تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 5 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):زكاتِ رفاه، نيكى با همسايگان و صله رحم است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833637385




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سهراب


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: View Full Version : سهراب صفحه ها : [1] 2 باران23rd February 2006, 07:25 PMديرگاهي است در اين تنهايي رنگ خاموشي در طرح لب است. بانگي از دور مرا مي خواند، ليك پاهايم در قير شب است. رخنه اي نيست در اين تاريكي: در و ديوار بهم پيوسته. سايه اي لغزد اگر روي زمين نقش وهمي است ز بندي رسته. نفس آدم ها سر بسر افسرده است. روزگاري است در اين گوشة پژمرده هوا هر نشاطي مرده است. دست جادويي شب در به روي من و غم مي بندد. مي كنم هر چه تلاش، او به من مي خندد. نقش هايي كه كشيدم در روز، شب ز راه آمد و با دود اندود. طرح هايي كه فكندم در شب، روز پيدا شد و با پنبه زدود. ديرگاهي است كه چون من همه را رنگ خاموشي در طرح لب است. جنبشي نيست در اين خاموشي: دست ها، پاها در قير شب است باران23rd February 2006, 07:34 PMاز مجموعه زندگي خوابها ..... سفر پس از لحظه هاي دراز بر درخت خاكستري پنجره ام برگي روئيد و نسيم سبزي تار و پود خفته مرا لرزاند . و هنوز من ريشه هاي تنم را در شن رؤ ياها فرو نبرده بودم كه براه افتادم . *** پس از لحظه هاي دراز سايه دستي روي وجودم افتاد و لرزش انگشتانش بيدارم كرد . و هنوز من پرتو تنهاي خودم را در ورطه تاريك درونم نيفكنده بودم كه براه افتادم . *** پس از لحظه اي دراز پرتو گرمي در مرداب يخ زده ساعت افتاد و هنوز من در مرداب فراموشي نلغزيده بودم كه به راه افتاد *** پس از لحظه هاي دراز يك لحظه گذشت برگي از درخت خاكستري پنجره ام فرو افتاد دستي سايه اش را از روي وجودم برچيد و لنگري در مرداب ساعت يخ بست و هنوز من چشمانم را نگشوده بودم كه در خوابي ديگر لغزيدم . ***** سهراب (جان آفتاب) باران23rd February 2006, 07:39 PMبه باغ همسفران+ صدا کن مرا. صداي تو خوب است. صداي تو سبزينه ي آن گياه عجيبي است که در انتهاي صميميت حزن مي رويد. در ابعاد اين عصر خاموش من از طعم تصنيف در متن ادراک يک کوچه تنهاترم. بيا تا برايت بگويم چه اندازه تنهايي من بزرگ است. و تنهايي من شبيخون حجم تو را پيش بيني نمي کرد. و خاصيت عشق اين است. کسي نيست ، بيا زندگي را بدزديم ، آن وقت ميان دو ديدار قسمت کنيم. بيا با هم از حالت سنگ چيزي بفهميم. بيا زودتر چيزها را ببينيم. ببين ، عقربه هاي فواره در صفحه ي ساعت حوض زمان را به گردي بدل مي کنند. بيا آب شو مثل يک واژه در سطر خاموشي ام. بيا ذوب کن در کف دست من جرم نوراني عشق را. مرا گرم کن ‹و يک بار هم در بيابان کاشان هوا ابر شد و باران تندي گرفت و سردم شد ، آن وقت در پشت يک سنگ ، اجاق شقايق مرا گرم کرد.