از گزاره‌ای دینی عرضه شد که مخالف با قوانین فطری منطق بود، نمی‌توان آن را با حفظ خردستیزیش نگه داشت. برپایه همین نقش عقل است که برداشت‌های تجسیمی و انسان‌وار، از خداوند و یا تلقی ناروای آلودگی ساحت مقدس انبیای الهی به نسبت‌های ناپسند و ... را نمی‌توان پذیرفت. قوانین منطقی به‌قدری نزد صدرا ارج یافته‌اند که مدعی است با مدد از قوانین منطق، به توزین معارف الهی پرداخته و همه آنها را حق و صادق تشخیص می‌دهد. (همان: 3 / 376) 7. صدرا در عظیم‌ترین کتاب حکمیش این توانایی را یافته است که علوم و معارف الهی را در قالب حکمت بحثی و استدلالی جای داده و حقایق کشفی ـ عرفانی (مشهودات) را لباس برهانی بپوشاند. (همو، 1981: 1 / 9) او بارها در مباحث الهیاتی میان دین و برهان توفیق می‌دهد؛ چنان‌که درباب اثبات صفات مبدع عالم می‌نویسد: و ما به فضل و تأیید الهی آن را اثبات کردیم و ارکانش را با ستون‌هایی از برهان‌های حکمی و قوانین یقینی استوار ساختیم؛ به‌گونه‌ای‌که هیچ‌کس از متقدمان و متأخران به‌مانند آن سبقت نگرفته است. (همو، 1383: 3 / 7) او پس از ذکر برهان عقلی بر توحید الهی می‌گوید: چون به برهان‌هایی عقلی که در مقدمات یقینی و ضروری آنها هیچ شکی نداریم، رجوع کنیم آنها را به‌گونه‌ای می‌یابیم که بر واحد بودن خداوند و صمدیتش و نیز نقص و تغییرناپذیری او اقامه می‌گردند. بنابراین، جمع میان حکمت و شریعت در این مسئله عظیم ممکن نبود جز با هدایت خداوند و کنار زدن حجاب دیدگان ما؛ به‌گونه‌ای که حقیقت به همان صورت که هست، بر ما آشکار گردید. (همو، 1981: 7 / 327) او در باب صفت بقای الهی، پس از تبیین دیدگاه خود می‌نویسد: ما به فضل و تأیید خداوند، علاوه‌بر تحقیق آن با نور برهان، سبیلش را واضح و دلیلش را روشن ساختیم. شبهات آن را پاسخ، ابهام‌هایش را برطرف و حجاب را از وجه جمالش کنار زدیم. ریسمان‌های شک را از پای سالکان این مسیر باز کردیم و غول‌های اوهام و تخیلات و وسوسه‌های شیطان‌های مغالطه و عفریت‌های مجادله و مشاغبه را نابود ساختیم. (همو، 1383: 4 / 146) درباب معاد جسمانی می‌گوید: «این همان اعتقاد حق در معاد و مطابق با شرع صریح و عقل صحیح است. هرکس آن را تصدیق کند حقیقتاً مؤمن خواهد بود.» (همو، 1387 الف: 5 / 434؛ همو، 1981: 9 / 198 ـ 197) بنابراین، اعتقاد مطابق با عقل صحیح (و شرع صریح)، باوری حق و صادق است و هرکس چنین اعتقادی را تصدیق کند، مؤمن حقیقی خواهد بود. عقل صحیح ـ متجلی در شکل برهان ‌ـ مناط حقانیت و صدق اعتقاد است. او در موضعی دیگر نیز استدلال برهانی بر لزوم معاد را مسلکی جداً شریف می‌خواند (همو، 1387 الف: 7 / 82 ـ 81) و تلاش خود در اثبات برهانی معاد جسمانی را چنین گزارش می‌کند: در کتاب مبدأ و معاد بر معاد جسمانی برهانی آوردیم که صحیح و سالم از نقض‌هاست. برهانی مبتنی بر مقدمات عقلی، یقینی و مطابق روش اهل حکمت و معرفت، و ایمن از رخنه اعتراض. در این برهان به‌شیوه متکلمان و اعتماد به مقدمات صرفاً مقبول نزد جمهور و مشهورات ‌ـ هرچند با واقع مطابقتی نداشته باشند ـ ره