واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: کتاب درمان از خودباختگي فرهنگيچرا جامعه ما نسبت به کتاب خواندن اين گونه احساس بي نيازي مي کند؟کتاب خواندن ميراث صامت فرهنگي ما را به صدا درمي آورد و انقطاع از اين گنجينه جامعه ما را دچار رکود علمي و فرهنگي خواهد کرد، از اين رو همواره بايد پرسيد که چرا جامعه نسبت به کتاب خواندن احساس بي نيازي مي کند؟!!
يکي از مهمترين ريشه هاي حيات و هويت يک ملت آگاهي از گذشته، پيشينه فرهنگ و باورها است. قطعاً فرهنگ مهمترين پشتوانه براي مانايي يک ملت در تاريخ است به اين مي ماند که گذشته و ايام سپري شده عمر را از يک فرد بگيرند و او صرفاً در يک حال منفک از يک پيشينه زندگي کند، مسلماً چنين فردي با از دست دادن حافظه، هويت و پيشينه خود را از دست داده و هر چقدر هم که توانمند باشد به يک درخت بي ريشه در هجوم تندبادها تبديل شده است.امروز يکي از مولفه هاي بنياديني که در هجمه تهاجم فرهنگي مي تواند ما را از حوزه انفعال و برخودرهاي صرفاً عکس العملي رها کند آگاهي نسبت به آموزه ها، باورها و داشته هاي فرهنگ ايراني – اسلامي است، بدون اين آگاهي ما دچار نوعي از خودبيگانگي و از خودباختگي خواهيم شد و مجذوب هر خسي خواهيم شد که در دست ديگران مي بينيم. اتفاقاً بخشي از ريشه هاي مرعوب شدن جامعه ما به ويژه گروه نخبگان در برابر دستاوردهاي فرهنگي غربي به ويژه در حوزه علوم انساني به اين قضيه برمي گردد.سه دهه و اندي از انقلاب مي گذرد اما آن تحولي که در منابع و متون علوم انساني مطابق با آرمان ها و آموزه هاي فرهنگي ايراني – اسلامي قرار بود اتفاق بيفتد شکل نگرفته است، البته مي توان در اين زمينه به دستگاه هاي اجرايي و قانونگذاري کشور خرده گرفت که چرا نتوانسته اند بستري براي شکل گيري اين ضرورت را فراهم نکردهاند اما واقعيت آن است تا زماني که جسارت و پويايي و اعتماد به نفس لازم در ميان انديشمندان و صاحبنظران حوزه علوم انساني به ويژه در دانشگاه ها مهيا نشود اين اتفاق روي نخواهد داد.اما پرسش اصلي اين جا است که چه زمان مي توان اين پويايي و جسارت را در متن جامعه به ويژه ميان نخبگان به يک حالت ذهني و رفتاري فراگير تبديل کرد؟اين اتفاق زماني خواهد افتاد که ما به تمام معنا با گذشته و پيشينه و ريشه هاي اصيل فرهنگ ايراني – اسلامي گره بخوريم، در اين ميان يکي از مهمترين و تاثيرگذارترين شيوه هاي اين اتصال کتاب و کتابخواني است.ملتي که کتاب نخواند و به اين وسيله در اجزا و عناصر فرهنگ خودي توجه نکند نمي تواند با روزمرگي و سياست گذاري هاي مبتني بر رفتارهاي عکس العملي و انفعالي در برابر سموم فرهنگي ايستادگي کند.اين کتاب است که به مثابه يک پل ميان ما و گذشته مان ارتباط دو سويه برقرار مي کند ما با کتاب مي توانيم به حجم عظيمي از اطلاعات تاريخي، فرهنگي و اجتماعي دسترسي داشته باشيم و از اين انباشت عظيم در جهت حفظ سرمايه ها و اندوختن بر آن بهره برداري کنيم به عنوان نمونه اگر ميراث ارزشمند علمي و فرهنگي ما از فلاسفه و حکما و شعرا تا دانشمندان عرصه هاي مختلف علوم تجربي و انساني به خاطر دست به دست نشدن تاليفات اين بزرگواران به دست ما نمي رسيد آيا امروز مي توانيم با احساس افتخار داشته هاي علمي و فرهنگي مان را به دنيا عرضه کنيم؟ آيا از اين که حاملان فرهنگ ايراني – اسلامي هستيم مي توانيم احساس اعتماد به نفس داشته باشيم؟ملتي که کتاب نخواند و به اين وسيله در اجزا و عناصر فرهنگ خودي توجه نکند نمي تواند با روزمرگي و سياست گذاري هاي مبتني بر رفتارهاي عکس العملي و انفعالي در برابر سموم فرهنگي ايستادگي کند.