› در اين کوچه هايي که تاريک هستند من از حاصل ضرب ترديد و کبريت مي ترسم. من از سطح سيماني قرن مي ترسم. بيا تا نترسم من از شهرهايي که خاک سياشان چراگاه جرثقيل است. مرا باز کن مثل يک در به روي هبوط گلابي در اين عصر معراج پولاد. مرا خواب کن زير يک شاخه دور از شب اصطکاک فلزات. اگر کاشف معدن صبح آمد ، صدا کن مرا. و من ، در طلوع گل ياسي از پشت انگشت هاي تو ، بيدار خواهم شد. و آن وقت حکايت کن از بمب هايي که من خواب بودم ، و افتاد. حکايت کن از گونه هايي که من خواب بودم ? و تر شد. بگو چند مرغابي از روي دريا پريدند. در آن گيروداري که چرخ زره پوش از روي روياي کودک گذر داشت قناري زرد آواز خود را به پاي چه احساس آرامشي بست. بگو در بنادر چه اجناس معصومي از راه وارد شد. چه علمي به موسيقي مثبت باروت پي برد. چه ادراکي از طعم مجهول نان در مذاق رسالت تراويد. و آن وقت من ، مثل ايماني از تابش «استوا» گرم ? ترا در سرآغاز يک باغ خواهم نشانيد. «سهراب» باران24th February 2006, 01:37 PMکاربران ثبت نام کرده قادر به مشاهده لینک می باشند باران24th February 2006, 01:38 PMشب تنهايي خوب گوش كن، دورترين مرغ جهان مي خواند شب سليس است، و يكدست، و باز شمعداني ها و صدادارترين شاخه فصل، ماه را مي شنوند پلكان جلو ساختمان، در فانوس به دست و در اسراف نسيم، گوش كن، جاده صدا مي زند از دور قدمهاي ترا چشم تو زينت تاريكي نيست پلكها را بتكان، كفش به پا كن، و بيا و بيا تا جايي، كه پر ماه به انگشت تو هشدار دهد و زمان روي كلوخي بنشيند با تو و مزامير شب اندام ترا، مثل يك قطعه آواز به خود جذب كنند پارسايي است در آنجا كه ترا خواهد گفت : بهترين چيز رسيدن به نگاهيست كه از حادثه عشق تر است صبح است ، كنجشك محض ميخواند پاييز روي وحدت ديوار اوراق ميشود، رفتار آفتاب مفرح حجم فساد را از خواب مي پراند: يك سيب در فرصت مشبك زنبيل مي پوسد، حسي شبيه غربت اشيا از روي پلك مي گذرد. بين درخت و ثانيه سبز تكرار لاجورد با حسرت كلام مي آميزد. اما اي حرمت سپيدي كاغذ! نبض حروف ما در غيبت مركب مشاق ميزند. در ذهن حال ، جاذبه شكل از دست ميرود. بايد كتاب را بست. بايد بلند شد در امتداد وقت قدم زد، گل را نگاه كرد، ابهام را شنيد. بايد دويد تا ته بودن بايد به بوي خاك فنا رفت بايد به ملتقاي درخت و خدا رسيد. بايد نشست نزديك انبساط جايي ميان بيخودي و كشف. از سهراب سپهري cinderella 2226th February 2006, 09:25 PMسيب خواهد افتاد روي اوصاف زمين خواهد غلتيد تا حضور وطن غايب شب خواهد رفت. باران27th February 2006, 05:22 PMبه تماشا سوگند و به آغاز كلام و به پرواز كبوتر از ذهن واژه اي در قفس است . حرف هايم ، مثل يك تكه چمن روشن بود من به آنان گفتم : آفتابي لب درگاه شماست كه اگر در بگشاييد به رفتار شما مي تابد . و به آنان گفتم : سنگ آرايش كوهستان نيست همچناني كه فلز زيوري نيست به اندام كلنگ . در كف دست زمين گوهر ناپيدايي است كه رسولان همه از تابش آن خيره شدند پي گوهر باشيد لحظه ها را به چراگاه رسالت ببريد. و من آنان را به صداي قدم پيك بشارت دادم و به نزديكي روز ،و به افزايش رنگ به طنين گل سرخ پشت پرچين سخن هاي درشت . و به آنان گفتم : هر كه در حافظه ي چو.