نپیمودیم. (همان: 6 / 82) او در مسئله حدوث عالم این‌گونه توافق خود را بیان می‌کند: جمع میان حکمت و شریعت در این مسئله عظیم، ممکن نبود؛ جز با دستگیری خداوند و کنار زدن حجاب دیدگان ما؛ به‌گونه‌ای که حقیقت به همان صورت که هست، بر ما آشکار گردید. (همو، 1981: 7 / 328) صدرا آموزه دینی وشیعی بداء را، موافق با اصول حکمی، قواعد عقلی و احکام منطقی می‌داند و درباره توافق آن می‌نویسد: نه چیزی از قواعد دین و احکام شرع مبین با آن آموزه منافاتی دارد و نه اصول حکمی، قوانین عقلی، افکار نظری و احکام منطقی در آن قدحی وارد می‌سازد؛ بلکه آن را تأکید و تقریر می‌کنند. (همو، 1383: 4 / 192) 8 . صدرا تصریح می‌کند که بزرگان حکمت مانند سقراط، افلاطون و ارسطو، علوم حکمی و برهانی خود را از مشکات نبوت اقتباس کرده‌اند. (همو، 1387 الف: 6 / 12 و 3 / 471؛ همو، 1981: 5 / 207 ـ 205) اینان اهل‌بیت حکمت و خاندان رسالت(علیه السلام)، اهل‌بیت نبوت و رسالت‌اند. (همو، 1387 الف: 7 / 418) اساساً فیلسوفان چاره‌ای جز اعتکاف بر باب نبوت و ولایت ندارند. (همان: 7 / 124) این سخن موافق با روایتی نبوی است که برابر آن ارسطو مظهر عقل، در صورت نیل به احکام اسلام، فرمان‌برداری خود از این احکام را اعلام می‌داشت. (فیض کاشانی، 1368: 113) 9. صدرا برای نشان دادن بطلان برخی عقاید باطل، در کنار دلیل نقلی از دلیل عقلی هم بهره می‌گیرد. او در ابطال قول به استحاله حشر نفوس و اجساد می‌نویسد: این قول، به تکذیب عقل ـ مطابق رأی محققان از فیلسوفان ـ و شرع ـ برابر مذهب محققان از اهل شریعت ـ می‌انجامد. (صدرالدین شیرازی، 1981: 9 / 164) او عقیده برخی ازمتکلمان درباب معاد را گرفتار دو قبح مخالفت با عقل و نقل می‌داند: «متکلمان در تصحیح معاد، مرتکب دو اشتباه دور از عقل و نقل شده‌اند. در پذیرش هیچ‌یک از این دو امر لزومی نیست ...». (همان)   منابع و مآخذ قرآن کریم.
ابراهیمی دینانی، غلامحسین، 1385، ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، تهران، طرح نو، چ 3.
ابن‌تیمیه، احمد، 1399 ق، درء تعارض العقل و النقل، تحقیق رشاد سالم، بی‌جا، بی‌نا.
ابن‌قیم جوزیه، محمد، بی‌تا، مفتاح دارالسعادة، بیروت، دار الکتب العلمیة.
ابن‌کثیر، اسماعیل، 1419 ق، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دار الکتب العلمیة.
ابوحاتم رازی، احمد، 1397 ق، اعلام النبوة، تصحیح صلاح الصاوی و غلامرضا اعوانی، تهران، انجمن فلسفه، چ 1.
ابوریحان بیرونی، محمد، 1371، فهرست کتاب‌های رازی، تحقیق مهدی محقق، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چ 1.
بحرانی، یوسف، 1405 ق، الحدائق الناضرة، تحقیق محمدتقی الایروانی، بیروت، دار الاضواء.
جزائری، نعمت‌الله، بی‌تا، الانوار النعمانیة، بی‌جا، مطبعة شرکت چاپ، الطبعة الاولی.
جوادی آملی، عبدالله، 1375، فلسفه حقوق بشر، قم، نشر اسراء.
خسروپناه، عبدالحسین، 1389، کلام جدید با رویکرد اسلامی، تهران، دفتر نشر معارف، چ 1.
خوانساری، محمدباقر، 1390 ق، روضات الجنات، قم، مکتبه اسماعیلیان.