قطعاً اين پيشينه فرهنگي که در قالب کلمات و کتاب به دست ما رسيده است عاملي براي مقابله با خودباختگي فرهنگي در برابر ديگران است اما پرسش اصلي در اين ميان اين است که آيا به صرف انتساب اين مفاخر فرهنگي به ايران و ايراني مي توان بر از خودبيگانگي فرهنگي غلبه کرد؟پاسخ اين سوال منفي است؛ ميراث مکتوب و ارزشمند فرهنگي ما به خودي خود صامت است، صامت براي ذهني که سراغي از اين ميراث و گنجينه را نمي گيرد، مثل ذخيره اي از طلا و گنج که در زير خروارها خاک پنهان مانده و صاحبخانه اي که اتفاقاً خانه اش را بر روي اين گنج ساخته از اين ميراث ارزشمند آگاهي ندارد و روزگار را با نداري و فقر پشت سر مي گذارد. نسبت ما و ميراث غني فرهنگ ايراني – اسلامي همان نسبت صاحبخانه بي خبر و گنج پنهان مانده است.مسلماً پاسخ بسياري از تشکيک ها، ابهامات و شبهاتي که اين روزها از طريق رسانه هاي تاثيرگذار غرب بر سر جوانان ما مي بارد از اين ميراث ارزشمند قابل استخراج است، به شرط آن که فاصله اي که امروز ميان ما و اين گذشته درخشان فرهنگي و ديني افتاده از ميان برداشته شود.البته اين فاصله صرفاً يک فاصله ميان عامه مردم و فرهنگي غني نيست، متاسفانه نخبگان ما حتي آن دسته و گروهي که علي الظاهر کارشان تحقيق بر روي اين متون است دچار اين ضعف و آسيب شده اند، به اين معنا که در بسياري از اوقات اين محتواي غني به زبان روز و در قالب نظرياتي که بتواند در برابر نظريات غرب هماوردي داشته باشد تبديل نمي شود.
به عبارت ديگر طيف قابل توجهي از محققان ما عملاً در همان رشته خاصي که آموزش ديده اند با يک ديد تک وجهي سراغ اين آثار مي روند در صورتي که ارتباطهاي ميان رشته اي و چندوجهي است که مي تواند با پيوند برقرار کردن ميان عناصر و مولفه هاي چند سويه ارزش کاربردي و امروزي داشته باشد، همچنان که سالها است در غرب با اتکاي به اين روش علوم انساني شان را در خدمت اهداف خود قرار داده اند. اين همان نقيصه بزرگي است که رشته ها و گرايشهاي علوم انساني ما از آن رنج مي برند و عملاً در برابر پرسش هاي امروزي و نيازهاي بومي کشور توان پاسخگويي ندارند.به عبارت ديگر پژوهشگران ما در بسياري اوقات صرفاً شارحان آثار فرهنگي – چه اين آثار متعلق به گذشته فرهنگي مي باشد و چه به صورت ترجمه از آثار ديگران ارايه شود – هستند و نمي توانند غبار زاويه هاي تکراري که هميشه از آن زوايا به اين آثار نگريسته شده بتکانند.جامعه ما به کتاب احساس نياز نمي کندامروز حاشيه هاي کتاب و کتابخواني آن قدر پررنگ شده که جاي متن و توجه به عناصر دروني و عمقي اين مبحث را گرفته است. در طول سال به بهانه هاي مختلف نمايشگاه هاي کتاب در نقاط مختلف کشور برگزار مي شود اما در عمل اتفاقي که همه ما منتظر آن هستيم يعنيآشتي کتاب و فرهنگي عمومي رخ نمي دهد. جامعه ما به شکل هشدار دهنده اي به کتاب احساس نياز مي کند و اين پديده بسيار خطرناکي است، چرا که عملاً ما را دچار ضعف حافظه فرهنگي و تاريخي مي کند.کتاب خواندن ميراث صامت فرهنگي ما را به صدا درمي آورد و ما به شدت نيازمند اين ميراث هستيم و انقطاع از اين گنجينه جامعه ما را دچار رکود علمي و فرهنگي خواهد کرد، بنابراين دلسوزان اين عرصه اول از همه بايد به اين پرسش پاسخ دهند که چرا جامعه ما نسبت به کتاب خواندن اين گونه احساس بي نيازي مي کند؟ پاسخ هاي مستدل و جامع به اين پرسش قطعاً مي تواند بسياري از آسيب هاي ما را در اين حوزه ترسيم کند.بخش کتاب و کتابخواني تبيانمنبع: خبرگزاري شبستان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 351]