ب ببيند باغي صورتش در وزش بيشه ي شور ابدي خواهد ماند هر كه با مرغ هوا دوست شود خوابش آرام ترين خواب جهان خواهد بود آنكه نور از سر انگشت جهان بر چيند مي گشايد گره ي پنجره ها را با آه . زير بيدي بوديم برگي از شاخه بالاي سرم چيدم ، گفتم : چشم را باز كنيد ، آيتي بهتر از اين مي خواهيد ؟ مي شنيدم كه بهم مي گفتند : سحر مي داند، سحر ! سر هر كوه رسولي ديدند ابر انكار به دوش آوردند باد را نازل كرديم تا كلاه از سرشان بردارد خانه هاشان پر داوودي بود چشمشان را بستيم دستشان را نرسانديم به سر شاخه ي هوش جيبشان را پر عادت كرديم خوابشان را به صداي سفر آينه ها آشفتيم . مرسا7th March 2006, 05:10 PMباران خودتون هم شعرميگيد؟ چه سبكي؟ باران7th March 2006, 11:33 PMنه من بلد نیستم شعر بگم فقط شعرو دوست دارم...:دی:دی saraman9th March 2006, 12:44 PMسهراب سپهری شاعر، نقاش تولد ۱۵ مهر ۱۳۰۷، کاشان. درگذشت ۳ ارديبهشت ۱۳۵۹، تهران. اهل کاشانم. روزگارم بد نيست. تکه نانی دارم، خرده هوشی، سر سوزن ذوقی. مادری دارم، بهتر از برگ درخت. دوستانی، بهتر از آب روان. سهراب سپهری پس از طی تحصيلات شش ساله ابتدايی در دبستان خيام کاشان ( ۱۳۱۹ ) و متوسطه در دبيرستان پهلوی کاشان ( خرداد ۱۳۲۲ ) و به پايان رساندن دوره ی دو ساله ی دانشسرای مقدماتی پسران ( خرداد ۱۳۲۴ )، در آذز ۱۳۲۵ به استخدام اداره ی فرهنگ کاشان در آمد. در شهريور ۱۳۲۷ در امتحانات ششم ادبی شرکت نمود و ديپلم دوره ی دبيرستان خود را دريافت نمود. سپس به تهران آمد و در دانشکده ی هنرهای زيبای دانشگاه تهران به تحصيل پرداخت و هم زمان به استخدام شرکت نفت در تهران در آمد که پس از هشت ماه کار استعفا داد. سپهری در سال ۱۳۳۰ نخستين مجموعه ی شعر نيمايی خود را به نام « مرگ رنگ » انتشار داد. در سال ۱۳۳۲ از دانشکده هنرهای زيبا فارغ التحصيل شد و به دريافت نشان درجه ی اول علمی نيز نايل آمد. در همين سال در چند نمايشگاه نقاشی در تهران شرکت نمود و نيز دومين مجموعه ی اشعار خود را با عنوان « زندگی خواب ها » منتشر کرد. آنگاه به تاسيس کارگاه نقاشی همت گماشت. در آذر ۱۳۳۳ در اداره ی کل هنرهای زيبا ( فرهنگ و هنر ) در قسمت موزه ها شروع به کار کرد و در ضمن در هنرستان های هنرهای زيبا نيز به تدريس می پرداخت. در مهر ۱۳۳۴ ترجمه ی اشعار ژاپنی از وی در مجله ی « سخن » به چاپ رسيد. در مرداد ۱۳۳۶ از راه زمينی به کشورهای اروپايی سفر کرد و به پاريس و لندن رفت. ضمنا در مدرسه ی هنرهای زيبای پاريس در رشته ی ليتوگرافی نام نويسی نمود. وی همچنين کارهای هنری خود را در نمايشگاه ها به معرض نمايش گذاشت. حضور در نمايشگاه های نقاشی همچنان تا پايان عمر وی ادامه داشت. وی سفرهای ديگری به کشورهای جهان نمود. از آن جمله است: - سفر به ايتاليا ( وی از پاريس به ايتاليا می رود )؛ - سفر به ژاپن ( توکيو در مرداد ۱۳۳۹ ) برای آموختن