رازی، فخرالدین محمد، 1420 ق، مفاتیح الغیب، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
رازی، محمد بن زکریا، بی‌تا، رسائل فلسفیة، تصحیح پ. کراوس، طهران، المکتبة المرتضویة.
زعیمیان، تفرید، 1423 ق، الآراء الفلسفیة عند ابی العلاء المعری و عمر الخیام، قاهره، الدار الثقافیة.
زکاوتی، علیرضا، 1377، «آیا ابوالعلاء معری ملحد بوده است؟»، خرد جاودان، تهران، فروزان.
سیوطی، عبدالرحمن، 1404 ق، الدر المنثور، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی.
شریف، م. م، 1362، تاریخ فلسفه در اسلام، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، چ 1.
شهرستانی، محمد، بی‌تا، الملل و النحل، تصحیح احمد فهمی، بیروت، دار الکتب العلمیة.
صدرالدین شیرازی، محمد، 1383، شرح اصول کافی، تصحیح محمد خواجوی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی، چ 2.
ـــــــــــــــ ، 1387 الف، تفسیر القرآن الکریم، تصحیح محمد خواجوی، قم، بیدار، چ 4.
ـــــــــــــــ ، 1387 ب، المبدأ و المعاد، قم، بوستان کتاب، چ 4.
ـــــــــــــــ ، 1430 ق، مفاتیح الغیب، تصحیح محمد خواجوی، بیروت، موسسة التاریخ العربی.
ـــــــــــــــ ، 1981 م، الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة العقلیة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، الطبعة الثالثة.
طباطبایی، سید محمدحسین، 1430 ق، تفسیر المیزان، قم، موسسة النشر الاسلامی، الطبعة التاسعة.
ـــــــــــــــ ، بی‌تا، (تعلیقه بر) بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، الطبعة الثالثة.
طه، حسین، 1385 ق، تعریف القدماء بابی العلاء، قاهرة، دارالقومیة.
فاخوری، حنا و خلیل الجر، 1367، تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، انقلاب اسلامی، چ 3.
فرمانتل، آن، 1345، عصر اعتقاد، ترجمه احمد کریمی، تهران، امیرکبیر.
فروخ، عمر، 1342، عقائد فلسفی ابوالعلاء، تهران، سازمان کتاب‌های جیبی.
فیض‌کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، 1368، رسالة الانصاف (ضمن مجموعه رسائل خطی فارسی)، تصحیح نجیب مایل هروی، دفتر اول.
قبادیانی، ناصرخسرو، 1363، جامع الحکمتین، تصحیح کربن، تهران، طهوری، چ 2.
ـــــــــــــــ ، 1384، زاد المسافر، تصحیح سید محمد عمادی حائری، تهران، میراث مکتوب، چ 1.
مجلسی، محمدباقر، 1379، مرآة العقول، تهران، دار الکتب الاسلامیة.
ـــــــــــــــ ، 1389، درباره حکما و اصولیین و صوفیه، ضمن «دین فرهنگ و سیاست در عرصه صفویه»، رسول جعفریان، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
ـــــــــــــــ ، 1420 ق، العقائد، تحقیق حسین درگاهی، موسسة الهدی، الطبعة الاولی.
ـــــــــــــــ ، بی‌تا، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، الطبعة الثالثة.
محقق، مهدی، 1368، محمد بن زکریای رازی فیلسوف ری، تهران، نشر نی.
محی‌الدین، عبدالرزاق، 1373، شخصیت ادبی سید مرتضی، ترجمه جواد محدثی، تهران، امیرکبیر.
معری، ابوالعلاء، 1969 م، لزوم ما لایلزم، تصحیح عمر ابونصر، بیروت، دار الجیل.
مقدسی، مطهر بن طاهر، بی‌تا، البدأ و التاریخ، بیروت، دار الصادر.
موسوی بجنوردی، محمدکاظم، 1375، دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی، چ 1.   ابراهیم نوئی: استادیار گروه معارف اسلامی، دانشگاه شهید بهشتی. ابوالفضل ساجدی: دانشیار مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(رحمه الله علیه). فصلنامه علمی ـ پژوهشی اندیشه نوین دینی 35 ادامه دارد/

94/04/20 - 05:43





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 39]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن