واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: کتاب - مردمان را عیب نهانی پیدا مکن که مر ایشان را رسوا کنی و خود را بی اعتماد. هر که علم خواند و عمل نکرد بدان ماند که گاو راند و تخم نیفشاند. به گزارش خبرآنلاین، گلستان سعدی، از جمله آثاری است که خواندن آن برای هر ایرانی اخلاقمداری، توصیه شده و میشود و از آنجا که نثر متکلف و متصنعی نیز ندارد، خواندن آن که رمزگشایی از خصلتهای نیک و بد مردمان است، لذتی مضاعف دارد. استاد عبدالحسین زرینکوب درباره گلستان شاعر پرآوازه ایرانی، سعدی علیهالرحمه میگوید: سعدی در این کتاب ظریف که هشت باب بیش ندارد و دیباچه آن هم مثل باب هایش از سخنان تکلف آمیز عاری و از نکات اخلاقی و تربیتی مشحون است بین جد و هزل، بین قصه نویسی و مقامه پردازی و بین طیبت وتربیت چنان تلفیق معتدلی به وجود آورده است که در هیچ اثر دیگر همانند ندارد. در واقع با آن که اقوال نویسنده در جای جای کتاب خواننده را به چالش می طلبد و با آن که حکایاتش همه سر تا پا خالی از عیب و ایراد نیست بعد از قرن ها که از تصنیف آن می گذرد چنان می نماید که نویسنده یک انسان عصر ماست. گلستان سعدی دنیا و انسان را چنان که هست تصویر می کند و بر خلاف بوستان وی چندان به این که آنکه هست چگونه باید باشد ناظر نیست از این روست که انشای وی در این کتاب به نحو دهشت انگیزی مبتنی بر واقع نگریست - خاصه در توصیف دگرگونی های عالم و احوال و طبایع انسان. در ادامه چند حکایت از گلستان سعدی را میخوانیم: هرآن سری که داری با دوست در میان منه چه دانی که وقتی دشمن گردد؛ و هر گزندی که توانی به دشمن مرسان که باشد که وقتی دوست شود. رازی که نهان خواهی با کس در میان منه وگرچه دوست مخلص باشد که مران دوست را نیز دوستان مخلص باشد، همچنین مسلسل. خامشی به که ضمیر دل خویشبا کسی گفتن و گفتن که مگویای سلیم آب زسرچشمه ببندکه چو پر شد نتوان بست به جوی***سخن میان دو دشمن چنان گوی که گر دوست گردند شرم زده نشوی. میان دوکس جنگ چون آتش استسخن چین بدبخت هیزم کش استکنند این و آن خوش دگرباره دلوی اندر میان کوربخت و خجلمیان دو تن آتش افروختننه عقل است و خود در میان سوختندر سخن با دوستان آهسته باشتا ندارد دشمن خونخوار گوشپیش دیوار آنچه گویی هوش دارتا نباشد در پس دیوار موش***چون در امضای کاری متردد باشی آن طرف اختیار کن که بی آزارتر برآید. با مردم سهل خوی دشخوار مگویبا آنکه در صلح زند جنگ مجوی *** مردمان را عیب نهانی پیدا مکن که مر ایشان را رسوا کنی و خود را بی اعتماد. هر که علم خواند و عمل نکرد بدان ماند که گاو راند و تخم نیفشاند. *** یکی از حکما را شنیدم که می گفت: هرگز کسی به جهل خویش اقرار نکرده است مگر آنکسی که چون دیگری در سخن باشد همچنان ناتمام گفته سخن آغاز کند. سخن را سر است ای خداوند و بنمیاور سخن در میان سخن خداوند تدبیر و فرهنگ و هوشنگوید سخن تا نبیند خموش *** هرمز را گفتند: وزیران پدر را چه خطا دیدی که بند فرمودی؟ گفت: خطایی معلوم نکردم، ولیکن دیدم که مهابت من در دل ایشان بی کران است و بر عهد من اعتماد کلی ندارند، ترسیدم از بیم گزند خویش آهنگ هلاک من کنند پس قول حکما را کار بستم که گفته اند: از آن کز تو ترسد بترس ای حکیموگر با چو صد بر آیی بجنگ از آن مار بر پای راعی زندکه برسد سرش را بکوبد به سنگ نبینی که چون گربه عاجز شودبرآرد به چنگال چشم پلنگ 60
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 297]