فنون حکاکی روی چوب که موفق به بازديد از شهرها و مراکز هنری ژاپن نيز می شود؛ - سفر به هندوستان ( ۱۳۴۰ )؛ - سفر مجدد به هندوستان ( ۱۳۴۲، بازديد از بمبئی، بنارس، دهلی، اگره، غارهای آجانتا، کشمير )؛ - سفر به پاکستان ( ۱۳۴۲، تماشای لاهور و پيشاور )؛ - سفر به افغانستان ( ۱۳۴۲، اقامت در کابل)؛ - سفر به اروپا ( ۱۳۴۴، مونيخ و لندن )؛ - سفر به اروپا ( ۱۳۴۵، فرانسه، اسپانيا، هلند، ايتاليا، اتريش )؛ - سفر به امريکا و اقامت در لانگ آيلند ( ۱۳۴۹ و شرکت در يک نمايشگاه گروهی و سپس سفر به نيويورک )؛ - سفر به پاريس و اقامت در « کوی بين المللی هنرها » ( ۱۳۵۲ )؛ - سفر به يونان و مصر ( ۱۳۵۳ ). سهراب سپری مدتی در اداره ی کل اطلاعات وزارت کشاورزی با سمت سرپرست سازمان سمعی و بصری در سال ۱۳۷۷ مشغول به کار شد. از مهر ۱۳۴۰ نيز شروع به تدرسی هنرکده ی هنرهای تزئينی تهران نمود. در اسفند همين سال بود که از کليه ی مشاغل دولتی به کلی کناره گيری کرد. از جمله نمايشگاه های نقاشی که يا سهراب سپهری در آن ها حضور داشت، يا نمايشگاه انفرادی وی بودند، می توان به موارد زير اشاره کرد: - اولين دوسالانه ی تهران ( فروردين ۱۳۳۷ )؛ - دوسالانه ی ونيز ( خرداد ۱۳۳۷ )؛ - دو سالانه ی دوم تهران ( فروردين ۱۳۳۹، برنده ی جايزه ی اول هنرهای زيبا )؛ - نمايشگاه انفرادی در تالار عباسی تهران ( ارديبهشت ۱۳۴۰ )؛ - نمايشگاه انفرادی در تالار فرهنگ تهران ( خرداد ۱۳۴۱، دی ۱۳۴۱ )؛ - نمايشگاه گروهی در گالری گيل گمش ( تهران، ۱۳۴۲ )؛ - نمايشگاه انفرادی در استوديو فيلم گلستان ( تهران، تير ۱۳۴۲ )؛ - دوسالانه ی سان پاولو ( برزيل، ۱۳۴۲ )؛ - نمايشگاه گروهی هنرهای معاصر ايران ( موزه بندر لوهار، فرانسه، ۱۳۴۲ )؛ - نمايشگاه گروهی در گالری نيالا ( تهران، ۱۳۴۲ )؛ - نمايشگاه انفرادی در گالری صبا ( تهران، ۱۳۴۲ )؛ - نمايشگاه گروهی در گالری بورگز ( تهران، ۱۳۴۴ )؛ - نمايشگاه انفرادی در گالری بورگز ( تهران، ۱۳۴۴ )؛ - نمايشگاه انفرادی در گالری سيحون ( تهران، بهمن ۱۳۴۶ )؛ - نمايشگاه گروهی در گالری مس تهران (۱۳۴۷ )؛ - نمايشگاه جشنواره ی روايان ( فرانسه، ۱۳۴۷ )؛ - نمايشگاه هنر معاصر ايران در باغ موسسه گوته ( تهران، خرداد ۱۳۴۷ )؛ - نمايشگاه دانشگاه شيراز ( شهريور ۱۳۴۷ )؛ - جشنواره ی بين المللی نقاشی در فرانسه ( اخذ امتياز مخصوص، ۱۳۴۸ )؛ - نمايشگاه گروهی در بريج همپتن امريکا ( ۱۳۴۹ )؛ - نمايشگاه انفرادی در گالری بنسن نيويورک ( ۱۳۵۰ )؛ - نمايشگاهانفرادی در گالری ليتو ( تهران، ۱۳۵۰ )؛ - نمايشگاه انفرادی در گالری سيروس ( پاريس، ۱۳۵۱ )؛ - نمايشگاه انفرادی در گالری سيحون تهران ( ۱۳۵۱ )؛ - اولين نمايشگاه هنری بين المللی تهران ( دی ۱۳۵۳ )؛ - نمايشگاه انفرادی در گالری سيحون تهران ( ۱۳۵۴ )؛ - نمايشگاه هنر معاصر ايران در « بازار هنر » ( بال، سوييس، خرداد ۱۳۵۵ )؛ - نمايشگاه انفرادی در گالری سيحون تهران ( ۱۳۵۷ ). سهراب در آغاز کار شاعری تحت تاثير شعرهای نيما بود و اين تاثير در « مرگ رنگ » به خوبی مشهود است و در آثار بعدی او کم کم کارش شکل می گيرد و شعرش با ديگر شاعران هم دوره ی خويش متمايز می گردد. از جمله مجموعه شعرهای ديگر سهراب سپهری می توان به اين عنوان ها اشاره نمود: - آوار آفتاب ( ۱۳۴۰ )؛ - شرق اندوه ( ۱۳۴۰ )؛ - حجم سبز ( ۱۳۴۶ )؛ - هشت کتاب ( ۱۳۵۶ ). برخی از اشعار وی در سال های ۱۳۴۴ و ۱۳۴۵ در فصلنامه ی « آرش » به چاپ رسيد. سهراب سپهری در ارديبهشت ماه سال ۱۳۵۸ در بيمارستان پارس تهران به علت مبتلا بودن به بيماری سرطان درگذشت. طبق وصيت خودش، پيکر وی در صحن شرقی امامزاده عليمحمد باقر (ع) در قريه ی مشهد اردهال در کاشان ( اين صحن معروف به صحن سردار است. ) به خاک سپرده شد. منابع: - سخنوران نامی معاصر ايران، جلد سوم / سيد محمد باقر برقعی، ص. ۱۸۲۷ - ۱۸۲۶. - فرهنگ شاعران زبان پارسی از آغاز تا امروز / عبد الرفيع حقيقت ( رفيع )، ص. ۲۶۸. - يادمان سهراب سپهری / زير نظر محمد رضا لاهوتی و به کوشش ناصر بزرگمهر و ياری محمد وجدانی، چاپ اول. - چشمه ی روشن، ديداری با شاعران / دکتر غلامحسين يوسفی، چاپ سوم، ص. ۵۵۸ - ۵۶۷. - خلوت انس / مشفق کاشانی ( عباس کی منش )، چاپ اول، ص. ۲۰۵ - ۲۱۳. - سهراب سپهری، رضا مافی / گردآوری و تنظيم: مرکز هنرهای تجسمی. - آثار آل قلم، منتخب يازده قرن نظم و نثر فارسی / حميد گروگان، چاپ اول، ص. ۳۱۶. - مولفين کتب چاپی فارسی و عربی / خانبابا مشار، جلد سوم، ص. ۳۷۱ - ۳۷۲. - سهراب سپهری و نمايشگاه آثار او / اکبر تجويدی، سخن، دوره ی ۱۳، ش. ۲ ( خرداد ۱۳۴۱ )، ص. ۲۴۳ - ۲۵۰. >>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>> همواره به یادت هستم !!!! saraman9th March 2006, 12:46 PMروشني است آتش درون شب و ز پس دودش طرحي از ويرانه هاي دور. گر به گوش آيد صدايي خشك: استخوان مرده مي لغزد درون گور. *** دير گاهي ماند اجاقم سرد و چراغم بي نصيب از نور. *** خواب دربان را به راهي برد. بي صدا آمد كسي از در، در سياهي آتشي افروخت. بي خبر اما كه نگاهي در تماشا سوخت. *** گر چه مي دانم كه چشمي راه دارد با فسون شب، ليك مي بينم ز روزن هاي خوابي خوش: آتشي روشن درون شب. ***** >>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>> همواره به یادت هستم!!!! minoo_r19th March 2006, 10:24 AMبه سراغ من اگر مي آييد نرم و آهسته بياييد مبادا كه ترك بردارد چيني نازك تنهايي من . شيوا21st March 2006, 02:31 AMسهراب سپهري نقاش و شاعر، 15 مهرماه سال 1307 در كاشان متولد شد. خود سهراب ميگويد : ... مادرم ميداند كه من روز چهاردهم مهر به دنيا آمده ام. درست سر ساعت 12. مادرم صداي اذان را ميشنديده است... (هنوز در سفرم - صفحه 9) پدر سهراب، اسدالله سپهري، كارمند اداره پست و تلگراف كاشان، اهل ذوق و هنر. وقتي سهراب خردسال بود، پدر به بيماري فلج مبتلا شد. ... كوچك بودم كه پدرم بيمار شد و تا پايان زندگي بيمار ماند. پدرم تلگرافچي بود. در طراحي دست داشت. خوش خط بود. تار مينواخت. او مرا به نقاشي عادت داد... (هنوز در سفرم - صفحه 10) درگذشت پدر در سال 1341 مادر سهراب، ماه جبين، اهل شعر و ادب كه در خرداد سال 1373 درگذشت. تنها برادر سهراب، منوچهر در سال 1369 درگذشت. خواهران سهراب : همايوندخت، پريدخت و پروانه. محل تولد سهراب باغ بزرگي در محله دروازه عطا بود. سهراب از محل تولدش چنين ميگويد : ... خانه، بزرگ بود. باغ بود و همه جور درخت داشت. براي يادگرفتن، وسعت خوبي بود. خانه ما همسايه صحرا بود . تمام روياهايم به بيابان راه داشت... (هنوز در سفرم - صفحه 10) سال 1312، ورود به دبستان خيام (مدرس) كاشان. ... مدرسه، خوابهاي مرا قيچي كرده بود . نماز مرا شكسته بود . مدرسه، عروسك مرا رنجانده بود . روز ورود، يادم نخواهد رفت : مرا از ميان بازيهايم ربودند و به كابوس مدرسه بردند . خودم را تنها ديدم و غريب ... از آن پس و هربار دلهره بود كه به جاي من راهي مدرسه ميشد.... (اتاق آبي - صفحه 33) ... در دبستان، ما را براي نماز به مسجد ميبردند. روزي در مسجد بسته بود . بقال سر گذر گفت : نماز را روي بام مسجد بخوانيد تا چند متر به خدا نزديكتر باشيد. مذهب شوخي سنگيني بود كه محيط با من كرد و من سالها مذهبي ماندم. بي آنكه خدايي داشته باشم ... (هنوز در سفرم) سهراب از معلم كلاس اولش چنين ميگويد : ... آدمي بي رويا بود. پيدا بود كه زنجره را نميفهمد. در پيش او خيالات من چروك ميخورد... خرداد سال 1319 ، پايان دوره شش ساله ابتدايي. ... دبستان را كه تمام كردم، تابستان را در كارخانه ريسندگي كاشان كار گرفتم. يكي دو ماه كارگر كارخانه شدم . نميدانم تابستان چه سالي، ملخ به شهر ما هجوم آورد . زيانها رساند . من مامور مبارزه با ملخ در يكي از آباديها شدم. راستش، حتي براي كشتن يك ملخ نقشه نكشيدم. اگر محصول را ميخوردند، پيدا بود كه گرسنه اند. وقتي ميان مزارع راه ميرفتم، سعي ميكردم پا روي ملخها نگذارم.... (هنوز در سفرم) مهرماه همان سال، آغاز تحصيل در دوره متوسطه در دبيرستان پهلوي كاشان. ... در دبيرستان، نقاشي كار جدي تري شد. زنگ نقاشي، نقطه روشني در تاريكي هفته بود... (هنوز در سفرم - صفحه 12) از دوستان اين دوره : محمود فيلسوفي و احمد مديحي سال 1320، سهراب و خانواده به خانه اي در محله سرپله كاشان نقل مكان كردند. سال 1322، پس از پايان دوره اول متوسطه، به تهران آمد و در دانشسراي مقدماتي شبانه روزي تهران ثبت نام كرد. ... در چنين شهري [كاشان]، ما به آگاهي نميرسيديم. اهل سنجش نميشديم. در حساسيت خود شناور بوديم. دل ميباختيم. شيفته ميشديم و آنچه مياندوختيم، پيروزي تجربه بود. آمدم تهران و رفتم دانشسراي مقدم� سایت ما را در گوگل محبوب کنید با کلیک روی دکمه ای که در سمت چپ این منو با عنوان +1 قرار داده شده شما به این سایت مهر تأیید میزنید و به دوستانتان در صفحه جستجوی گوگل دیدن این سایت را پیشنهاد میکنید که این امر خود باعث افزایش رتبه سایت در گوگل میشود




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 532]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن